ابوالقاسم ایرانی،شاعر شعر های دریایی
عبدالرضا قنبری
“از این پل ها/از این/راه ها/از این/کوچه ها/ که گذشتم،/جوان بودم/ از این/ اتاق/ به آن /اتاق/ ازاین پهلو/ به آن پهلو/ واز چشم های تو/ که بیفتم/ پیرم من….”(از این)
“ولتر”می گوید؛”شعر موسیقی روح های حساس و مهم”است. بی تردید محیط زندگی و تربیتی شاعر در ساخت و انتخاب واژگان و درون مایه ی عبارات موثر است.محیطی که شاعر در آن نفس کشیده است و کودکی و جوانی خود را در آن گذرانده است.
ابوالقاسم ایرانی در بوشهر زاده شد ودر آن شهر بالید و زندگی کرد.بنابر این واژه های به کار گرفته شده و بافت جملات در اشعار ایرانی، با شناخت شهر زادگاهش ،بندر بوشهر،تنیده شده است و تطابق دارد.
بوشهر،شهری با کوچه های قدیمی تنگ و باریک.با معماری ویژه اش و محله های تودر تو ،که هر کدام راهی به ساحل دریا دارندوتمام شهر جزیره ای است با یک راه آن هم به شیراز -شهر شاعران شوریده وبزرگ، همچون سعدی وحافظ …تا شاعران امروز چون صدرا ذوالریاستین ،شاعر غزلسرا،علی بابا چاهی ، ایرج صف شکن،منصور اوجی،و…-منتهی می شود.
بنابر این واژه هایی چون ؛دریا،موج،کشتی،ملوان، ناخدا، چراغ دریایی، بندر، بادبان، ماهی و تش باد وجاشوو….در کنار دیگرواژه ها بسامد بالایی دارد.
“دریا/به جز/شکوه/آفتاب/نیست….”(دریا…به جز…)
“مه ای گرفته/وچراغ دریایی/ مردد است/ که چگونه/بتابد/که از صخره/ حذر کند کشتی/ و ناخدا/که قدم می زند/بر عرشه/ دلش/هوای/وطن/نکند….”(چراغ دریایی)
ودر”کشتی شکسته ای…” شاعر جهان مارا ترسیم می کند. انسان ها می آیند و می روند ودر این بین دستخوش امواج(سختی زندگی) می شوند.
“بادبانی/بادی/صخره ای/ توفانی/ کشتی ها/ می آیند/پر،خالی/می شوند،/می روند….”
دریا زندگی اوست.تمامی تصویر پردازی ها در اشعارش برگرفته از محیط اطرافش است.تصاویر شعریش ملموس وعینی است. او کمتر ازرآلیسم عبور می کند. وقتی وارد فضای شعریش می شوی،صدای امواج دریا را می شنوی.چون عکاسی است که عکس های گرفته شده را کنار هم می چیند،سپس به تماشای آن ها می نشیندو ما را به تماشا می نشاند وبرای هریک واژه ها و عباراتی بر می گزیند.
شعر ایرانی احساس و عاطفه ی خواننده را به استخدام در می آورد.او با تمام وجود شعر می سراید و خواننده را ، سوار بر کشتی شعر به کشورهای ناشناس می بردودر این کشتی تمام دارایی خود (تجربه های چند نسل)را در اختیار دیگران قرار می دهد. او خواننده اشعارش را به کوچه های قدیمی و بناهای خاطره انگیز محلَات بوشهر می برد.
“می گردم/جهان را/که بیابمت/وبیمم را/ به جهانی بدهم/که به امید تو/ می گردد/با من/که می گردد/جهان را/ با تو/تاببینی جهان را/ چگونه/ سبکبال/می گردم.”(می گردم جهان را…)
ایرانی به ما می آموزد که بی هیچ ادعایی می توان با شکوه ماند. شعر او مدرن است (اگر چه خودش معتقد است شعرش پسا مدرن است)حتا آغازین اشعارش نیز امروزین است. گاهی احساس شاعرانه ،فرم را پشت سر می نهد و خواننده را به طراوت و پاکی ابتدایی می برد.کودک شعرش پاک و بی گناهست.
“کودکان/به نوبت/خمیازه می کشند/تا آن ها را/ یکی یکی/در میان سطر های شعرت/بخوابانی….”(به نوبت)
از هنرمندان تا آنجا که وارد حریم خصوصی شان نشویم، باید نوشت و گفت. ایرانی در آن سوی متن ما را به همدلی و هم زبانی با خود فرا می خواند.
بسیاری از اشعار ایرانی در نشریات ادبی به چاپ رسیده است. او در انتشار مجموعه اشعار خود وسواس خاصی داشته و دارد.اولین مجموعه ی شعر های ایرانی که در بر گیرنده صد و هفتاد اثر اوست در سال هزار و سیصد ونود وسه(۲۰۱۴میلادی) با نام
“جاده تا آنجا که ایستاده ای می آید” توسط انتشاراتی نگاه به چاپ رسیده است.این کتاب ارمغانی با ارزش برای مخاطبانش است. امیدوارم که در آینده شاهد انتشار مجموعه های دیگر از اشعار ایشان باشیم. برای ایشان آرزوی موفقیت دارم.عمرشان فزون باد.
“انسانی در من/که از دور دست ها می آمده ام/می میرد…ومن/که از رفتن/ خسته شده ام/ می ایستم/ تا هم/ نفس را/ تازه کنم/ و هم/ انسان را.”(انسانی…).
۱۴ لایک شده