ازادی
.
هوسی
از دلم سربرآورده
نه رو سوی نور دارد
نه رو سوی تو .
می خمد
درون رگ هایم
می دود بی امان
تا دوباره
سر از دل درآورد
سرم به خون هوسناک آغشته ست
به کلمه ای سرمست
از شهوتِ رقصیدنِ در کلام.
خونی هوسناک در زبانم
سرخ می زند
و کلمه بی تاب رهیدن:
ا…
ا…
ا…
اما لب ها را دوخته اند
و هوس
دوباره می خمد
دوباره
ازادی بی سر
در رگ هایم می دود
.
مه آ محقق
۱۸ لایک شده