بیگبنگِ جهانِ داستانیِ بولانیو منتشر شد.
«آنتورپ» داستان بلندی است از «روبرتو بولانیو» با مقدمه ی «ناتاشا ویمر»، که «دکتر محمد حیاتی» ترجمه و نشر «شورآفرین» منتشر کرده است.
«آنت ورپ» رمانی است کوتاه و قطعه قطعه، با نثری شاعرانه، که موضوعات متعددی مثل قتل، جنایت، شعر و عشق را درهم می آمیزد: قتلی در بیرون اردوگاه اتفاق افتاده است، نگهبان شب که احتمالن راوی یا خود «بولانیو» است، مظنون به قتل است، و در گریز از فصلی به فصل دیگر، مدام خواننده را دنبالِ خود می کشاند، سپس بی سرانجام رهایش می کند. داستان شبیه تکه تکه های خاطرات یا تصاویر سینمایی است که فریم به فریم از جلوی چشم خواننده عبور می کند با زنانی بی دهان در دالانی بی پایان، شاعرانی شکست خورده، و پلیس هایی که عفتِ زنانِ جوان را لکه دار می کنند.
بخشی از رمان را با هم می خوانیم: «خریت است که آدم در وجود هر دختری که رد می شود شاهزاده خانمی مفتون ببیند. خیال کردی کی هستی، یه شاعر دوره گرد؟ نوجوان لاغر از روی تحسین سوت زد. ما لبه ی مخزن آب بودیم و آسمان آبی آبی بود. می شد چند ماهی گیر را از دور دید و دود دودکش ها می رفت بر فراز درخت ها. پیرمرد با لب هایی که به سختی تکان می خورد گفت جنگل سبز، برای ساحره های آتشین…. به فاصله ی پنج یارد از من، قزل آلایی جهید. سیگارم را خاموش کردم و چشم هام را بستم. کلوزآپ دختری مکزیکی در حال مطالعه. بلوند است، با بینی کشیده و لب های باریک. سری بالا می کند، رو به دوربین می چرخد و لبخند می زند.»
«روبرتو بولانیو» شاعر و نویسنده ی شیلیایی است که او را «تی.اس.الیوت» و «ویرجینیا وولفِ» ادبیات امریکای لاتین نامیده اند، و به قول «سوزان سونتاگ»: «ناب ترین، نایاب ترین و واقعی ترین نویسنده یی که ثابت کرده هر کاری از ادبیات ساخته است»؛ نویسنده یی که بارها هم زبانان اسپانیولی زباناش را به بادِ انتقاد گرفت: «مارکز» را به عنوان «کسی که عشق حرف زدن با رییس جمهورها و اسقف ها دارد» و «یوسا» را به عنوان «همان، فقط کمی شسته رفته تر» دست می انداخت، و هموطناش «ایزابل آلنده» را مبتذل نویسی میدانست که در حوزه ی ادبیات کار می کند که از«کیچ» آغاز می شود و به ادبیات آب گوشتی می رسد.
«بولانیو» ، توانست به ادبیات امریکای لاتین کمک کند تا از سایه ی تقلیدهای بی پایه از «رآلیسم جادویی» رها شود و بار دیگر به تثبیت ادبیات تجربه گرایان جهان وطنی هم چون «بورخس» و«کورتاسار» روی آورد. «بولانیو»، مانند «بورخس» علاقه ی خاصی به خواندن داشت و حریصانه کتاب هایش را که بیش تر می دزدید، می بلعید. داستان هایش هم بی شباهت به داستان های «بورخس» نیست. زمانی هم که از او میپرسند: چیزهای مورد علاقه اش را نام ببرد، در دو کلمه میگوید: «بورخس و مغازله».
۷ لایک شده