تاثیر و تاثر هنرمندان معاصر ایرانی در شکل گیری هنر (قسمت دوم)
سیر حرکت هنر در دوران صفویه و قاجاریه تا معاصر
ملیحه طهماسبی
هنر نه تنها یک کشف و شهود بلکه اثری برای تفسیر جامعه است. از این رو برای شناخت رخ دادهای دوران های مختلف تاریخی نگاه به هنر آن سامان و بسترهای شکل گیری آن در جامعه بسیار حائز اهمیت است. بنابراین در یک اثر هنری نه همیشه به وضوح، ولی می توان رد پای جامعه را دید. هنرمند خود، اثری از این جامعه و انتقال دهنده افکار جامعه است. از آنجا که او را بخشی از جامعه می دانند در نتیجه هنرمند و اثر هنریش، تجلی گاهی از جامعه می شود. پس دیگر هنرمند به تنهایی اثری را خلق نمی کند بلکه کل جامعه خالق آن اثر است و حتی مخاطب هنری که بعد از خلق، اثر را می بیند در شکل گیری محتوای آن بی تاثیر نبوده است. در این میان با توجه به مقاله گذشته و بخش اول آن، در این بخش نگاهی به هنردوران صفوی و قاجار خواهیم کرد و به تحلیل اتفاقتی که در این دوران رخ داده و تا چه میزان بر هنرهای معاصر و نوگرا تاثیر گذاشته است می پردازیم. بیشتر پژوهشگران و منتقدین هنر؛ دوران صفوی را دوران درخشان هنر ایران می دانند اما باید توجه داشت هنر صفویان در بسیاری از موارد، به ویژه در هنر نقاشی، وارث هنر تیموریان هستند. عصر بالندگی و شکوفایی هنر ایران دوران سلجوقی و ایلخانی است و در زمان تیموریان به اوج می رسد. این در حالی است که از گذشته تاکنون مطالب بسیاری در مدح و ستایش صفویان گفته شده که بیشتر جنبه سیاسی دارد تا تحلیل و بررسی جدی در زمینه فرهنگ و هنر آن سامان. در تاریخ ایران پس از اسلام، عصر صفوی به لحاظ تحولات مهم سیاسی – اجتماعی نقطه عطفی محسوب می شود که با حکومت انقلابی شاه اسماعیل صفوی آغاز می گردد. در این میان عرصه فرهنگ و هنر بهعنوان یکی از ابزار و رسانههای موثر و قدرتمند در خدمت نهاد قدرت قرار گرفت و به نحو تاثیرگذار و مشخصی بهصورت یکی از شاخصههای قدرت و توان دولت صفوی در عرصههای مختلف سیاسی، مذهبی و اقتصادی به ایفای نقش پرداخت. در تعقیب سیاستهای دولت صفوی که عمدهترین آن نمایش توان، اقتدار و مشروعیت این خاندان نوپا بود، هنرمندان شاخههای مختلف هنری تحت حمایت و همراهی دربار سلطنتی و دستاندرکاران حکومتی به خلق آثار نفیس و ارزشمند روی آورند. که گاه وابستگی به دربار پادشاهان صفوی را در پی داشت ومعدود زمانی هنرمندان مستقلی که دست به خلق آثار بی بدیلی زدند که دور از وابستگی ها گاه به عنوان اعتراضات اجتماعی رخ می نمود. حاصل عطف توجه و همراهی مادی و معنوی نهاد قدرت با هنر و هنرمندان از سویی پدید آمدن آثار هنری زیبا و گرانبها و فراهم گردیدن فضای مناسب جهت نقشآفرینی هنرمندان و بروز تواناییها و مهارت ایشان در خلق آثار هنری و بدینسان جاودانه ماندن نام و خاطره ایشان و از دیگرسو بیانگر توان و اقتدار دولت صفوی در عرصه فرهنگ، سیاست و اقتصاد بود. که از ابتدا با رسمی شدن مذهب شیعه در کشور، پادشاهان صفوی هنر را سمت سوی مذهبی و تبلیغات در جهت این مذهب نوپا هدایت کردند و به یقین می توان دوران طلایی هنرهای اسلامی و دینی را در این دوران احساس کرد. چراکه خلق آثار شاخص و برجسته هنری به گونهای معنادار با میزان حمایت وهمراهی نهاد قدرت از هنر و هنرمندان از یکسو و رفاه و امنیت نسبی و پایدار حاکم بر جامعه از دیگر سو وابستگی و پیوستگی داشته و پیوند و ارتباط محکم و موفق نهاد قدرت و عرصه هنر را به شایستگی نمایان میسازد. که این نوع ارائه هنر فراتر از موضوع دینی وارد فضای سیاسی حاکم بر دولت صفوی و رقابتش با ترکان عثمانی را می طلبید. از این رو هنر در این دوره ابزار تبلیغات گسترده حکومت صفوی برای به اجرا گذاشتن سیاست های پیش رویشان شد. لذا هنر این دوران قبل از اینکه وارد فضای اجتماعی و دغدغه های مردمی باشد وارد فضای جدیدی تحت عنوان هنرهای دینی و هنرهای سیاسی شد. که به صورت گسترده در تمامی هنرها قابل مشاهده و لمس است. اما موضوع تکنیک اجرایی این هنرها و عصاره محتوایی این هنرها وارد مبحث جدیدی می شود که از حوصله این مقاله خارج است. هنرهای دوران صفوی جدا از مسیر دینی و ارزش های مذهبی مسیر دیگری را انتخاب و طی کرد. از نظر بسیاری از پژوهشگران وجود شاهان و حاکمان هنرمند و هنر دوست و تشویق آنان و ایجاد فضای مناسب سیاسی جهت رفت و آمد هنرمندان و شاعران و نویسندگان به دیگر کشورهای فرهنگی و ارتباط و مبادله افکار و هنرها با هنرمندان کشورهای دیگر، زمینه مناسبی برای شکوفایی و رونق فرهنگی ایران عهد صفویه گردید. رواج شعر و شاعری و علاقه شاهان نسبت به شاعران و همچنین دعوت از شاعران و نویسندگان درباری دیگر کشورها، گسترش علوم از قبیل فلسفه، علوم پزشکی، نجوم و همچنین وجود شماری فیلسوف و دانشمند در دربار شاهان صفوی نقش بسزایی در فرهنگ این دوره داشت. در زمان شاه عباس، یک مدرسه نقاشی تاسیس شد که استادان ایرانی و خارجی در آن به آموزش نقاشی پرداختند. شاه عباس دوم به خاطر علاقه زیادی که به نقاشی غربی داشت، یکی از نقاشان را برای تکمیل هنر نقاشی به رم فرستاد. بعد از این، برخی نقاشان ایرانی از روش غربی تقلید کردند. کم کم با آمد و شد اروپاییان جنبه هایی از نقاشی و هنر غربی در ایران نفوذ می یابد به طوری که از عهد شاه عباس دوم به بعد، آشنایی با نقاشی اروپایی صورتی تازه به خود می گیرد. از این رو هنر ایران از دوران صفوی وارد اتفاق جدیدی به اسم غرب گرایی شد و شاهان صفوی با توجه به افکار و سیاست های فکری خود هویت بخشی در هنر را در سایه ای از باورهای خود پنهان کردند و آرام آرام هویت های قومی، فرهنگی و ملیتی در غباری از فراموشی محو شدند. این اتفاق بخصوص زمانی پررنگ تر شد که کارگاه های هنری ما در رشته های مختلف به کشورهای دوست (اروپایی و آسیایی) تحویل داده شد تا اقتصاد پادشاهان صفوی از این چرخه نیز بی بهره نماند. تمرکز و یکپارچگی سازمان دولت صفوی باعث شد تا جمیع هنرها رونق گرفته و تولیدات فراوانی در تمامی زمینه های هنری انجام شود و بدین گونه بود که هنرها در این عصر به جهت کمیت رشد چشمگیری یافت اما از نظر کیفیت دچار ضعف شدند. در نتیجه دوران انحطاط هنر و فرهنگ اصیل کشور را می توان از دوران صفویه دانست. به طوری که از ابتدا تا انتهای این دوره شاهد رکورد و افول هنرها بخصوص در زمینه معماری و تزیینات می باشیم. این روند به تدریج جای خلاقیت و هویت را در هنرهای مختلف ما می گیرد و هنرهای تاثیر گرفته از غرب وارد فضای جامعه آن دوران می شود و آرام آرام سلیقه های جامعه تغییر می یابد که به صورت نامحسوس هنرها و باورهای ملیتی را تحت تاثیر قرار داده و از اصالت هنری دور می کند. با این اتفاقات و کمرنگ شده تاریخ هنر در کشور، پادشاهان و متولیان هیچ تلاشی برای حفظ و حمایت هنرهای بومی و اصیل نمی کنند و در بسیاری از موارد خوشان تبلیغ کننده های هنرهای فرنگی در کشور می شوند. در دوران های بعد نیز شاهد حجم بیشتر نفوذ بیگانگان در تولیدات هنری و حتی اقتصاد هنری کشور هستیم بخصوص در زمان قاجاریان.
دورهقاجار یکی از مهم ترین مقاطع هنری ایران محسوب میگردد چرا که به گونه ای یک نوع گذر از سمت سنت به مدرنیسم را تجربه می کنیم. تأثیر پذیری از هنر غرب به ویژه در نقاشی به صورت محسوسی بروز می یابد. با وجود اینکه هنر نقاشی این دوره تا حد زیادی بر اساس بنیادهای هنری عصر صفوی استوار بود، اما در برابر سبک های متنوع هنر غرب که تا حد بسیار زیادی به صورت ظاهری دریافت میگردید، تحت تاثیر قرار گرفت. در این بین تلاش همزمان و درعین حال متناقض برای تقلید از سنتهای درباری و پیرو دستاوردهای غربی آغاز شد که نتیجه آن نه تنها بازگشت صحیح و مستقل به روش های سنتی نبود، بلکه هنرمندان و حامیان آنان نیز در فراگیری صحیح و کامل دستاوردهای غربی نیز چندان موفقیتی به دست نیاوردند و صرفاً نمود بصری آن به صورت سطحی در آثار هنری دیده می شد و ثمره آن کاهش تدریجی اسلوب ایرانی و گرته برداری از آثار نقاشان رنسانس از سوی هنرمندان ایرانی و ایجاد سبک هایی تلفیقی به ویژه در عصر ناصری بود. توجه به تعاملات هنر و سیاست و تحلیل عوامل مؤثر در شکلگیری آثار هنری در این دوره حائز اهمیت است. به طوری که در میان عوامل تأثیرگذار بر خلق آثار هنری، سیاستگذاریهای حاکمیت نقش تعیینکنندهای را ایفا کرد. شواهد تاریخی عصر قاجار نمودهایی از تأثیر سیاست در هنر این دوران به ویژه سیاستگذاریهای نخبگان حکومتی را بر ما آشکار میسازد. عناوین مناصب دولتی، فرامین، اعلانها، بخشنامههای حکومتی و مضامین سیاسی آثار هنری شاهد این مدعاست. در نیمه دوم حکومت قاجاریه، رشد اندیشههای نوگرایی، فضای گفتمانی تازهای را پدید آورد که این تحول گفتمانی تأثیر بسزایی در ظهور سبکهای هنری و پیدایی سبکهای تلفیقی داشت. پادشاهی فتحعلی شاه و محمد شاه، سرآغاز واردات گسترده کالاهای اروپایی به ایران از جمله نقاشیها و دیگر آثار هنری بود. در دوران ناصرالدین شاه زمان اوج گسترده انواع واردات از غرب و سفر های متعدد پادشاه به کشورهای فرنگی و ارتباطهای فرهنگی میان جامعه ایران و نخبگان دولت با کشورهای اروپایی بود. از این رو تحت تاثیر فرهنگ غرب سعی در تقلید کورکورانه از اتفاقات رخ داده در دیگر کشورها کردند بدون اینکه پژوهش و مطالعاتی از چند و چون رخ دادهای سرزمین های دیگر به عمل آورند، ظاهر پیشرفت در صنعت و هنر اروپا و روسیه را می دیدند و کپی بدون آگاهی از این اتفاقات را بدون درست کردن زیرساخت ها شکل می دادند. وقتی متوجه علاقه فرنگیان به آثار باستانی، هنری و فرهنگی ایران شدند بدون توجه به حمایت از تولیدات هنری ساخت کشور و تزریق مقادیر مالی به صندق های حمایت از هنر و هنرمندان برای بازسازی و حفاظت از این فرهنگ های ملی و بومی، فقط به فکر ظاهر سازی های درباری شدند. از این رو شاهان قاجار و دولتهای آنها برای تصویب و محکم کردن موقعیت خود، با توجه به هنرهای تجسمی سعی در ساخت تصاویر عمومی در ارتباط با تاریخ ایران باستان در هنر سلسله قاجاریه کردند که به گونه ای هویتی نوین در هنرهای مدرن و اصلاح طلبانه بود. اما چنین دگرگونیهایی تعداد و سلیقه علاقمندان به هنر را هم دگرگون ساخت. برای نمونه، طبقهمیانحال، به خرید نگارههای چاپ سنگی (لیتوگرافی) و عکس هایی دست زدند که به چشم همگان بسیار زیبا مینمود. که پیامدش کشش ایرانیان به نقاشی واقعگرای اروپایی شد که در آن زمان از نقاشی سنتی برتر دیده میشد. به عکس، هنردوستان اروپایی به دنبال کارهای هنری سنتی و باستانی بودند. کشش آنها برخی از هنرمندان را تشویق کرد تا سبک سنتی نگارگری دست نوشتهها را از نو زنده کنند و برداشت پیکرهای (فیگوراتیو) اروپایی را در سبک ایرانی (که مینیاتور ایرانی نامیده بودند) جای دهند و به این ترتیب سبک تازهای بیافرینند. کمالالملک، هنرمند دربار ناصرالدین شاه و مفظرالدین شاه دربار را ترک کرد و شروع به نقاشی روی بوم های سفارشی و غیرسفارشی کرد. شاید او نخستین نقاش درباری بود که دربار را ترک کرد و کارگاه نقاشی مستقلی برای خود به راه انداخت. عناصری مانند دسترسی به مواد نقاشی، مدارس هنری تازه گشوده شده، پشتیبانی مالی آموزش در مدرسههای هنری با سبک و سیاق غربی و کار برای روزنامهها و ناشران همه به هنرمندان کمک کرد تا خودکفاتر شوند و در جایگاه خود در رابطه با هنردوستان بیشتر جا بیفتند. پیامد اصلی این جریان، پیدایش فردگرایی در میان هنرمندان پابهپای نیازهای جامعهی ایرانی و علاقهعلاقمندان هنری بود. واقعگرایی در کار هنرمندان ایرانی بازنمودهایی از رویدادها و موضوعات اجتماعی، ستایش شخص به عنوان فرد، جدا از طبقه، جنسیت یا قومیت را دربرمیگرفت. بیشتر هنرمندان نیمهی دوم سدهی نوزدهم شروع به امضاء بوم هایشان با نام و نام فامیل یا نام افتخاری خود به همراه تاریخ کردند. هنردوستان دوران قاجار را میتوان به دو گروه کلی بخش کرد: ایرانیان و باختریان. علاقمندان ایرانی، شاهان، درباریان قاجار، اشراف، زنان و طبقه میانحال بودند که خواستهایشان برای چیزی متفاوت از هنر ایندنیایی و دینی برمیانگیخت تا کارهایی را بر اساس نقاشی واقعگرای اروپایی سفارش دهند. این گونه کار در آن زمان برتر از نگارهسازی ایرانی پنداشته می شد. به عکس، گروه دوم یعنی علاقمندان اروپایی به دنبال کارهای هنری سنتی و باستانی بودند. هنر دوره قاجار، به نوعی هنر دوره گذار محسوب میشود. مضامین آن اشارهای است به آیندهای که هنوز متولد نشده و صرفاً گذشته را نشان نمیدهد. هنر این دوره، بهدلایل درخور توجهی؛ ازجمله آغاز دوره مدرنیسم در ایران، ورود صنعت چاپ و کتاب، رواج روشنفکری، تأسیس دارالفنون و رواج بیان فردیت، وضعیت نا ایستا و گذرایی را به تصویر میکشد. جالب است که بسیاری از عناصر و ویژگیهای هنر قاجار، هنوز در هنر امروز ما جریان و تداوم دارند که میتوان آنها را در سه سطح طبقهبندی و بررسی کرد: یک: آثاری که به طور مستقیم از هنر دوران قاجار بهره گرفتهاند. دو: آثاری که از نقشمایهها و نمادهای دوران قاجار متأثر شدهاند. سه: آثاری که در لایههای پنهان خود از مضامین این فرهنگ نشئت گرفتهاند. بررسی نمونههای موجود نشان میدهد هنرمندان دهههای ۴٠ و۵٠ به بهرهگیری از عناصر ظاهری و صورتبرداری از نمونههای نقاشی دوره قاجار تمایل بیشتری داشتهاند. به بیان دیگر، شاید بتوان بهطور کلی اینگونه بیان کرد که سیر تحول هنر قاجار در هنر معاصر و جدید ایران از صورت و ظاهر به لایههای بعدی و پنهانتر نفوذ کرده است. در مبحث بعد به هنردوران پهلوی و معاصر و اتفاقات پیش رو در هنر کشور خواهیم پرداخت.
کتابنامه
اسکارچا، جان روبرتو. ۱۳۸۴. هنر صفوی، زند، قاجار، یعقوب آژند، مولی. تهران : چاپ دوم.
حقیقت، عبدالرفیع. ۱۳۸۴. تاریخ هنرهای ملی و هنرمندان ایرانی (از مانی تا کمالالملک) تهران : کومش.
خدائی قشلاق, زهرا. ۱۳۹۴. بررسی تأثیرات خارجی بر توسعه هنر نقاشی ایران دوره صفوی، اولین کنگره بین المللی زمین، فضا و انرژی پاک، اردبیل، دانشگاه محقق اردبیلی.
سودآور، ابوالعلاء. ۱۳۸۰. هنر دربارهای ایرانی. ت : ناهید شمیرانی. تهران : کارنگ.
شایسته فر، مهناز. ۱۳۸۷. نمادگرایی و هویت ملی حاکم بر قالی های دوره صفوی، نشریه مطالعات هنر اسلامی، دوره۵، شماره۹، پاییز و زمستان.
علیزاده بیرجندی، زهرا. ۱۳۸۷. ناصرالدینشاه و گفتمان تجدد. پایاننامه دکتری. تهران : دانشگاه الزهرا.
فلور؛ ویلم و دیگران. ۱۳۸۱. نقاشی و نقاشان دوره قاجار. ت : یعقوب آژند. تهران : ایل شاهسون بغدادی.
کریمیان، حسن؛ جایز مژگان. ۱۳۸۶. تحولات ایران عصر صفوی و نمود آن در هنر نگارگری، نشریه مطالعات هنر اسلامی، دوره۴، شماره۷، پاییز و زمستان.
گودرزی، مرتضی. ۱۳۸۰. جست و جوی هویت در نقاشی معاصر ایران. تهران : انتشارات علمی و فرهنگی.
محمدزاده، مهدی. ۱۳۸۶. نشانهای مصور و تقدس قدرت در عصر قاجار. گلستانهنر، (۸) : ۶۸-۶۱.
نرسیسیانس، امیلیا. ۱۳۹۰. تاثیر تجارت بر توسعه هنر نقاشی جلفای اصفهان در عصر صفوی، نشریه جامعه شناسی هنر و ادبیات ( نامه علوم انسانی)، دوره۳، شماره۲، پاییز و زمستان.
۴ لایک شده