ترانه فریاد آهنگین نسل ها
نگاهی کوتاه به ترانه و ترانه سرایی
کیوان باژن
.
لالای لالای گل پونه
بابات رفته دلم خونه
بابات امشب نمی آید
گرفتن بردنش شاید
بخواب آروم چراغ من
گل شب بوی باغ من
بابات شب رفته ازخونه
که خورشید و بجنبونه
لالای لالای
ترانه روح هر ملتی است. در واقع بیان احساسات و هیجانات فردی و جمعی مردم در قبال نوع کارشان و درد دلهای شان از سختی معیشت و شکوه از جهان و محیط پیرامون شان از زمانهای بسیار دور، به صورت کلام موزون و آهنگین نمود پیدا کرده و سپس سینه به سینه منتقل شده است. خاستگاه اجتماعی منطقهی خاص جغرافیایی، نوع کار و ویژگیهای ملی و فرهنگی هرمنطقه، همه در شکلگیری ترانههای عامیانه تاثیر داشتهاند. این سرودهها، درتاریخ شفاهی و فرهنگ مردم گسترش پیدا کرده و با مشخصات معینی در سطح کشورها رواج یافتهاند و از آنجا که از لطف و جاذبهی شدیدی برخوردارند؛ درطول حیات شان با تمام فراز و نشیبهایی که متحمل شده، هیچگاه از بین نرفتهاند و اگر گاه هم درمحاق حکومتهای متعصب گرفتار آمده چون ترنمی سبز، جوانه زده و سر برون آوردهاند. اساسا تاریخ فرهنگ هرملتی را میتوان باتامل در فرهنگ شفاهی و ترانهها و سرودههای شان یافت و جستوجو کرد.به قول «صادق هدایت»:«…(ترانه)صدای درونی هرملتی است و در ضمن سرچشمه الهامات بشر و مادرِ ادبیات و هنرهای زیبا محسوب میشود.»
در ایران نیایشهای زرتشت که در«گات»ها و سرودههای مینوی زرتشت ثبت شده، به عنوان اولین بارقههای روحیهی ایرانی نمود پیدا میکند.بعدها به تدریج ترانه سرایانی چون «بربد»،«نکیسا»،«رامتین» و دیگران در همان قبل از ورود اسلام ، این روحیهی ایرانی را نمود عینیتر بخشیدند. اما در واقع عمده بحث ما به صورت شفاهی و البته با سرایندگان گمنام سر و کار دارد زیرا زمزمههای مردم در دل این کلام موزون همراه با موسیقی و ترنمی به شدت ساده و دلنشین از دورترین زمانها و در دل روستاها در هنگام کار، راز و نیاز با معشوق و روح دردکشیدهی آنها و البته با توجه به این که بسیاری از این مردم سوادخواندن و نوشتن نداشتند، چیزی نبود که بتوان ثبتاش کرد.
معهذا این ترانههای زیبا و به یادماندنی، دارای چنان اهمیت سرشاریاند که با تحقیقی مردمشناسانه، میتوان از اعماق همین زمزمههای بسیار ساده، زندگی و معیشت تودههای مردم را در زمانهای مختلف جستوجو کرد.مضمونهای انسانی این شعرهای عامیانه به علت حضور مفاهیمی چون عشق و دلداگی، نوع دوستی، کمک به دیگران و به طورکلی تلاش برای زیستی عاشقانه و به دور از هرگونه پلیدی و بیصداقتی، دروغ، ریا و کینه و دشمنی، آن چنان آدمی را تحت تاثیر خود قرار میدهد که هر چه از این دریای بیکران مینوشی سیر نمیشوی و البته باعث تعجبات میشود وقتی ترس حکومتهای مستبد و متعصب را میبینی که چه طور مانع از بازتاب این ترانهها میشوند.
کشم آهی که گردون با خبر شی
دل و دیوانهام دیوانه تر شی
بترسی از تیر آه سوته دیلان
که آه سوته دیلان، کارگر شی (باباطاهر)
اگرچه بعد از اسلام ترانه سرایی به سکوت تن داد و مانندبسیاری از هنرها چون نقاشی، موسیقی، مجسمهسازی و …به محاق تعصب و بددلی گرفتار آمد؛ اما روح ایرانی هیچگاه زمزمه های دلنشین را فراموش نکرد و روحیهی تلطیف شده خود و حتا روح حماسیاش را با این بددلیها نه تنها آزرده نکرد بلکه حتا در دل خود به پرورش آن پرداخت و اگر چه مدتی -به اجبار- تن به خاموشی سپرد اما کم کم ترانههای فارسی، رونق گرفتند تا الان که به دست ما رسیده است.
تو که ماه بلند در هوایی
منم ستاره میشم دورت و میگیرم
تو که ستاره میشی دورم و میگیری
منم ابری میشم روت و میگیرم
تو که ابری میشی روم و میگیری
منم بارون میشم تُن تُن میبارم
تو که بارون میشی تُن تُن میباری
منم سبزه میشم سر در میآرم
تو که سبزه میشی سر در میآری
منم گُل میشم پهلوت میشینم
تو که گُلی میشی پهلوم میشینی
منم بلبل میشم چه چه میخونم
بعد از تحول اجتماعی عظیم انقلاب مشروطه که در تمام ارکان زندگی مردم تاثیر گذاشت؛ ترانه و ترانه سرایی نیز تحت تاثیر این جریانات اجتماعی و سیاسی قرار گرفت و پربار شد و البته از آن حالت بدوی و اولیهاش و در کل، خصوصیتی کاربردیتر به خودگرفت. در این میان افراد زیادی پیدا شدند که در زمینهی ادبیات شفاهی و تحقیق در فرهنگ مردم کار کردند. «حسین کوهی کرمانی» مدیرمجلهی «نسیم شمال» اولین کسی است که در ایران به تشویق و راهنمایی «بهار» به جمعآوری و انتشار ترانههای ملی همت گماشت. بعدها«صادق هدایت»، «انجوی شیرازی»، «احمدشاملو»، «علی بلوک باشی» و…تلاشهای فراوانی برای جمعآوری و تدوین فولکلور ایران کردهاند که در این میان نقش هدایت به عنوان شروع کنندهای که به صورت علمی دست به این کار زد و به تحقیق پرداخت، حایز اهمیت است. هدایت از مثلها و ترانههای مردمی که از ایام قدیم، در دل مردم بود، نمونههای فراوانی آورده و در مجموعهای تحت عنوان «اوسانه» تدوین کرده است.
ترانه سرایی جدید اما، حدود صد سال عمر دارد. سرایندگان جدید با توجه به همان حال و هوایی که ترانههای عامیانه با سرایندگان ناشناختهاش داشت و ضروریات جامعهی جدید بعد از مشروطه، سرودههایی از زبان اکثریت مردم و برای خود مردم به وجودآوردند که در آنها احساس بر فکر غلبه دارد و این در واقع حالت ادبیتر همان ترانههای عامیانه قدیمی بود که به «تصنیف سرایی» معروف شد. قدیمیترین تصنیفی که در دست داریم تیرهبختی و بیچارگی لطفعلیخان، آخرین یادگار خاندان زند را شرح میدهد:
باز هم صدای نیمیاد
آواز پی در پی میاد
«علیاکبر شیدا» با ترانههای دلنشین خود مانند«چشم بی سرمه»،«شب مهتاب»،«دوشی که آن مه لقا» و…تنها چهرهی برجستهی تصنیفساز پیش از«عارف» است. ولی بعدها«درویش خان»،«ملک الشعرای بهار»،«مرتضی نیداوود»،«علی اکبرشهنازی»،«وحید دستگردی»، «امیر جاهد»، «سالک اصفهانی» و «مهرتاش» از جمله ترانه سرایان این دورهاند که زحمات زیادی در ارتقای ترانهسرایی در ایران کشیدهاند. دراین میان اما، جایگاه عارف، از اهمیت خاصی برخوردار است. حوادث سیاسی و اجتماعی در هر یک از کارهای او آن چیزی است که این اهمیت را بارزتر میکند.
اگر دل میبری جانا روا باشد
که دلداری میان دلبران الحق
به دل بردن سزاواری
دلا دیشب چه میکردی تو
در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل
تو هم گشتی رقیب من
همان طورکه گفتهآمد، اوجگیری نهضت مشروطه و مسایل اجتماعی، سیاسی پیراموناش، ادبیات شفاهی مردم را رونق بیشتری بخشید. از طرفی بسیاری چون «عارف» و «ملک الشعرا»و…با استفاده از ادبیات شفاهی و فولکلور مردم و با استفاده از ترانههای عامیانه، این ترانهها را از حالت اولیهی خودش بیرون آورده و حالت ادبیتری به آن داده حتا اجتماعی ترش کردهاند. میدانیم ذوق ایرانی اساسا هر چیزی را آهنگین میگفت. مثل :
جم جمک برگ خزون
مادرم زینب خاتون
گیس داره قدکمون
ازکمون بلند ترک
ازشبق مشکی ترک
ننه جون شونه میخواد
شونهی فیروزه میخواد
حموم سی روزه میخواد
هاجستم و واجستم
تو حوض نقره جستم
نقره نمکدونم شد
خانمی به قربونم شد
یا:
خربزه گرگانه شیرین و پرآبه
یا حاجی فیروزها که در عید نوروز به ترانه خواندن میپرداختند:
ارباب خودم سلام و علیکم
ارباب خودم سرتو بالاکن
ارباب خودم بزبزقندی
ارباب خودم چرا نمیخندی….!
که در پروسهی تکامل خود نیاز به یافتن شکلی ادبی و امروزیتر حس شد.
به این ترتیب ترانههای جدید بین سالهای ۱۳۰۰تا۱۳۲۰خورشیدی شکل گرفتند و علتاش همانطور که گفته آمد آغاز دگرگونیها و بیداری مردم بود که در این میان میتوان از «گل گلاب»و«امیرجاهد» نام برد. تاسیس رادیو در سال ۱۳۱۹کمک زیادی به ترانهسرایی جدید کرد و کسانی مثل«رهی معیری»،«نواب صفا»،«معینی کرمانشاهی»،«بیژن ترقی»،«شهر آشوب»،«تورج نگهبان»، «کریم فکور»، «سیمین بهبهانی»، «بهادر یگانه»،«ابوالقاسم حالت» و…آثار ارزشمندی ارایه دادند. تصنیف«مرغ سحر» از «ملک الشعرای بهار» که آهنگ آن را«مرتضی نی داوود»ساخته و با صدای زیبای«قمرالملوک وزیری» خوانده شد از کارهایی بود که بعد از گذشت این همه در دل مردم جای دارد و زمزمه میشود.
«گلهای رنگارنگ» نیز که به سرپرستی «داوودپیرنیا» از سال ۱۳۳۵در رادیو شروع شد و مرضیه به عنوان نخستین خواننده در آن فعالیت داشت و بعد گلهای دیگر از جمله «صحرایی»؛ «یک شاخه گل»؛ و «برگ سبز»هرکدام کمکهای زیادی در تکامل و تداوم ترانه و ترانهسرایی در ایران کردهاند. ازسال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ کارهای خوبی به همت کسانی چون «فرهادفخرالدینی»؛ «پرویزمشکاتیان»؛ «محمدرضالطفی» و «فریدون شهبازیان» و…شد. از خوانندگان این دوره نیز میتوان به «قمرالملوک»،«ملوک صحرایی»، «جوادبدیع زاده»، «تاج اصفهانی»، «روح انگیز»، «بنان»، «دلکش»، «داریوش رفیعی»، «محمدنوری»، «پروین»، «پوران»، «ایرج»،«مرضیه» و… نام برد.
ترانه در واقع عروض و قافیه ندارد و تابع آهنگ است و اگر هم قافیه و عروض داشته باشد بنابر تناوب آهنگ تغییر میکند و وزناش با آهنگ، کامل میشود. بعضی از ترانهها حتا، عکس العمل توده مردم در برابر مستبدان و حاکمان ستمگر را در خود دارند که «احمدشاملو» در این زمینه کارهای درخشانی دارد.
و…سرانجام
هر چند از عمر ترانه و تصنیف به صورت امروزی، چندی نیست که میگذرد؛ اما از طرفی به خاطر استقبال مردم و از طرفی دیگر به وجود آمدن نسل جدید ترانهسرایانی چون «شهیارقنبری»، «هما میر افشار» و «اردلان سرفراز» و… که در این میان قنبری از موفقترین آنها است ترانه رشد نسبتا خوبی داشت .
گفتیم در یک ترانه احساس و فریاد یک ملت نهفته است و با توجه به گذشته پر بار ترانه- از ترانههای عامیانه مردم گرفته تا ترانهسرایی به صورت جدید که البته شکل ادبیتر همان ترانههاست – وقتی به کارهای به شدت سطحی و وابسته اخیر نگاه میکنیم جز اظهار تاسف، کاری از دستمان بر نمیآید.هیاهوهای اخیر با تمام خوانندههای فراوان اما بیخاصیتاش، البته موجی است که طبعا چند صباحی عمر نخواهد کرد و ترانه به خاطر همان خصلت مردمیاش، هم چنان در دل مردم میماند، زمزمه میشود و به حیاتاش ادامه خواهدداد و امیدواری میدهد تا بار دیگر شاهد آثاری چون «کوچه»ی «شاملو» یا«دو ماهی» از «شهیارقنبری»و حتا صداهای ماندگاری چون «فرهادمهراد»؛«فریدون فروغی» و…باشیم.
۷ لایک شده