دو شعر از مهرداد مهرجو
۱
قاب پنجره
راه به ماه نمی برد
پریدن
افتادن هم دارد
پلنگ هم که باشی
آن بالاترها
عقابی با بال های باز
به چنگال می گیرد
می اندازد از صخره ها
در آبی که می خروشد آن پایین
با این همه دل بی قرار
بیا اینجا
به چشم های تو بر می گردیم
ماهی در چشم پیداست
پرده ها را بکشیم
مدار چشم تو
از لبه نگاهم می جوشد
۲
از آزادراه که مى آیم
چیزهایى دارد که به خوانشم مى کشاند
ماشین ها
کلمه هایى که به هم مى رسند
یا رد مى شوند
رد هم را مى گیرند
بى ربط به هم ربط دارند
بین خطوط شیشه را پایین مى کشم
کولر خاموش مى شود
تا ظهر آسفالت در تنت را لمس کنم
بین خطوط که حرکت مى کنم
چیزهایى دارد مرا به تو مى رساند
نخوانده
نرفته
نگفته هایى هست تا چراغ راهنما
و آینه ى بغل زودتر از رسیدن به ظهور مى رساند
بى مهابا پیش مى روم
به تو مى کشد مرا مقصد
سفیدى هاى آزاد راه را
به هم ربط مى دهم
من جنونم از تو مى آید
درد شادى فرمانم مى دهد
چرخ را مى چرخاند
چرخ را به جاده مانوس مى کند
تا تو
تا من انیس تو باشم.
۱۶ لایک شده
8 Comments
منیره
هر دو شعر جدید شما بسیار زیبا بود
ولی آزادراه را بیشتر دوست دارم
مهرداد مهرجو
منیره بانو ممنونم از لطفتون. خوشحالم که دوست داشتین.
شکراله ذبیحی
تا ظهر آفتاب را در تنت لمس کنم
مهرداد مهرجو
درود عزیز. ممنونم.
احمد
عالی بود مخصوصا آزادراه
مهرداد مهرجو
درود عزیز. ممنونم، خوشحالم که پسندیدین.
حشمت
عالی بود اقا مهرداد هر دوتا
مهرداد مهرجو
ممنونم از لطفتون.