روزی بر گونه های وطنم بوسه می زنم
نگاهی کوتاه به «محمد نصرت» معروف به «عزیز نسین»
سعید گلی زاده
برای معرفی هر نویسنده یا شخص نام دار دیگری در ابتدا باید از محل تولدش آغاز کرد. سپس به آثار وی اشاره ای نمود و در آخر با گفتن ویژگی های متمایز کننده و شاید جمله ای ماندگار از او متن را پایان داد. اما «محمد نصرت» از همان بدو تولد همواره با تناقض رو به رو بود، شاید همین مغایرت ها او را به هوس انداخت تا در اسم مستعار خود از کلمه ی «نسین» که در زبان ترکی به معنی«چه چیزی» است، استفاده کند. در واقع اگر بخواهیم نگاهی به زندگی عزیز نسین داشته باشیم، باید کلیشه ها و روش های معمول بیوگرافی و شرح حال نویسی را به هم بزنیم. چون خود عزیز نسین هرگاه قلم را برداشته قصدش همین بوده است. البته هدف او تغییر قالب ها و روش های رایج نویسندگی نبوده، بلکه عزیز نسین برای تحول و دگرگونی زندگی انسان ها می نوشت.
عزیز نسین تا زمان مرگش، پای ۲۰۰۰ نوشته با ۲۰۰ اسم مستعار مختلف امضا انداخت. هرچند تمام این نوشته ها طنز نیست، و در آن ها مقاله های پلیسی، خبری، مصاحبه، نمایشنامه و حتی اشعار عاشقانه هم پیدا می شود؛ اما با این حال عزیز نسین معروف ترین طنز پرداز ترکیه است و آثارش به چندین زبان مختلف ترجمه شده است. هرچند خود عزیز، اسم طنز نویس را بر خود نمی پسندید و اعتقاد داشت که هرچه نوشته است برای گریاندن مردم بوده، ولی نمی دانست چرا مردم به نوشته های او میخندند. خودش در این باره میگوید:« از همان ابتدا عاشق گریاندن مردم بودم، به همین خاطر داستان گریه آوری را نوشتم و به دفتر یکی از روزنامه ها بردم. وقتی سردبیر داستان مرا خواند، قاه قاه خندید و گفت که بازم از این داستان ها برایشان بفرستم.»
بیشتر نوشته های عزیز نسین در قالب داستان کوتاه است، و به جرات می توان بهترین کار های او را همین داستان های کوتاهش عنوان کرد. داستان های عزیز نسین در عینِ سادگی عمیق اند که هر خواننده با هر وسعت فکری ای می تواند از آن ها بهره بجوید. در حقیقت می توان گفت که داستان های عزیز هم می تواند قصه ی شب برای کودکان باشد و هم نوشته ای برای تفکر در مورد اشکالات و ایرادات بوروکراسی و دیوان سالاری اداری کشور ترکیه. هرچند عزیز نسین تنها برای رفع معضلات دیوان سالاری، داستان ننوشته است. داستان های او پر است از نقد و انتقاد به فاصله ی طبقاتی، ناکارآمدی دولت، عدم آزادی بیان، حاکمان فاسد، تعصبات کور و حتی دیکتاتوری. این نقد های تند و تیز، مشخصه ی اصلی کارهای عزیز نسین بود و موجب شد، تا او با هر اسمی که نوشته هایش را امضا می کرد باز هم شناخته شود. همین سخنان گزنده بود که سبب شد شش سال از عمر هشتاد ساله اش را در زندان های ترکیه بگذراند. عزیز نسین از انتقاد به هیچ کس ترسی نداشت و حتی دو تن از شاکی های او «محمدرضا شاه پهلوی» و «ملک فاروق دوم» پادشاه مصر بود. این دو پادشاه توانستند در یک دادگاه، عزیز نسین را به شش ماه حبس محکوم نمایند. هرچند مشکل اصلی عزیز نسین در آن زمان، دولت ترکیه بود که اکثر روزنامه هایی را که او در آن کار می کرد را تعطیل می نمود و حتی دفتر بعضی از آن ها به آتش کشیده شد و به تاراج رفت. یقینا زندگی عزیز نسین همواره تیره و تار نبوده، و او توانست جوایز بین المللی بسیاری را دریافت نماید. مهم ترین جایزه ای که محمد نصرت در طول زندگی اش کسب کرد، جایزه ی شاخه طلای ۱۹۵۶ ایتالیا بود که باعث شد مردم کشورش اورا بیشتر بشناسند.
محمد در سال ۱۹۱۵ در جزیره ای نزدیکی استانبول به دنیا آمد. او در مورد مکان تولدش نوشت:« من در محل ییلاقی ثروتمندان به دنیا آمدم، هرچند خانواده ی ما از ثروت های آن جا هیچ نصیبی نداشتند و تنها دلیل زندگی ما در آن جا این بود که ثروتمندان بدون فقرا نمی توانند زندگی کنند.» البته او هیچگاه از این فقر کاملا رهایی نیافت و حتی بعد از آن که نام و نشانی به هم زد، اما بخاطر این که زندگانی اش همواره با تهدید و ناامنی همراه بود مجبور شد حتی به دست فروشی هم روی بیاورد. محمد اسم عزیز را از نام پدر بزرگش برای امضای مستعار خود انتخاب کرد، هرچند او بعضی از نوشته هایش را با نام نادیا که اسم همسر اولش بود هم امضا کرده است.
ورود آثار عزیز نسین به ایران به یاری «رضا همراه» طنز نویس همدانی بود، او با ترجمه ی داستان های نسین و نشرش در روزنامه ی فکاهی و همچنین چاپ آن ها در کتاب های کوچک جیبی و ارزان قیمت موجب آشنایی ایرانیان با عزیز نسین شد. هرچند به زعم خیلی ها ترجمه های «ثمین باغچه بان» در دهه ی هفتاد بهترین ترجمه آثار عزیز به زبان فارسی است. عزیز نسین در سال های پایانی زندگانی اش به مبارزه علیه اسلام گرایی افراطی پرداخت، و زمانی که دست به ترجمه ی کتاب «آیات شیطانی» سلمان رشدی زد، تعدادی از علمای ترکیه حکم به ارتداد او دادند. این حکم باعث شد چند تن در روز دوم ژوئیه سال ۱۹۹۳ هتل مادیماک در شهر «سیواس» را که محل اقامت او بود آتش بزنند. در این حادثه عزیز نسین جان سالم به در برد ولی ۳۷ تن جان باختند. درست دو سال و چهار روز پس از این حادثه در ۶ ژوئیه ی ۱۹۹۵ عزیز نسین پس از بازگشت از یک جلسه ی کتابخوانی در شهر ازمیر در اثر ایست قلبی درگذشت.
«روزی بر گونه های این مملکت بوسه ای می زنم و بر بالینش این یادداشت را می گذارم و می روم: آن قدر زیبا خفته بودی که دلم نیامد بیدارت کنم.»
عزیز نسین ۱۹۱۵ – ۱۹۹۵
۳ لایک شده