شعری از ابوالحسن واعظی
بین دیوارهای پوسیده اتاق، گوشه ی کاغذهای نم گرفته ی کتابی قدیمی
لای داستانهایی که هنوز ننوشته ای بین شراب هایی که خوردنش را ممنوعه می دانند
عین و شین و قاف سروی می شوم که هرگزندیده ای
و نشناخته
با ته سیگاری که نمی کشی ، نمی کشم ،نمی کشید ،
نمی کشد قد می کشم
الف را هرگز ازیاد نبر
که من بین کتابهایی که هنوز نخوانده ای
الف قاف تصویرمردی هستم که
پرواز را هرگز ومردگانی را
هرگزاز یاد نخواهم رفت
تنها تو بمان
کنار دیوارهای نم گرفته ی کاغذیِ کتابی که سالها زندانی اش کرده اند
۷ لایک شده