شعری از اسماعیل همتی
بلند شو
این عشق است که دلش هوای تو را کرده
هنگامی که غمگینی
یا از دست روزگار خشمگینی.
بلند شو
این عشق است که پشت در ایستاده
هنگامی که به یاد چشمهایش می افتی
یا بی دلیل نگرانش می شوی.
می شنوی؟
این عشق است که در می زند
هنگامی که دوستش می داری
بی آنکه اسمش را بدانی
و صبح تا شب در دلت نجوایش می کنی
بی آنکه خودش بداند.
بلند شو در را باز کن
این اوست که برای نجات تو آمده.
شاید دل او نیز گرفته و غمگین است
شاید این بار اوست که از دست روزگار خشمگین است.