شعری از مهرداد مهرجو
سفر کردن بی تو
تصادفِ به جاده زدن است
مسافری ناخواسته
که مقصدی نیست جز آزادی
در خم و پیچ های فراموشی
ردپای بی قراری ام را
پیوستگی سایه ی دوری ات
در هر گذری پهن می کند
اما تو نمی بینی عزیزم
چه حضور چشمگیری داری دورت بگردم
برای تغییر مسیر
برای به موقع رسیدن
تو به انقلابی در راه می مانی
تا به آشوب مان نکشد
نه باران می تواند بشوراند
نه بر باد می تواند برود
۱۳ لایک شده