فرصت تازه ای برای گفتگو
نگاهی به کتاب «سیاه قلم های هانی نجم»
کیوان خلیل نژاد
پیش از آنکه به این بیندیشیم که لزوم چاپ مجموعه ای از پرتره های طراحی شده با ماژیک چیست، فارغ از این که کتاب «اثر هنری در دوران تکثیر مکانیکی » والتر بنیامین را خوانده باشیم یا نه، چهره یی از روی جلد کتاب «سیاه قلم های هانی نجم» به ما خیره شده است. دقیق تر که می شویم چشمان اش روی جلد برق می زند.
این نگاه تخت تر از آن است که راوی داستانی برای مخاطب باشد. دفرمگی محور چشم ها و حرکت پرتره به سمت استیلیزه شدن از طریق کم کردن و افزودن های هنرمند بر واقعیت، باعث شده تا مخاطب دغدغه ی یافتن شباهت این چهره را با فردی خارجی نباشد.
در این جا آن چه اهمیت دارد تیره گی مرکز چشمان چهره است که به پلی میدان گونه می ماند و دو پلک اش را به هم متصل ساخته است. پلی که تیره گی هارا به هم پیوند داده و قاعده ای است برای چشمان بیش تر پرتره های کتاب. خطوط پلک ها اما، در بیش تر این آثار؛ خطوطی بسته، تیره و ضخیم اند که سفیدی چشم ها را چنان محصور خود کرده اند که گویی هیچ راه گریزی از آن ها نیست.
خطوط آثار «هانی نجم» بیانگرا و اکسپرسیو هستند اما طراح این آزادی را به خطوط اش نمی دهد که به هر کجا می خواهند سرک کشند و بطور کلی از نظمی هاشور گونه تبعیت می کنند این نظم در بخشی از آثار به سمت هاشورهای حجم پردازانه حرکت می کند که به نظر در جهت ساخت و ساز به کار برده شده اند ، این شکل حجم پردازی و ساخت و سازها با روح کلی آثار که تخت و نائیو هستند در تعارض قرار می گیرد این مورد وقتی بیشتر به چشم می آید که این آثار در کنار آثاری قرار بگیرند که به سمت انتزاع ، اغراق و استیلیزه شدن در حرکت اند و مخاطب را به این فکر فرو می برد که آثار کتاب از چه رو این گونه در کتاب، نظم و ترتیب یافته اند .
چشمان آثار «نجم» درشت و گرد هستند، این فرم چشم ها بیننده را در عمق تاریخ تا دوران سومر پیش می برد و او را بیاد اسلوب بازنمایی سومریان در چشم های مجسمه های تل اسمر می اندازد، این اسلوب بازنمایی بعد ها به یکی از مشخص ترین ویژگی های آثار بین النهرین مبدل شد. مورخین مسیحی هنر در تفسیر حالت چشم های مجسمه های بین النهرین تحت تاثیر تفکر مسیحی، آن هارا دریچه ی روح دانسته اند اما کتاب «تاریخ هنر جنسن» با در نظر گرفتن بافت فرهنگی آن دوران استنباط کرده است که « ماجرای مهم ارتباط با خدایان بوده و مجسمه ها تحسین خود نسبت به خدایان را با چشمانی باز نشان داده اند» حال پرسش اینجاست که چشمان پرتره های «نجم» به چه چیز خیره شده اند و درگیر ارتباط با چه کسی هستند. بدیهی است که هنر امروز که بستر بوجود آمدن آثار «نجم» است دیگر همانند سلف باستانی اش دغدغه های آیینی آشکاری ندارد پس چشمان این پرتره ها دیگر خیره و مبهوت خدایی نیستند بلکه آنها مخاطب را می نگرند با نگاهی منجمد و تخت و لب هایی همواره ساکت، گویی آماده اند تا مخاطب لب بگشاید و راوی داستان خود باشد تا آنها بشنوند.
پرداختن به مسئله ی مخاطب یکی از دغدغه های مهم هنر روزگار ماست. روزگاری که آدم هارا به سرعت از کنار هم عبور می دهد و فرصت گفتگو را اندک و انگشت شمار می کند. هنر امروز در مواجه با دنیای از هم گسیخته و پیچ و تاب خورده ی مدرن به سمت سادگی در بیان رفته است. این هنر ساده و بی پیرایه، کم گوست و دغدغه ی امر والا در آن کمتر بچشم می خورد. پس این فرصت را به مخاطب می دهد تا سخن بگوید.
کتاب حاضر فرصتی پیش روی مخاطب می نهد تا او لب به سخن بگشاید و راوی داستان خود برای پرتره های کتاب باشد. چرا که این چهرهای ساکت و صلب با چشمانی درشت و لب هایی خموش انتظار ما را می کشند تا بل که سنگ صبور ما باشند.
۶ لایک شده