نگاهی به آثار مفهومی جوزف کاسوت
گردآوری و ترجمه: نسرین یوسفی
تنظیم برای حضور: کیوان خلیل نژاد
تذکر: مقاله ی نگاهی به آثار مفهومی جوزف کاسوت، هشتمین مقاله از سری مجموعه مقالاتی است که تصمیمِ حضور بر این قرار گرفته، که به طور منظم هنرمندان معاصرِ حوزه ی هنر های مفهومی را به مخاطبان عزیز معرفی نماید.
جوزف کاسوت (Joseph Kosuth)، متولد ۳۱ ژانویه سال ۱۹۴۵، هنرمند مفهومی آمریکایی است که در نیویورک و لندن کار و زندگی می کند. او همچنین در شهرهای مختلف اروپایی، مانند گنت در شمال بلژیک و روم در ایتالیا زندگی کرده است.
سیر تحول زندگی جوزف کاسوت
کاسوت از مادری آمریکایی و پدری مجارستانی در شهر «تولیدو» از ایالت اوهایو به دنیا آمد. او از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۲ در مدرسه ی موزه ی طراحی تولیدو زیر نظر نقاش بلژیکی« لین بلوم دراپر » به صورت خصوصی آموزش دید. یک سال بعد در مدرسه ی هنری کلیولند ثبت نام کرد؛ سپس در سال ۱۹۶۴ سفری به پاریس، سراسر اروپا و آفریقای شمالی را آغاز نمود. در سال ۱۹۶۵ به نیویورک نقل مکان کرد و در مدرسه هنرهای بصری تا سال ۱۹۶۷ حضور یافت. در سال ۱۹۷۱ ، در مدرسه ی تحقیقات نوین اجتماعی نیویورک رشته ی انسان شناسی و فلسفه را زیر نظر «استنلی دایموند » و «باب شالته» گذارند.
همچنان که اعتبار هنری کاسوت افزایش می یافت، توسط موسس مدرسه ای هنری به نام «سیلاس رودوس » در سال ۱۹۶۷ ، از جایگاه دانشجویی به مقام معلمی ارتقاء یافت . این مساله منجر به طغیانی در میان اساتید شد. چرا که بسیاری از آن ها حضور او را عامل نفاق افکنی می دانستند. آن ها با ناخوشنودی، دربرابر پرسش های مداوم او نسبت به فرضیات اساسی روبرو می شدند. فعالیت های متعدد کاسوت در خارج از فضای دانشگاه نظیر ؛ تاسیس موزه ی هنرهای طبیعی که بعدها محل ظهور هنرمندانی چون : «رابرت ریمن»، « آن کاوارا» و «هین داربوون» گردید، جایگاه والای او را در مقام یک استاد تقویت کرد.
درست در همین مکان بود که بعدها حرکت هنری نوینی به نام «هنر مفهومی» شکل گرفت. کاسوت به واسطه ی هنر ، نوشته ها و سازمان بندی هایش، توانست بر رویکرد مناظره ای (دیالکتیکی) خود در شکل گیری ایده ها در ارتباط با زبان و متن تاکید نماید.
او نظریه ای را طرح کرد که بر اساسِ آن ، هنر طرح سوالی از رنگ ها و فرم ها نبود، بلکه یکی از تولیدات معنا به شمار می آمد . متون او باعث بازخوانی مجدد مدرنیسم شد. آغاز یک ارزیابی مجدد از اهمیت «مارسل دوشان» و اعمال تغییری بود در هر آن چه ما به عنوان پست مدرنیسم در هنر می شناسیم . پژوهش های او تاثیر بسزایی بر اعمال او به عنوان یک هنرمند داشت. آهسته آهسته تغییراتی که او موجب شده بود در دیگر هنرمندان نیز مشهود شد. در طی این دوران ، وی توانست به تمایلات آکادمیک خود نیز بیش از پیش بپردازد. موقعیت او به عنوان یک استاد در دپارتمان هنرهای زیبای ، مدرسه ی هنرهای بصری نیویورک ،تا سال ۱۹۸۵ ادامه یافت.
در حال حاضر او پروفسور دانشگاه هنر مونیخ، موسسه دانشگاه معماری و همچنین استاد هنر و طراحی در ونیز است. از او به عنوان پروفسور ناظر و سخنران مهمان در چندین دانشگاه و موسسه ی هنری به مدت سی سال دعوت می شده است.
کاسوت کارش را با برگزاری نمایشگاه ،نگارش متن و نمایش ادامه داد. او به سرعت به یکی از پیش قراولان هنر مفهومی و هنر چیدمان (اینستالیشن) تبدیل شد. او از اوایل کارش در دهه ی شصت مبدع شکل گیری آثاری بر اساس زبان و نیز آثاری بر پایه ی عکاسی و راهکارهای نوشتاری بود. فعالیت های او به دفعات تولید و نقش زبان و معنا را در هنر مورد بازبینی قرار داده است. حدود سی و پنج سال تحقیق و جستجوی کاسوت در مورد ارتباط زبان و هنر ، موجبات شکل گیری ، چندین نمایشگاه، سفارشات شهری، چیدمان های متعدد و نشر متون مختلف در سراسر اروپا ، آمریکا و شرق دور شده است.
کشفیات آغازین و ابتدائی ترین آثارش ، زمانی انجام شد که بیست سال بیشتر نداشت. این دوران تقریبا همان زمانی است که نخستین تحرکات هنر مفهومی شکل می گیرد. از جمله نمایشگاه های مهم او می توان به موزه هنرهای مدرن گوگنهایم، ویتنی، مرکز پمپیدو، گالری تیت و گالری رینا سوفیای مادرید اشاره کرد. جوزف کاسوت بیش از ۱۷۰ نمایشگاه انفرادی در موزه ها و گالری های سراسر دنیا برگزار کرده که ۲۲ عدد از آن ها تا بیست و پنج سالگی او رخ داده است.
در سال ۱۹۸۹ او به همراه «پیتر پکش » در بخشی از موزه ی زیگموند فروید ، بنیاد هنری را تاسیس کرد. وی این موسسه را با مدیریت خود و طی مراسم پنجاهمین سالگرد بزرگداشت زیگموند فروید ،افتتاح نمود. وی توانست جامعه ای از هنرمندان هم پیمان را گرد هم آورد. فضای نمایشگاهی این موسسه در واقع همان دفاتر کاری پیشین ، «آنا فروید» در موزه ی زیگموند فروید در وین می باشد.
کاسوت متعلق به نسلی از هنرمندان مفهومی است که در اواسط دهه ۱۹۶۰ پا به عرصه نهاد. هنر آن ها عاری از احساسات فردی ، اطلاعاتی ناب را در اختیار مخاطب قرار داده به دنبال آن است که ایده ی درون هر شی را در قالب هنر نهادینه سازد. وی هم چون افرادی نظیر ؛« لاورنس وینر » ، «آن کاوارا » و «هین داربوون » امتیاز خاصی به زبان داد. آثار هنری او عموما سعی در کشف طبیعت هنر داشت تا تولید آن چه به صورت متداول، هنر نامیده می شد. آثار کاسوت بیشتر ، خود ارجاع بودند. او در سال ۱۹۶۹ چنین اذعان می دارد که : « ارزش هنرمندان پس از مارسل دوشان بر این اساس ارزیابی می شود که تا چه میزان توانسته اند ، طبیعت هنر را مورد پرسش قرار دهند. » آثار کاسوت به دفعات ، مطالعات روانشناسانه ی فروید و فلسفه ی زبان ویتگنشتاین را مورد ارجاع قرار می دهد.
در سال ۱۹۶۶ او ساخت مجموعه ای از آثار را شروع کرد، که «هنر به مثابه ایده » نام گرفت. این مجموعه شامل متنهایی می شد که از طریق آن ها، چگونگی هنر مورد واکاوی قرار می گرفت. آثار این مجموعه شامل عکس هایی از معانی لغت نامه ای ، از کلماتی چون : آب ، معنا و ایده می باشد. همراه با این عکس ها ، گواهی استناد مالکیت وجود دارد (که البته به نمایش در نمی آیند ) او معتقد است که کارها را می توان ساخت؛ و همچنین آن ها را با هدف برگزای نمایشگاه باز تولید نمود.
در اوایل دهه ۱۹۷۰ با توجه به روحیه ی قوم گرایانه ی یک مرد هنرمند سفیدپوست که در او وجود داشت در مدرسه ای جدید برای مطالعه ی انسان شناسی ثبت نام کرد. از جزایر تروبریاند در اقیانوس آرام جنوبی بازدید کرد و سرخ پوستان هوالاگا ی بخش پرویی آمازون را نیز ملاقات کرد. مطالعاتی از این دست برای او ، رشد فزاینده ای به همراه داشت. در ادامه ی کار روی بخشی از تمایلاتش که دست بر قضا قبلا هم با آن ها آشنایی داشت متمرکز شد. در همین زمان بود که شکل گیری اثر معروفش به نام «یک و سه صندلی » رخ داد. تجربه ی مطالعات انسان شناسی برای کاسوت ، تجربه ای عملی در شکل دادن آثار هنری اش بود. چنان که زمانی به دوستانش گفت : « برخی هنرمندان می آموزند که چطور پدیده ها و اشیا را بهم ربط دهند در حالی که برخی دیگر ترجیه می دهند به مدرسه بروند. » مطالعات انسان شناسی فرهنگی مارکس ، مسیری را برای کاسوت به سوی محدوده ای فراتر از مضامین فلسفه ی آمریکایی باز کرد. چنین مطالعاتی این امکان را برای او فراهم آورد تا وقتش را بیشتر صرف دیگر فرهنگ ها کند و در پی آن چیزی باشد که عمیقا در اذهان مردم دیگر فرهنگ ها نهادینه شده است. پس از گذراندن بخشی از زندگی اش در کنار مردمان یاگویا در بخش پروئی حوزه ی رودخانه آمازون به چند صد کیلومتری شمال آلیس اسپرینگ، استرالیا رفت و با قبایل آبریجینال -جایی که هنوز هیچ سفید پوستی تا قبل از آن بدانجا راه نیافته بود- زندگی کرد. او پیشتر پیرامون زندگی در کنار قبایل بدوی مطالبی از مردشناسی به نام «مالینووسکی» خوانده بود.
کاسوت می گفت : «من که هرگز قادر به ورود و نفوذ به بطن این فرهنگ ها نخواهم شد با این همه می خواستم نهایت سعیم را در مورد این تجربه به عمل آورم. » این تجربیات و مطالعات بود که زمینه ساز نگارش مقاله ی او با عنوان «هنرمند در قالب یک انسان شناس » گردید.
از جمله فعالیت های نگارشی او می توان به ویراستاری مجله ی هنر و زبان آمریکا به سال ۱۹۶۹ اشاره کرد. او بعدها ویراستار دوم مجله ی فاکس و ویراستار مجله ی هنری چشم انداز مارکسیسم شد. علاوه بر این ها او چندین کتاب پیرامون طبیعت و هنر به رشته ی تحریر درآورده ،از آن جمله می توان به کتاب « هنرمند در قالب انسان شناس » اشاره کرد. کاسوت در سال ۱۹۶۹ مقاله ای با عنوان «هنر بعد از فلسفه» منتشر کرد. در این نوشتار او شرح می دهد که چطور در هنر مدرن تقدم ایده و مفهموم اثر بر جنبه های تجسمی آن شکل گرفت. همچنین وی به این مطلب اشاره می کند که تحولات تازه ای که در فلسفه رخ داده، معنای هنر و آن چه هنر توصیف می کند را متحول ساخته است. پیش از این دوران هنر خود ارجاع نبود. کاسوت همانند بسیاری دیگر فرم گرایی را به عنوان تمرینی بر کاربرد های زیبایی شناسانه رد می کرد. به نظر او فرمالیسم با شرایطی که برای خلق هنر مینیمال فراهم می کرد ، امکانات آن را محدود می ساخت. از آن جایی که کانسپت یا مفهوم توسط فرم گرایان نادیده انگاشته می شد، نقد فرم گرایانه ، چیزی جز تحلیل خواص فیزیکی اشیا نیست. او بیشتر بر این موضوع تاکید می کند که در هنر مدرن و مفهومی تمامی فرایند حضور تا ادراک اثر هنری تغییر یافته است. او معتقد است که آثار هنر مفهومی ، موضوعاتی تحلیل گرا هستند. آن ها در ظاهر وابسته به زبانند، در حالی که توصیفاتی از هنر را نیز در خود دارند. هنر قضیه ای تحلیل گرا در مورد مفاهیم افکار و هر آن چه به عمد توسط هنرمند انجام می شود است. هنرمند این کار را از طریق ایجاد طبیعت مجازی فرهنگ ،از طریق آن چه بر ما رخ می دهد، یا درونی کردن بدیهیات و غیره انجام می دهد. هنر مفهومی بر آن است که هر آن چه به صورت مداوم با آن در تقابل دو طرفه هستیم و حتی به لحاظ تاریخی و اجتماعی در آن برهه قرار داریم را درک کنیم. کاسوت درباره ی جایگاه کلمات در آثارش می گوید: «آن ها کیفیتی حقیقی از هنر را با کنجکاوی تاریخ واری ارائه می کند و این بسیار متفاوت از تعابیری چون سودمند، کارا، فروتنانه ، مسخره ، دهاتی یا صفاتی از این دست است که به معمولا به کار هنری اطلاق می شود.»
در مجموع کاسوت بر این باور است که تصاویر و هر گونه نشانی از توانمندی تصنعی هنرمند می بایست از چهره ی هنر زدوده شود تا آن که مفهوم به طور مستقیم ، فوری و ناب بی واسطه امکان انتقال یابد. هیچ مانعی نباید برای انتقال مفهوم وجود داشته باشد. تصاویر می بایست حذف شوند چرا که تمامی آن ها در واقع مانع هستند. این نظریه تبدیل به اصلی ترین جریانی شد که حرکت هنر مفهومی را دراواخر دهه ۱۹۶۰ شکل داد.
کاسوت به باز تعریف رابطه ی میان کلمات و معانی آن ها پرداخت. این که چگونه کلمات و اشیا بهم مرتبط می شوند. او مجذوب برابری میان جنبه ی بصری و جنبه ی زبان شناسی پدیده ها بود. در این نگاه او بسیار تحت تاثیر نظریات ویتگنشتاین قرار دارد.
بسیاری از اینستالیشن ها و نمایشگاه های واژه محور او، متخصصین حوزه ی ادبیات ، فلسفه و روانشناسی و تاریخ را بهم پیوند داده است. او زبان ( نوشتار) را ارئه می دهد تا مخاطب را به اندیشیدن وادار کند. اندیشیدن پیرامون موضوعاتی چون ، فقر، نژاد پرستی، تنهایی، انزوا، معانی زندگی و هویت شخصی.
«یک و سه صندلی» ۱۹۶۵
این کار اولین و معروف ترین نمونه از مجموعه ی چیدمان های «یک و سه » کاسوت است. در این مجموعه او یک شی، عکس آن شی و توصیفی از لغت نامه درباره ی آن شی را در کنار یکدیگر قرار می دهد. یک و سه صندلی ما را درباره ی برداشتمان از صندلی به تردید می اندازد. کدام موضوع در ذهن ما حقیقت صندلی است. چه برداشتی ازاین شی در ذهن ما وجود دارد. آیا آن جسم جامدی که ما آن را می بینیم و بکار می بریم ؟ یا کلمه ی صندلی که ما برای شناخت بهتر به آن اطلاق می کنیم؟
علاوه بر این ها، او ما را با این موضوع مواجه می کند که آیا ما از این کلمه استفاده می کنیم تا جنبه ی ظاهری، قابل لمس و معمولی اشیا را توضیح دهیم؟ به راستی این کلمات چگونه اشیا را توصیف می کنند؟ یک و سه صندلی به نقل بی همتای زبان در انتقال مفاهیم اشاره می کند.
کاسوت سه گانه های دیگری را نیز با شیوه ی یک و سه صندلی به وجود آورده است. او از یک خاک انداز، چکش ، لامپ ، و حتی عکس پرینت شده خودش و عکسی از همان عکس، استفاده کرده است. این آثار از اولین نمونه های هنر مفهومی هستند که می کوشند بیان شخصی را از میان بردارند.
۷ لایک شده