هرگز نبو.ده
«به احمد شاملو که عشق غزل هلاک اش کرد.»
وقتی که روح خسته ی ما درد می کند
احساس می کنم که خدا درد می کند
عقده نه، لب نه، بل که دهان وا نمی شود
سینه نه، حنجره نه، صدا درد می کند
لب خند چیست، تا که لبان تو بسته است.
شادی کجاست، فکر تو تا درد می کند.
هر گز به پای کوبی خود پی نمی بریم
سرها فقط برای عزا درد می کند.
گویی دوباره دوره ی مار است و آستین
در درست روزگار عصا درد می کند
شاید که چیزی از خط قرمز نمادنده است
شاید چراغ راهنما درد می کند
شاید که دور ساعت شرعی گذشته است
یا شانه های قبله نما درد می کند
بس که شبانه روز پریدند روی هم
پشت تمام عقربه ها درد می کند
وقتی کسی کنار شما آه می کشد
یعنی کسی کنار شما درد می کند
«هرگز نبوده قلب من این گونه گرم و سرخ»
هی فکر می کنم که کجا درد می کند
گفتند صبر کن، به خدا خوب می شود
کردم ولی نشد، به خدا درد می کند
از موقعی که گفت دو تا دوست دارم ات
هر جای من همیشه دو تا درد می کند
یک نیمه ام که روی زمین راه می رود
یک نیمه نیز روی هوا درد می کند
مثل قدیم سیلی محکم نمی زنید
ناراحت ام که دست شما درد می کند
هر چند جای ضربه ی شلاق خوب شد
ماندم که جای بوسه چرا درد می کند
رحیم رسولی
۸ لایک شده