هرگز نگویید طبیعی است!
گزارشی از اجرای نمایش «استثنا و قاعده» نوشته ی «برتولت برشت»
سعیده فراهانی
اشاره:
نمایش «استثنا و قاعده» نوشته ی «برتولت برشت» از تاریخ دوم تا شانزدهم مهر ماه و از ساعت نوزده و سی دقیقه در خانه موزه عزتالله انتظامی توسط «گروه تئاتر هفت» و با همکاری «گروه تئاتر مردم» به اجرا درآمده است.
کارگردان نمایش استثنا و قاعده «سعید میرزایی» و تهیه کننده ی آن، «غزاله طهوری» است. بازیگران تئاتر: علیرضا محبت، سعید میرزایی، حمید نصرت پور، سعید پارسا، علیرضا اخوان، نسرین عسگر پور، مهسا کرد، شاهین میرشکاری، نگار نیکنامی، مهیار شاه مرادی هستند.
«استثنا و قاعده» نمایشنامه ای است کوتاه از «برتولت برشت» که در سال ١۹۳٠ نگاشته شد. موضوع نمایشنامه درباره ی تاجری است که برای انجام معاملات نفتی باید از بیابانی به نام «یاهی» گذر کند. در این راه، تاجر با یک راهنما و یک باربر که باروبنه ی تاجر را حمل میکنند، همراه است. تاجر برای این که زودتر از رقیبانِ خود به مقصد که شهر «اورگا» است برسد؛ به باربر فشار زیادی را متحمل می کند و دائماً او را شلاق می زند. تاجر شلاق زدنِ باربر و سو استفاده از نیروی او در حمل بار را امری طبیعی و ضروری می داند. زیرا فکر می کند به علتِ پرداختِ حقوق باربر، صاحب اوست و به اقتضای زمان و مکان می تواند با او برخوردهای متفاوتی از خشونت تا رحم و شفقت را داشته باشد. این نمایشنامه ازجمله آثار پرمغز و پرمحتوای «برشت» است که جنبه ی آموزشی و اخلاقی از ویژگیهای آن به شمار می آید.
«استثنا و قاعده» نمایشنامه ی کوتاهی است اما شیوه ی زندگی انسان در عصر مدرن را به خوبی به تصویر می کشد. «برشت» از بی تفاوتی های انسان درباره ی مسائل زندگی سخن می گوید و طبیعی شدن اتفاقات و حوادث را بزرگ ترین نقطه ی سقوط آدمی در دوره ی معاصر می داند.
انسان با پیشرفتِ ظاهری زندگی فکر می کرد که آرامش را برای خود و همنوعانش به وجود خواهد آورد. درصورتی که پیشرفت در صنعت، علوم، سیاست و غیره تنها او را خشمگین تر ساخت. این همانند شمشیر دو لبه ای بود که خوشبختی و شوربختی ها را یک جا به همراه داشت اما نیروهای بشری در کسبِ منفعت و سود بیشتر، او را به سمتِ شوربختی بیش تر کشاند. انسان دوره ی مدرن، فراموش کرد که پیشرفت های او تنها ابزاری برای کسبِ رفاه بیشتر در روزمرگیهای هر روزه است و خوشبختی اساسی که ضرورتی مهم است، به درون او مربوط می شود. انسان در این چرخه، نباید تبدیل به چرخ های پیشرفت گردد، در این صورت وسیله ای برای منفعت طلبی خواهد شد. برای مثال، در قسمت پایانی نمایش که مربوط به دادگاهِ تاجر و قتلِ باربر است؛ برشت بهخوبی به این نکته پرداخته. او معتقد است انسان امروزی سودای پیشرفت و کسب ثروت دارد. پیشرفت بشر با شرایطی که به جلو می رود به ابزار نیاز دارد و ابزارهای پیشرفت منافع افراد را به هم گره زده و باعث می شود که پلکان های ترقی بر اساسِ منفعت فردی افراد پیش رود. منفعتِ فردی روح خشمگین این انسان را آرام می سازد، زیرا بغضی است که از نداشته های او نشأت می گیرد. نداشته های بشری همان منافع جمعی است؛ اما قدرت و سودای پیشرفت، دیدگانِ او را کور ساخته است. عدم توجه به این موضوع انسان را در هاله ای از ابهام قرار داده و باعث می شود که در چرخه ای باطل از ابهامات زندگی کند. جواب تمامی این ابهامات در جلوی چشمان او است اما قادر به دیدن شان نیست؛ زیرا صورت مسئله در ظاهر تغییریافته. این ظاهر آن قدر قوی و پیچیده است که او را از رجوع به درونیات و حقیقت ها منع می کند. در این شرایط، اگر انسان تبدیل به ابزار شود، عقل، وجدان، بصیرت و بینشِ خود را از دست می دهد و می دانیم که در این صورت قابلاعتماد نخواهیم بود. انسانِ دوره معاصر درد و درمان را می داند و میشناسد، اما تمایل عجیبی به ادامه ی این شرایط دارد. شاید به دنبال منجی است که شرایط تغییر را فراهم آورد؛ بدون آنکه توجه کند منجی خود اوست.
به التماس از شماخواهم که در برابر رخدادهای هرروزه
نگویید: «طبیعی است»
در عصری که امر به آشوب است
در عصری که خودکامگی قدرتِ قانون به خود می گیرد
در عصری که انسانیت ترک مردی می گوید
هرگز نگویید: «طبیعی است»
تا هیچچیز، تغییرناپذیر شمرده نشود.
نمایش «استثنا و قاعده» از اجراهای خوبی برخوردار است. بازیگران با آنکه از اجراهای هر روزه خسته هستند اما نقش های خود را به خوبی بازی می کنند. بازیگران میمیک صورت را در حالت های عصبانیت، خوشحالی، ترس، تعجب به خوبی به کار می گیرند و حتی در زمینه ی ادای کلمات و تاثیر گذاری آن ها در انتقال احساسات مختلف به تبحر کافی رسیده اند. با آنکه سالن اجرا مناسب این نمایش نیست و فضای کافی را برای گردش بازیگران در اختیارشان نمیگذارد؛ اما بازیگران خود را با فضا و امکانات نیز تطابق دادهاند. صداپردازی خوب و با فضای کل سالن هماهنگی دارد. نورپردازی صحنه، کاملاً معمولی است و جلوه ی خاصی را درصحنه ایجاد نمیکند. فرمهای پردازش شده در نمایش جذاب و نوعی حس کنجکاوی را در مخاطب شکل می دهد. گاه در طول اجرا منتظر می مانیم تا فرم جدیدی را ببینیم و به دنبالِ کشف علت آن برآییم. حرکات سربازان پشت پرده و سرک کشیدن های ناگهانی، لوله ای که نماد پیشرفت بهره برداری نفت است و غیره، نمونه ای از این فرم های طراحیشده و موفق است. البته باید توجه کرد که «برشت» از آن دست نمایشنامه نویسانی است که جای تخیل و خلق فرم را در آثارش بسیار باز گذاشته و این موضوع باعث می شود ایدههای جذابی در اجرای نمایش شکل گیرد. موسیقی و اجرای خوانندگان در طول نمایش از نقاط عطف به حساب میآید؛ زیرا باعث می شود فضای سنگینی که از متن نمایش حکم فرما است را کاهش دهد و مخاطبان در حین تفکر و برخورد با المان های حرکتی و اجرایی دچار رخوت نشوند. اما نکته ای که باید به آن توجه کرد، اضافه نمودن دیالوگ های جدید و طنزپردازی است که در طول اجرای نمایش شنیده می شود؛ این دیالوگ ها شاید به بدنه نمایش خدشه ای وارد نمی کند اما با فرم کلی نمایش همخوانی ندارد. اضافه یا تغییر دیالوگ ها کار اشتباهی نیست اما بهتر که این موضوع در راستای خط نمایش پیش رود. زیرا «برشت» از نویسنده ای است که نثری جدی دارد و نمی توان انتخاب او در کلمات که به بیشترین تاثیرگذاری ختم می شود را نادیده گرفت؛ بنابراین اضافه نمودن جملات طنزآمیز و یا هر دیالوگ جدیدی باید به دقت انجام شود.
در کل، «استثنا و قاعده» که توسط گروه تواتر هفت به صحنه رسیده، از آن دست نمایشنامه هایی است که دیدن آن خالی از لطف نیست. توجه، توصیه و تبلیغات بیش تر در دیده شدن آن تاثیر بسزایی دارد. این نمایش تنها نوشته ای از یک نویسنده بزرگ نیست که با اجرای آن ارادت خود به او را نشان دهیم. داستان آن زندگی تک تک افراد این جهان است. استثنا و قاعده متذکر می شود که «زندگی فقط اتفاقات کوچک و خرده پا نیست که به آن ها عادت کنیم و تمام زندگی را در مرزهای بی تفاوتی بگذرانیم، بل که جهان پر است از ایده های کلانی چون منفعت جمعی، روح انسان و درونیاتش که اگر نادیده گرفته شوند محکوم به شکست خواهیم بود.»
۶ لایک شده