و هنوز
و من هنوز
جای دست های خالی مان را دارم
و بوی نان
که پیچیده در کوچه و
نشسته در خط دست ها
و ما هر کدام به راهی
تو به راه خود
و من هنوز به راه تو می روم
.
کوچه ها برف دارند
کمتر از آن سال ها
و هر سال
کمتر برف
کمتر بازی
.
کوچه ها درخت دارند
کمتر از آن سال ها
که کمتر برگ
و کمتر سایه
.
کوچه ها رهگذر دارند
کمتر از آن سال ها
که کمتر دیدار
کمتر پنجره
.
خیابان پر از قدم های سنگین
پر از سایه
که هر یک به دنبال دیگری می روند
و تو به راه خود
و من به راه تو هنوز
محمد زندی
۶ لایک شده