چندصدایی باختینی و پسا باختینی
تکوین و گسترش چندصدایی با تاکید بر هنر و ادبیات
بخش پایانی
بهمن نامورمطلق
تذکر: متن ذیل برگرفته از کتاب «گفتگومندی در ادبیات و هنر» مجموعه مقالات، نقدهای ادبی- هنری به کوشش دکتر بهمن نامور مطلق ومنیژه کنگرانی می باشد. گفتگومندی از موضوعات مهم در عرصه نظریه و نقد ادبی و هنری محسوب می شود که نخستین بار توسط «میخائیل باختین» در نیمه قرن بیستم ارائه شد. همچنین گفتگومندی و آمیختگی متنی و فرامتنی می تواند شرایط لازم برای چند صدایی را فراهم آورد. کتاب «گفتگومندی در ادبیات و هنر» شامل مجموعه ای از مقالات مرتبط با موضوع یاد شده است که توسط تعدادی از محققان رشته های گوناگون به رشته تحریر در آمده است. این کتاب توسط انتشارات سخن در سال هزار و سیصد و نود روانه بازار کتاب شده است. حضور خواندن این کتاب را به تمام پژوهشگران و علاقمندان توصیه می کند.
لوران ژنی
فرایند وسیر مطالعات «لوران ژنی» برخلاف «یولیا کریستو» است، زیرا اگر «کریستوا» با «باختین» گفتگومندی و چندصدایی را شروع کرد و به بینامتنیت رسید، «لوران ژنی» درست در یک حرکت وارونه از بینامتنیت کریستوایی آغاز کرد و به گفتگومندی و چندصدایی باختینی دست یافت. ژنی از شخصیت های برجسته و بسیار تاثیرگذار عرصه بینامتنیت محسوب می گردد. برخی از مقالات وی همچون «راهبرد اشکال» و«کلاژ» برای محققان حوزه بینامتنیت اساسی و بنیادین هستند. «ژنی» ازمهم ترین نظریه پردازان نسل دوم بینامتنیت به شمار می آید اما چنان که گفته شد، «ژنی» بیشتر از این جهت برای ما مهم است که پس از مطالعات بینامتنیت به سراغ گفتگومندی و چندصدایی باختینی بازگشت.
«لوران ژنی» در سال دوهزاروسه میلادی مقاله نسبتا” مفصلی با عنوان «گفتگومندی و چندصدایی» نوشت و در آن با صراحت به طرح دوباره مباحث باختینی و گسترش آن ها پرداخت. قسمت سوم این مقاله به طور کامل به چندصدایی اختصاص یافته است. «ژنی» در مقدمه این مقاله به بازتعریف گفتگومندی و چندصدایی نزد «باختین» می پردازد و درباره چندصدایی می نویسد:«تکثر صداها و خودآگاهیهای مستقل در بازنمایی رمانی».
«ژنی» در طرح چندصدایی در زمان «داستایوفسکی» نزد «باختین» می نویسد: «باختین در رمانهای داستایوفسکی ویژگی قابل توجهی را نشان می دهد. چنان که نه فقط شخصیت ها در آن خود را در زبانی بیان می کنند که زبان خاص خود آنهاست، بلکه آن ها دارای استقلالی هستند که تا آن زمان شبیه آن وجود نداشته است» . او سپس تاکید می کند که چندصدایی در ادبیات فراتر از چندصدایی در زبان است، زیرا به تکثر در زبانها محدود نمی شود، بلکه بیشتر بر تکثر خودآگاهیها تاکید دارد، شخصیت های خودآگاهی که زبان و نیز جهان بینی های خاص خود رادارند. اما این چندصدایی که بیشتر به چند ایدئولوژی شباهت دارد، در رمان بیش از هر گونه دیگر ادبی با چندزبانی و چند سبکی همراه است.
در مورد چندزبانی مختصری توضیح داده شد اما «باختین» رمان را گونه ای چند سبکی نیز قلمداد می کند. به عبارت دیگر رمان به عنوان گونه برتر و برگزیده «باختین» مجموعه تکثرها از جمله سبکی و لحنی را در خود پرورش می دهد. «ژنی» نسبت به گونه شناسی باختینی به ویژه در مورد شعر نقدهایی دارد که در ادامه خواهد آمد.
پیش از پایان موضوع نقد ادبی و چندصدایی و گفتگومندی می توان بر اساس نظر «تودوروف» به سه گونه نقد و رابطه میان منتقد و نویسنده و اثر اشاره نمود که عبارتند از:
– یکسانی باخود: در این وضعیت منتقد، نقد را بر اساس شخص خود استوار و مطرح می کند به گونه ای که خود را بر اثر فرا می افکند.
– یکسانی با اثر: در این وضعیت منتقد خود را با اثر منطبق می کند چنان که چیزی از خود ندارد و هر چه هست نویسنده و اثر است.
– تقسیربر اساس رهیافت گفتگویی: چنان که منتقد و نویسنده هر یک شخصیت خود را حفظ می کنند و در یک گفتگوی متقابل قرار می گیرند.
۲- زبان و زبان شناسی
چندصدایی از جایگاه اصلی یعنی در ادبیات به حوزه زبان کشیده می شود و برخی ازمحققان می کوشند تا صداها را در زبان و سبک شناسی جستجو کنند. به همین دلیل مباحث زیادی در باره زبان ادبی و به ویژه انواع نقل قولها و ارتباط آنها با چندصدایی مطرح می شود. در این قسمت با مباحث تقریبا” متفاوتی نسبت به قسمت پیشین درمورد چندصدایی مواجه می شویم. در حوزه زبانی چنان که گفته شد «باختین» در مقابل متن گرایان و ساختار گرایانی چون «سوسور» قرار می گیرد. «سوسور» مطالعات زبان شناسی را به دو بخش مطالعات زبانی و مطالعات گفتاری تقسیم می کند. با توجه به این دو گانه زبان و گفتار می توان تفاوت این دو جریان را به خوبی مشخص کرد زیرا اگر «سوسور» بر زبان تاکید می کند و آن را محور مطالعات خود قرار می دهد در مقابل «باختین» بر گفتار تاکید نموده و آن را محور مطالعات خود قرار داده است.
بررسی زبان شناسانه به شیوه ای مخصوص مورد توجه باختین بوده، چنان که زمینه ها را برای تحقیقات پسین مهیا نموده است. در اینجا به چند نمونه محدود بسنده می شود.
اسوالد دوکرو
«اسوالد دوکرو» زبان شناس و فیلسوف برجسته فرانسوی به موضوع چندصدایی توجه خاصی نموده و فصل پایان کتاب «گفتن وگفته» را در سال هزار و نهصد و هشتادو چهار میلادی به این موضوع اختصاص داده است. «دوکرو» بیشتر به دلیل مطالعاتش در زمینه گفته پردازی شناخته شده است. او درباره چندصدایی می نویسد:
برای «باختین» یک مقوله از متنها و به ویژه متنهای ادبی وجود دارد، متنهایی که برای آن ها باید این ویژگی را در نظر گرفت که چند صدا به طور همزمان سخن بگویند بدون اینکه یکی از میان آن ها برتر باشد و دیگران را داوری کند. موضوع آن چیزی است که در مقابل ادبیات کلاسیک یا رسمی به آن ادبیات عامیانه یا کارناولی گفته می شود.
در اینجا نیز تاکید بر صداهای گوناگونی است که همگی دارای یک حق مساوی هستند و هیچیک بر دیگری غلبه ندارد. مناسب است چگونگی طرح این موضوع نزد خود «باختین» مورد بررسی قرار گیرد. مطالعات «دوکرو» در باره چندصدایی فقط با تاثیرپذیری از «باختین» انجام نگرفته بلکه «شارل بالی» نیز در این مورد تاثیرات عمیقی بر او گذارده است.
علاوه بر آن «دوکرو» نقش مهمی درگسترش چندصایی زبان شناسانه در اسکاندیناوی داشته است.
محققان مکتب اسکاندیناوی
برخی از محققان اسکاندیناوی همچون «هنینگ نولک» و «میشل اولسن» به گسترش مباحث چندصدایی در عرصه زبان شناسی پرداختند.
«نولک» که متاثر از اندیشه ها و آثار «اسوالد» بود به گسترش مباحث چندصدایی زبان شناسانه پرداخت و همراه با برخی دیگر حلقه هلسینکی را را در فنلاند به راه انداخت. «نولک» و دیگران دست به طرحی پژوهشی در این رابطه زدند و آن را «اسکاپولین» نامیدند. «اسکاپولین» صورت اختصاری عبارت «نظریه اسکاندیناوی چندصدایی زبان شناسانه» است. یکی از موضوعات مهم «اسکاپولین» بررسی «نقطه دید» است که این بار از زاویه زبان شناسی و نه جهان شناسی مورد مطالعه قرار می گیرد. آنها در این رابطه چندصدایی را به چندصدایی درونی وبرونی تقسیم می کنند.
۳- هنرهای گوناگون
همان طوری که ملاحظه شد مباحث چندصدایی باختینی پس از وی مورد اقبال بسیاری از محققان حوزه ادبیات قرار گرفت اما محققان حوزه هنر کمتر از محققان ادبی به مباحث چندصدایی توجه نمودند. این مسئله خود می تواند تعجب برانگیز باشد زیرا واژه ای که ریشه در هنر موسیقی داشته و چنان که ملاحظه خواهد شد این واژه معادلهایی نیز در هنرهای دیگر داشته چرا در مطالعات هنری جایگاه شایسته ای نیافته است؟ این موضوع به مسئله تحقیق و نقد در حوزه هنر باز می گردد که در اینجا نمی توان به آن پرداخت و فقط اشاره می شود که پژوهش در هنر به دلایلی همچون گوناگونی بسیار و متفاوت بودن طبیعت آنها چنان که باید رشد و توسعه نیافت و ارتباط تنگاتنگی نیز با دیگر رشته ها برقرار ننمود. در ضمن بانیان این مبحث به ویژه خود «باختین» نیز مسیر چنین پژوهشهایی را نه فقط آسان نکرده اند بلکه گاهی با نظریات خود به طور نمونه در خصوص هنرهای نمایشی کار را دشوارتر نیز نموده اند. با این حال و حتی علی رغم برخی سخنان بانی این نظریه (باختین) هنرها امکان پژوهش چندصدایی را به خوبی فراهم می آورند. حتی در برخی حوزه های هنری اصطلاحاتی وجود دارد که می توان آنها را با چندصدایی مورد مقایسه و بررسی قرار داد که چندرنگی و چندوجهی از آن جمله اند. گرچه بررسی این موضوع مهم و گسترده در میان هنرها در مجال اشاره به آن توضیحاتی مختصر ارائه می گردد.
موسیقی
چندصدایی که موضوع اصلی این نوشتار است چنان که بارها توضیح داده شده از اصطلاحات موسیقایی است که آن را «باختین» مورد استفاده قرار می دهد. برخی دیگر از اصطلاحات و استعاره های موسیقایی مورد استفاده یا مرتبط با نظریه چندصدایی عبارتند از: صدا، اکسان، هارمونی، ار کستراسیون، رزونانس، انتوناسیون، کنترپوان و دیسونانس. این اصطلاحات و تعدادی دیگر زمینه های مناسبی را برای تحقیق در مورد چندصدایی در حوزه موسیقی فراهم آورده اند. «آنتونی وال» درمقاله ای با عنوان «فراگیری شنیدن: مسئله استعاره های موسیقایی در نقد باختینی» به موضوع موسیقی می پردازد. استفاده «باختین» از صدا بیش از آن چیزی است که دیگران مورد توجه قرار داده اند. چنان که استعاره صدا برای «باختین» یک استعاره مجازی نیست. او در باره صدا در رمانهای «داستایوفسکی» به صراحت این موضوع را بیان می کند و می گوید:«قهرمان داستایوفسکی یک تصویر عینی شده نیست بلکه یک گفته کاملا” متفاوت است یک صدای واقعی که نمی توان آن را دید، بلکه فقط می توان آن را شنید» چنان که ملاحظه می شود، صدا برای «باختین» بیش از یک استعاره معمولی است همانطوری که شنیدن درمقایسه با دیدن دارای اولویت است. تخیل در شنیدن فعال تر است تا در دیدن. «وال» در این مورد می نویسد:« برای باختین، خواندن فعالیتی است که به وسیله آنهایی انجام می گیرد که آموخته اند گوش فرا دهند… این خوانش با گوش را باختین جز به صورت استعاری کردن آن نمی تواند برای ما توصیف نماید» . با این حال «باختین خود می کوشد تا از یکسان نگری به رمان و موسیقی جلوگیری شود و کسانی را که با تکیه بر آثار وی می خواهند به همانندی میان این دو دست یابند، از این کار برحذر می دارد. وی با صراحت دراین رابطه می نویسد:«عناصر موسیقی و زمان بیش از آن متفاوت هستند که بتوانند جز یک شباهت نسبی و استعاری چیز دیگری باشند»
هنرهای تجسمی
چندصدایی در حوزه تجسمی به صورت های گوناگون و متنوعی بروز وظهور یافته است و از مباحث شکلی گرفته تا رنگ ها و … همگی بستری برای مطالعه چندصدایی صورت گرایانه فراهم می آورد. موضوع چندرنگی نیز به صورت واقعی و بیشتر استعاری بیانگر صداهای متفاوت است. همچنین چندصدایی در حوزه تجسمی همراه با بینامتنیت در اشکال گوناگونی همچون کلاژ و بریکلاژ متجلی می گردد، اما بسیاری دیگر از جلوه های هنرهای تجسمی همچون داستان های مصورو کاریکاتور نیز امکان مباحث مربوط به شخصیت ها را به خوبی فراهم می کند. گاهی نیز چندصدایی با ترکیب چندین هنر به صورت ترکیبی قابل مشاهده است. به طور مثال می توان به خط – نقشها یا نقش – خطها اشاره کرد.
هنرهای نمایشی
هنرهای نمایشی دارای وضعیت خاصی هستند، زیرا «باختین» با صراحت درمورد چندصدایی بودن آن ها تردید می کند. چنان که درمقایسه با رمان، نمایش را ازهنرهای تک صدا می داند. اما در این خصوص «باختین» دارای ارای یک دست و یکسانی نیست، زیرا هنگامی که به بحث از نمونه های مناسب چندصدایی در دوران پیشارمان دست می زند، نمونه های انتخابی غالبا” از هنرهای نمایشی همچون کارناول برگرفته شده اند. هنرهای نمایشی همچنین می توانند ازمباحث باختینی که در مورد کارناوال مطرح شده است نیز استفاده کنند. بنابراین به نظر وی گرچه هنرهای نمایشی درمقایسه با رمان از ویژگی چندصدایی کمتری برخوردارند اما این بدان معنا نیست که فاقد آن باشند.البته برخی از محققان به ویژه محققان هنرهای نمایشی خود بر این باورند که ویژگی چندصدایی درهنرهای نمایشی یا دست کم برخی از آنها اگر بیشتر از رمان نباشد دست کم کمتر از آن نیست. به ویژه شخصیت پردازی در نمایشنامه های نو این نظر مورد تصدیق قرار می دهد.
سینما و فیلم
سینما و بطور کلی فیلم از هنرهایی است که در آن مباحث چندصدایی بیش از بسیاری دیگر از هنرها قابلیت طرح دارد زیرا ضمن اینکه ویژگیهای روایی رمان را دارد در عین حال از دیگر هنرها و رسانه ها نیز استفاده می کند. در موضوع سینما می توان از مباحث مربوط به شخصیتهای رمانی به شکل کامل بهره برد. همچنین موسیقی، تصویر و نمایش نیز بر عناصر آن افزوده می شود.
معماری و شهرسازی
سایر هنرها نیز می توانند با چندصدایی مرتبط شوند و به نوعی امکان بروز چندصدایی را فراهم آورند. در این مورد می توان به معماری و هنرهای وابسته اشاره کرد که به گونه های متفاوتی می توانند تجلی چندصدایی باشند. شهرسازی نیز بیش از بسیاری دیگر از هنرها امکان چندصدایی دارد زیرا بستر مناسبی برای امکان حضور اجتماعی و مردمی است. شاید هیچ هنری به اندازه شهرسازی قابلیت های گوناگون چندصدایی و امکان تجلی آن را نداشته باشد. شهر می تواند مکانی متناسب با صداهای گوناگون همچون اقوام، اصناف، اقشار، جنسها و سلیقه های گوناگون باشد اما همچنین می تواند به مکان یکپارچه و همگرایی تبدیل شود که فقط یکی از سلیقه ها را در برگیرد.
نتیجه
چندصدایی در نظریه ادبی – هنری «میخائیل باختین» همراه باعناصر دیگری همچون گفتگومندی، آمیختگی و زمان – مکان مجموعه ای را شکل می دهند که به واسطه آن می توان آثار ادبی و هنری را مورد مطالعه قرار داد. با اینکه این نظریه در دهه های نخست قرن بیستم ارائه شده اما هنوز و شاید بیش از گذشته مورد توجه محققان ومنتقدان نه فقط در مطالعات ادبی و هنری، بلکه سیاسی و اجتماعی قرار گرفته است. البته واژه چندصدایی پیش از «باختین» نیز در موسیقی مطرح بود، اما این نظریه پرداز روسی آن را به عنوان بخشی از نظریه خود مورد استفاده قرار داد. با وجود این، شیفتگی «باختین» به گونه رمان نه فقط نسبت به گونه های دیگر نظام کلامی بلکه نسبت به دیگر گونه های هنر موجب شد که وی شخصا” از این نظریه در هنرهای گوناگون کمتر استفاده کند. این خود یکی ازنقدهایی است که به «باختین» و برخی پیروانش وارد شده است.
چندصدایی گرچه درحوزه ادبیات طرح شده است اما به سرعت توسط دیگر رشته های هنری مورد اقتباس قرار گرفته و تحقیقات مناسبی در این زمینه انجام شده است. با این حال می توان گفت که هنوز از قابلیت های چندصدایی و نقد چندصدایی چنان که باید در عرصه هنرها استفاده نشده است و علی رغم برخی پیشرفت ها، به طور کلی محققان در این مورد گامهای نخستین را بر می دارند.
کتاب نامه
ادوارد سعید ( ۱۳۸۲) . فرهنگ و امپریالیسم. ترجمه اکبر افسری، تهران: انتشارات توس.
انصاری، منصور ( ۱۳۸۴) امکانات دموکراتیک اندیشه های میخائیل باختین و یورگن هابرماس. تهران: نشر مرکز.
پیرنجم الدین، حسین و سید محمد مرندی ( ۱۳۸۷) . «تفاصل موسیقایی و شرق شناسانه: نگاهی به موسیقی در اثار ادوارد سعید». نشریه دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه تهران. شماره ۴۵.
تودوروف، تزوتان (۱۳۷۷). منطق گفتگویی میخائیل باخین. ترجمه داریوش کریمی. تهران: نشر مرکز.
گاردینر، مایکل (۱۳۸۱) . «تخیل معمولی باختین». ترجمه یوسف اباذری. ارغنون. شماره ۲۰.