۲۹ اسفند ۱۴۰۲

مطالب مشابه

2 Comments

  1. 1

    غلامرضا منجزی

    خانم محقق گرامی

    باز هم شعری دیگر سرودید و این بار با درون مایه ای از سرسختی انسان و امیدواری او به برآمدن از چاله های که تیره . سیر از دنیای واقعیت های موجود به دنیای ممکن ها این امید را می سازد. همه چیز از «ولی » آغاز می شود. «ولی» شاید سرآغاز صفحه ی دیگر از جبر ی است که ما را امیدوار می کند که
    «رود
    مثل همیشه
    از میان دره عبور می کند»
    و ما می توانیم هم سفر با آن رود از قعر دره به دریا برسیم.
    شاید این همیشگی این رود ، جنبه ی روشنی از جبر هگلی باشد گه جنبه ی تاریک آن را در بخش نخست شعرتان آورده اید. آن جا که دستان سیاه و قدر قدرت جباری نور از خورشید بر می گیر د و شهری را در عمق سایه پنهان می کند . اما هرچه باشد. چه جبر باشد و چه اتفاق . اراده ی توانمند آدمی است که بر ماهیت جبرآلود زمان چیرگی می یابد و فصلی روشن را نوید می دهد. چقدر این نگاه خوب و دوست داشتنی است هر چند تا رسیدن به آن «ولی » آغازگر راهی طولانی باشد یا نباشد.

    پاسخ
  2. 2

    مه آ محقق

    با درود
    و سپاس بسیار از بیان دیدگاهتان . مثل همیشه بی دریغ از بزرگواری

    پاسخ

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 تمامی حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به سايت ادبی-هنری حضور می باشد...... طراح گرافیک : آرمان خرمک