ستایش آب در ایران باستان
عبدالرضا قنبری
«جهاندار هوشنگ با رای و داد
به جای نیا تاج بر سر نهاد
نخستین یکی گوهر آمد به چنگ
به دانش زآهن جدا کرد سنگ
چو این کرده شد،چاره آب ساخت
زدریا بر آورد و هامون فراخت
به جوی و به رود آب را راه کرد
به فرخندگی رنج کوتاه کرد
چراگاه مردم برآن برفزود
پراکند پس تخم وکشت و درود
بسنجید پس هرکسی نان خویش
بورزید و بشناخت سامان خویش» (شاهنامه فردوسی)
ایرانیان باستان به عناصر چهارگانه یا آخشیج (آب،خاک،آتش و باد) احترام بسیار می گذاشتند. ایرانیان به خاطر احترام بسیاری که به آب داشته اند،کوشش می کردند تا از آلودگی آن جلوگیری کنند.آب و باران برای مردمی که در آن روزگاران به کشاورزی و زراعت می پرداختند، بسیار عزیز و قابل احترام بود و در فصول کم باران،خشکی زندگی آن ها را تهدید می کرد. ستایش آب توسط ایرانیان و جمله ی بشر ، بیش تر به خاطر آن است که حیات فردی و اجتماعی اش را وابسته به آن می داند.در قدیمی ترین روایتی که از آب و گیاه در زندگی آدمی در دست داریم، اسطوره ی زایش «زرتشت» است که از نوشته های دینی پهلوی می باشد. به موجب نوشته هایی که در «تخت جمشید» دیده شده است، «داریوش بزرگ»،آب را با این گونه ستایش کرده است؛« پروردگارا! کشور مرا از خشکسالی،دروغ و دشمن حفظ کن.» در واقع خشکسالی (بی آبی) را پیش از « دروغ ودشمن» یاد کرده است.
«گزنفون» در فصل دوم کتاب خود نوشته است:« شهرهای بزرگ و پر جمعیت ایران از ثمره ی آبیاری خوب آباد و برومند است.» و بعد در جای دیگر نوشته است:« …در سفر خود به ایران دیدم ترعه ها و جوی های متعدد و نهرهایی که در آغاز پهناورند و به تدریج به جوی های کوچک تر تقسیم می شوند».در روزگار هخامنشی و ساسانی سدها و کانال ها و جوی های بسیاری برای آبیاری زمین های کشاورزی ساخته شده بود. از جمله مهم ترین آن ها در روزگار ساسانی سد معروف «شادروان»بوده است.«هرودوت» مورخ یونانی قرن پنجم پیش از میلاد مسیح، به وجود سدی بزرگ در شمال شرقی ایران اشاره کرده و می نویسد: «ایرانیان در حدود سند و خوارزم سدی بزرگ ساخته اند که از شگفت کاری های صنعت و موجب شگفتی یونانی ها خواهد شد.به وسیله بندها آب های فراوان را بر زمین های پهناور مسلط کرده و زمین هایی را که در خور کشاورزی است به اختیار دولت در آورده تا قبایل و عشایر وسایر کسانی که از لحاظ آب در مضیقه هستند از آن بهرمند گردند.»
محققین ایجاد قنات را تقریبا سه هزار سال پیش از ابتکارات ایرانیان دانسته اند.«هانری گوبلو» درباره ی عمق بعضی از مادرچاه های قنوات شرق ایران (خراسان) می نویسد:« عمق این چاه ها از چهارصدمتر متجاوز می باشد، به طوری که می توان برج ایفل را در آن ها پنهان کرد.طول قنات های ایران را از طول خط استوا بیش تر دانسته اند.»
از دوره ی ساسانیان به بعد در حدود بیست تا سی بند قدیمی وجود دارد که بین ۴۰۰ تا ۱۳۰۰ سال پیش ساخته شده است.
هرودوت می نویسد:«ایرانیان به خورشید و ماه و زمین و آتش و آب و باد ستایش نموده برای آن ها فدیه و نیاز می آورند.« و در جای دیگر از همین کتاب می نویسد:«…و احترام های بسیاری برای آب منظور می دارند.»
«استرابون» ،جغرافی دان یونانی، می نویسد:«ایرانیان در آب جاری استحمام نمی کنند. در آن لاشه و مردار نمی اندازند.عموما آنچه ناپاک است در آن نمی ریزند.در میان زرتشتیان اوراد خاصی وجود داشته که آن ها را درکنار چشمه ساران و رودخانه ها می خواندند. وقتی که ایرانیان می خواهند از برای آب نیاز و فدیه بفرستند به کناردریاچه یا جویباریا چشمه می روند، در کنارآن خندقی حفر نموده ،قربانی می کنند. به خصوص احتیاط می کنند که آب را به خون نیالایند.» این جغرافی نویس در جای دیگر نوشته است:« مردم هیرکانی استرآباد در محلی که آب از سنگ خارا جهیده به دریا فرو می ریزد و منظره ی زیبایی تشکیل می دهد فدیه خود را نیاز می کنند.»
«کریستین سن»،ایران شناس نامی نوشته است:«ایرانیان احترام آب را بیش از هر چیز واجب می شمرند.»
«سپندارمذ» زمین و خاک را محافظت می کند.«ایزد آذر» مقام بلندی دارد و «ایو» ایزد هوا و «ناهید» یا «آناهیتا» ایزد آب شناخته می شود.
آناهیتا یا ناهید یا فرشته آب،چنان که در اوستا آمده است زنی است جوان و زیبا و خوش اندام،بلند بالا،برومند،آزاده و نیکو سرشت. در بالای گردونه ی خویش مهار چهار اسب یک رنگ و یک اندازه را در دست گرفته می راند. اسب های گردونه ی وی عبارتند از؛ باد و ابر و باران و شبنم. آناهیتا با جواهرات آراسته،تاجی زرین به شکل چرخی که بر آن صد گوهر نورپاش نصب است بر سر دارد. از اطراف آن، نوارهای پر چین آویخته ،طوقی زرین دور گردن و گوشواره های چهار گوشه در گوش دارد و در پاهای خود کفش های درخشان با بند های زرین استوار بسته است. لباسی از پوست سی ببر که مانند سیم و زر می درخشد،در بر کرده و در بلند ترین نقطه آسمان بسر می برد. اهورا مزدا در کره ی خورشید مقام او را برقرار داشته، به فرمان پروردگار، ناهید از فراز آسمان باران و تگرگ و برف و شبنم فرو بارد و به درخواست پارسایان و پرهیزگاران از فلک ستارگان به سوی نشیب شتابد.
اهورا مزدا به زرتشت می گوید: «از برای من ای زرتشت سپنتمان،آناهیتا را بستای! که آب را به همه جا گسترده است. مقدسی که جان افزاست. مقدسی که فزاینده گله و رمه است.مقدسی که فزاینده ثروت است.مقدسی که فزاینده مملکت است.»
از «تشتریشت» یا «فرشته ی باران» در اوستا بسیار یاد شده است. دو فصل از فصول مختلف اوستا، به نام های «آبان یشت» و «تشتریشت» به فرشته آب و فرشته باران اختصاص یافته است.
«فرشته باران را می ستائیم، کسی که آب های راکد و جاری و چشمه و جویبار وبرف وباران مشتاق اوست. چه وقت چشمه ها به سوی کشتزار های زیبا و منزلگاه ها و دشت ها جاری شود و ریشه گیاهان را از رطوبت خود نمی بخشد. برای فروغ و شکوهش او را می ستائیم که از تمام موجودات با آب جهنده خویش هول و هراس فرو شوید. این چنین او شفا بخشد. آن تواناترین در صورتی که او را ستوده ،او را معزز بدارند، وی را خشنود سازند و خیر مقدم گویند.»
ایرانیان چنین می پنداشتند که ستاره «شعری یمانی» یا «تشتریه» یا «قلب الاسد» پدید آورنده باران های سودمند در تابستان است در حالی که «اپه اوشه»، دیو خشگی آب ها را زندانی می سازد و بین فرشته آب و فرشته خشگی همیشه پیکار برقرار است و همواره نیروی اهریمنی و زشتی وخشکسالی مغلوب نیکی شده از میان می رود.
در یشت هشتم،از جانب پارسایان چنین ستایشی از باران شده است:
” تشتر ستاره رایومند فرهمند را می ستائیم که نطفه آب در بر دارد.کسی که چارپایان خرد و بزرگ منتظر طلوع آن هستند. چه وقت سرچشمه های آب به قوت اسبی دگر باره روان خواهد شد». نیایش، مورد قبول و خشنودی «تشتر» واقع می شود و هنگامی که از نیایش و هدایای گروه مومنان مسرور شده است به شکل اسب زیبای سپید گونی با گوش های زرین و لگام زرنشان به دریای «فراخکرت» فرود می آید. «اپه اوشه»، دیوخشگی نیز بیکار ننشسته و به صورت اسب ترسناک با یال و دمی هراسناک به کنار دریای فراخکرت فرود می آید ،پس از سه شبانه روز پیکار که بیم آن می رود دیو خشگی پیروز شود به یاری اهورا مزدا، سرانجام با پیروزی فرشته باران پایان می یابد. فرشته باران پس از پیروزی در این پیکار بانگ بر می دارد:« خوشا به من،ای اهورا مزدا! خوشا به شما ای آب ها و گیاهان! خوشا به دین مزدیسنا، خوشا به شما کشورها! که آب ها بدون مانعی به سوی کشتزارها و چراگاه ها، روان گردد.»
آبانگان از جشن های ایرانیان است که در آبان روز از آبان ماه (در گاه شماری زرتشتی،چهارم آبان ماه خورشیدی)در ستایش و نیایش ناهید(آناهیتا) برگزار می شده است.در این جشن ،زرتشتیان در کنار دریا و رودخانه ها ،ایزد بان(اوستای آبزور)فرشته آب را می ستایند.از جمله نیایش گاه های به جا مانده آناهیتا ،نیایش گاه شهر کنگاور است. این نیایش گاه با ۴/۶ هکتار گستردگی، بر فراز صخره ای بر بلندای شهر کنگاور در استان کرمانشاه قرار دارد.
در نیایش آبزور در خرده اوستا آمده است:«می ستایم آب را که…شایسته ی نیایش در جهان مادی است،مقدسی که افزاینده جهان است،مقدسی که افزاینده ی گله ورمه است،مقدسی که افزاینده ی خواسته است،مقدسی که افزاینده مملکت است.»
در یشت ها آمده است:«اهورا مزدا را «نماز»،امشاسپندان را،اردیبهشت زیبا را،گله های پروار را،مزارع گندم را،مهر دارنده دشت های فراخ را،رام چراگاهان خوب بخشنده را،فروهر پاکان را،…ما آب های از چشمه جوشنده وبا هم جمع شده وجاری را می ستاییم. آن آب اهورایی خوش بخشنده را.»
«مسعود سعد سلمان» در یک رباعی کمال ستایش را از آب به عمل آورده است:
«عشوه دهی ام همی سرابی گویی برمن گذری همی شبابی گویی
گریان شوم از تو آفتابی گویی نتوانم بی توزیست آبی گویی»
یاری نامه ها:
۱.ابراهیم.پورداوود،یشت ها
۲.بویس.مری،تاریخ کیش زرتشت،مترجم همایون صنعتی زاده،گستره،۱۳۹۳
۳.سنفون،زندگی نامه کوروش بزرگ،برگردان خشایار رخشانی،انجمن پژوهشی ایرانشهر
۴.کرستن سن.آرتور امانوئل،مزدا پرستی در ایران قدیم،مترجم ذبیح الله صفا،هیرمند،۱۳۸۹
۵.فردوسی.ابوالقاسم،شاهنامه،هرمس،۱۳۹۰
۶.نوریان .مهدی،دیوان مسعود سعد.اصفهان،کمال،۱۳۶۴
۷.هرودوت. تاریخ هرودوت،مترجم:ع.وحید مازندرانی،مرکز انتشارات علمی و فرهنگی،۱۳۶۲
۴ لایک شده