درباره زندگی و هنر وان گوگ
علی اکبر معصوم بیگی
تذکر: متن زیر از مقدمه ی کتاب «زندگی و هنر وان گوگ» اثر «پیر کابان» به قلم «علی اکبر معصوم بیگی» توسط تحریریه ی حضور،انتخاب و به خوانندگان عزیز تقدیم می گردد. حضور خواندن این اثر را به تمامی علاقه مندان پیشنهاد می کند.
در این صد و پنجاه سال اخیر که فرهنگ مغرب زمین به ایران راه یافته است شاید فقط چند هنرمند غیر ایرانی به چنان پایه ای از محبوبیت، احترام و آوازه رسیده اند که عملا جزو فرهنگِ بسیاری از ما شده اند و کم و بیش قبول عام یافته اند. یکی از این هنرمندان ونسان وان گوگ است. دیگری چاپلین و دیگرها بتهون و ویکتور هوگو. اما نه وان گوگ بزرگ ترین نقاش و نه چاپلین بی مانند ترین کمدین و نه بتهون بی رقیب ترین موسیقی دان و نه هوگو بزرگ ترین داستان نویس مغرب زمین است. پس راز این پذیرش همگانی و اقبال مردمی در چیست؟ چرا بسیاری از دیگر هنرمندان بزرگ حتی از آستان فرهنگ ما گذر نکرده اند؟ راستی این است که تقریبا تمامی این هنرمندان همواره چنان زیسته اند که اندیشیده اند و چنان اندیشیده اند که زیسته اند. همواره نسبت به جریان هایی که بر فرهنگ، جامعه و مردم شان گذشته است حساسیت نشان داده اند و از کنار رویدادهای بزرگ و کوچک بی اعتنا نگذشته اند.
همسازی هنر و زندگی، کار و کردار و رفتار در این هنرمندان به چنان درجه ای است که بیش تر وقت ها صِرفِ به کار گرفتن معیارهای نقد هنری و ادبی به هیچ رو در شناخت رمز و راز محبوبیت آنان کارساز نیست.
با آن که ونسان وان گوگ در سراسر عمر کوتاه و به ویژه در ده ساله واپسینِ زندگی خود سرنوشتی اندوهبار و تراژیک داشت و از هنر چون ابزارِ نجاتِ شخصی بهره گرفت اما هرگز این حال و هوای تراژیک (جز در یکی دو مورد) در آثار او تاثیر نگذاشت و نقاشی های ونسان همچنان شاد، پر شور و شر، سرزنده و ستایشگر زندگی، انسان و طبیعت ماند. تنها پس از بحران نخستین حمله های جنون، قطع رابطه با گوگن و سرانجام انتقال به بیمارستان روانی سن رمی است که تاثرات روحی ونسان خود را به تمامی در چند تابلو نشان می دهد و رنگ و خط و طرح صورتی چرخان، پیچ در پیچ و توفان زا به خود می گیرد؛ شب پر ستاره اوج این عذاب و درد روحی است. در واقع وان گوگ و چند هنرمندی که پیش از این از آنان یاد کردیم حکم «شعبده بازان درد» و دلقکانی را دارند که با صورتکی خندان ما را از خنده و سرور و بی خیالی بی خود می کنند و خود تلخکام در دل خون می گریند.
وان گوگ در سراسرِ عمرِ خود در نامه هایی که به برادرش تئو، خواهر و مادر و دوستش امیل برنار نوشت همواره از آرزوی رسیدن به «زندگی پربار» دم زد، هنرمندانِ بزرگِ هموطنِ هلندیِ خود را بهره مند از این موهبت دانست، از ازدواج برادرش تئو همچون گامی در راه «زندگی پربار» ستایش کرد اما خود هرگز به این زندگی پربار نرسید و همواره گفت و نوشت که هنرمند امروز با همه کشمکش ها، ستیزه های روحی و درگیری های اخلاقی نمی تواند به آرامش آرمانی «هنرمندان قدیم» دست یابد. از همین روست که سرنوشت تراژیک خود او نیز مصداق سخن آن متفکر انقلابی هم عصرش بود که: « هنرمند به بهای تحقق هنر خود ناگزیر از تباه کردن شخصیت و زندگی فردی خویش است.»
گفتیم که میان گفتار و کردار ونسان سازگاری تام برقرار بود. هنگامی که برای نجات روح پرتلاطم خود کسوت کشیشی بر تن کرد و مامور تبلیغ در مناطق فقیر نشین معادن بوریناژ بلژیک شد چنان بی سر و دستار به یاری معدن کارن مجروح و اعتصابیان شتافت که از حدودِ وظایفِ خشک و رسمی کشیشی خود درگذشت و بدین سان خشم دستگاه کلیسا را بر انگیخت و سرانجام اخراج شد.
هنگامی که دل به مهر زنی بست سراز پا نشناخته تا سرحد جنون پیش رفت و محیط پیرامون خود را سخت بر آشفت اما از عشق خود دست بر نداشت. ونسان همواره در پی کردار نیک بود اما هنگامی که دیگر راه های رفتار به کردار نیک بر او بسته شد (آرامشی که چشم داشت در کسوت کشیشی بیابد) نوشت:« می خواهم چیزی را در نقاشی بگویم که آرام بخش باشد آن چنان که موسیقی آرامش می بخشد.» اما در کسوت هنرمند نیز چنان تک افتاده، تنها، مستقل و تک رو بود که در هیچ انگاره پیش اندیشیده مکتبی نگنجید. البته راست است که ونسان برای شناخت نهضت امپرسیونیستی، یعنی بزرگ ترین جنبش هنری عصر او به نقاشان پاریسی رو آورد اما از آن جا که هرگز نمی توانست در برابر طبیعت آرام و منفعل بماند و بیش از آن که دل بسته ضربه های پاره پاره رنگ و نیز فضا و جوِ لحظه باشد دل مشغول طرح، رنگ، اشیای سخت و انسان های زنده و ملموس بود. هرگز به صورت امپرسیونیستی راست آیین در نیامد. از همین روست که ونسان وان گوگ را در غالب مبهم «پسا- امپرسیونیسم» جای می دهند. (کشف وان گوگ به عنوان اکسپرسیونیست به سال ها پس از این تعلق دارد)؛ اما راستی این است که وان گوگ در هنر خود، همچنان که در زندگی خود، از انگشت شمار نقاشانی است که به آسانی قالب نمی پذیرد و باید همواره شخصیت و هنر یگانه او را مد نظر داشت.