سه شعر از خالد جنادله
۱) تو گنجشک وصلی
من شاخهی انتظار
می آیی
چون بوسه ی صبح
و می مانی
بر گونه ی ابد
.
.
۲) اشاره ی تو
[زُمردی بر بستهگیِ سرد افق ]
بشارت سبز عبور است
از خیابان های بی ربط
کوچه های تنگِ پوچاپوچ
از شهری که در پیش پرده ی آن
حکایتی دلگشا نیست
و نه در پس پرده اش
.
.
۳)گوشی برای بریدن
وَنسان!
آسمان همچنان همان است که بود
زمین همان
یاوه گویان همانند
و آن نغمه ی روح نواز
کماکان در غیاب
بگو برادر..
بگو چاقویت را در زیر کدام خاک
دفن کرده ای
بگو..
۱۰ لایک شده