نگاهی بر رمان «سایه و مرگ تصویرها» سیداحسان زاده سید
نام رمان: سایه و مرگ تصویرها
نویسنده: عطا محمد
مترجم: رضا کریم مجاور
ناشر: افراز
قطع: رقعی
تعداد صفحه: ۱۶۷
قیمت: ۲۰۰۰۰ تومان
چاپ اول: ۱۳۹۷
شاید برای هر کتابخوان و یا رهگذر کتابخوانی اتفاق افتاده باشد که روزی در جایی و یا در راسته ای، چشمش به کتابی خورده و به هر علتی مثل عدم شناختن نویسنده یا مترجم، و یا معروف نبودن و سکوت رسانه ها درباره ی آن کتاب، به سادگی از کنارش رد شده باشد. ایراد به خیلی چیزها برمی گردد: نبود نهادهای ساماندهی شده برای معرفی کتاب، ضعف پخش، و یا همان بدبختی بزرگ جامعه ی ما: نشناختن اولویت مطالعه. که البته نتیجه ی همه ی این ها می شود خاموش شدن ستاره هایی خاموش در آسمان ادبیات؛ خاموش کردن شمع یک نوشته؛ (چون کسی در اتاق نیست که کتاب را بخواند و شمع برایش روشن بماند.)
آنقدر رغبت نداشتم که خواندن «سایه و مرگ تصویرها» را شروع کنم؛ و البته آنقدر هم رغبت ندارم که در خلال این یادداشت، داستان را لو دهم؛ اما علی رغم فضای مدرن و در برخی جاها پست مدرن کتاب و نوعی شلنگ اندازی گمراه کننده در ابتدای کتاب، یکهو متن وارد فضایی می شود که خواهی نخواهی تو را با خود همراه می کند. همراهی توأم با سکوت، تفکر و اندوه؛ و با همان حالت به جلو می رود. به نظر می رسد بازی با فرم و توان بالای نویسنده در ابداع و خلاقیت و حرف های عمیقی که در دل دارد، در بعضی جاها چنان قدرتمند پیش می رود که خواننده ناتوان از سرعت بخشیدن به خواندن می شود و باید با آرمش و طمأنینه پیش برود.
بازی با فرم و محتوا بدون درافتادن در لودگی های فاقد پشتوانه ی عمیق فکری و نگاه همراه با تعهد نویسنده به مفاهیم بیان شده در متن، نتیجه ی کار را بسیار دلنشین کرده است.
کتاب مالامال از روایت هایی است که نویسنده ناتمام گذاشته است و این نه تنها انسجام ذهن مخاطب را به هم نمی ریزد که خود پیش برنده ی مخاطب است و کمک بسیاری به تعلیق خواننده ای که گویی در خلال متن، پا بر پل چوبی بلندبالایی نهاده و هرآن امکان سقوط دارد. کتاب در عین حال که تنه های محکمی به واگویه های پسامدرن می کوبد، اما قصه گویی را فراموش نمی کند و همواره پنجره هایی را برای وزیدن باد در خلال کلمات باز می گذارد.
اینجاست که می توان گفت با متنی منسجم روبرو هستیم که لاتقاط حاصل از سرگشتگی میان سبک ها و پریدن از درختی به درخت دیگر را در خود نمی یابد و جالب اینکه درون مایه ی اصلی کتاب که به مصائب مهاجرت و همچنین جزم اندیشی اشاره دارد، ذهن را دچار آشوب نمی کند؛ ضمن آنکه مخاطب محور است و مدام در سر اشخاص حاضر در روایت کنکاش می کند، اما مثل بسیاری از نوشته های پُرادای فرم محور، بیهوده در چارچوب های خودساخته و فاقد هویت غلت نمی زند. و این بهترین نشانه است بر اینکه نویسنده با پشتوانه ی وسیع ذهنی و حرف های عمیقی که در سر دارد، خواننده را با فرم همراه می کند، نه آنکه در تلاش باشد تا فرم ذهنی و ابداعی اش را به مخاطب قالب کند و این بهترین نشانه ی احترام به مخاطب و نیز رنج نویسنده است در نوشتن متن.
***
ادبیات چند وظیفه بالاتر از “زخم زدن به ذهن مخاطب” دارد؟ جز شکستن ساختارهای عادی و عادت شده در زندگی، چه کارهای بالاتری می تواند انجام دهد؟ چرا حکایت آنان که متفاوت می اندیشند و غیر از دیگران عمل می کنند و سلوکی نه مانند همه ی رهگذران عادی که از کنارمان می گذرند، تا این حد در عصر حاضر جذاب است؟ (طبق آمار و فهرست کردن کتاب هایی که همه دوست داریم).
ادبیات بالارونده، بالابرنده است. ادبیات عالی، استعلابخش است و ادبیات فاخر، افتخارآفرین است. گو اینکه همه ی اینها در کتابی باشد که ممکن است همه ی ما به سادگی از کنار آن بگذریم.
کتابفروشی ها پُر است از کتاب هایی با فرم های بی بستر و نافرجام؛ پُر است از ادبیات عافیت طلبانه و بی مقصد و انجام؛ ادبیاتی که مثل تلقی سازندگان شان (که مشابه است با تلقی حداکثری سینماگران) فقط می کوشند زمان مخاطب را هدر دهند و به هیچ وجه در تسخیر دائمی بخش های مهم روح مخاطب نمی کوشند. اما گاهی ستاره هایی گمنام و کتر شناخته شده در این آسمان سو می گیرند که همزمان با ساختارشکستن از ذهن، امیدواری های غیرقابل تردیدی را برای رساندن فرم های جدید هنری به بلوغ و تکامل زنده می کنند.
«سایه و مرگ تصویرها» آرام آرام از جایی شروع می شود که نامش را صفحات آغازین کتاب عنوان می دهند (مثل هر کتاب دیگری)، اما برای هر کسی صورت خاص و انفجاری خود را ممکن است از سطری (از ابتدا یا میانه یا انتها) آغاز کند. اینکه می گویند کتاب ها آینه هایی هستند که هرکس فقط خود را در آن ها می بیند، دقیقاً در کتاب هایی که خاصیت آینگی و بازتابش را از متن صیقلی و سره می گیرند، موضوعیت می یابد. هرچه متن ذهن را زخمی تر کند و به اصل خود رجوع دهد، نشان دهنده ی فکر پرمحتوا و هنر فرم ساز نویسنده است.
و مخاطبی چون من و شما با خواندن اثری کم حجم اما عمیق می توانیم یادگاری های ابدی خود را از کتابی که به سختی می توان فراموشش کرد، در کنج ذهن و روح مان نگهداری کنیم؛ و چه خوب است که روح مان را مهمان کنیم به صرف چند فنجان ادبیات پاک و ناب و ژرف و زلال و به یادماندنی.
۳ لایک شده