دربـاب بـرانـدِس
ژرژ بـرانـدِس( Georg Brandes )۱
( ۱۹۲۷ – ۱۸۴۲ )
توفان آراز
ادبـیـات زنـده بـودنـش را در زمـان مـا در ایـن نـشـان مـی دهـد، کـه آن مـسـائـل را بـه بـحـث مـی کـشـد.
بـرانـدس از مـطـلـعـیـن کـم نـظـیـر از ادبـیـات اروپـا و بـه عـنـوان نـاقـد و ادیـب صـاحـب مـنـزلـتـی در آن قـاره بـود. بـرانـدس فـعـالـیـت دو سـویـه داشـت: از یـک سـو شـنـاسـانـیـدن و پـیـونـد زدن ادبـیـات نـوردیـک (اروپـای شـمـالـی، اسـکـانـدیـنـاوی) بـه ادبـیـات بـقـیـۀ اروپـا؛ از دیـگـر سـو شـنـاسـانـیـدن ادبـیـات مـمـا- لـک پـیـش رفـتـۀ اروپـا بـه مـمـالـک اسـکـانـدیـنـاوی، و از ایـن رهـگـذر مـشـارکـت در راه یـافـتـن انـد- یـشـه هـا و ایـده هـای مـدرن و سـازنـده در سـیـر تـکـامـل سـیـاسـی و اجـتـمـاعـی بـه ایـن مـمـالـک. اثـر بـااهـمـیـت بـرانـدس در تـاریـخ ادبـیـات، Hovedstrømninger i det 19de Aarhundredes Litte- ratur(جـریـانـات اسـاسـی در ادبـیّـات سـدۀ نـوزدهـم)(۹۰- ۱۸۷۲)، بـه اضـافـۀ مـکـاتـبـات بـاشـمـول او بـا نـویـسـنـدگـان و نـاقـدان شـهـرۀ اروپـا مـبـیـن گـسـتـردگـی دامـنـۀ صـلاحـیـت ادبـی او بـود.
بـرانـدس در اواسـط دهـۀ ۶۰ سـدۀ ۱۹ در سـنـی جـوان در عـالـم ادبـیـات ظـاهـر گـشـت. در آن زمـان او هـنـوز خـود را شـاگـرد فـیــلـسـوف جُـرج ویـلـهـلـم فـریـدریـش هـگـل(Georg Wilhelm Friedich Hegel)(1831- 1770)۲ مـی دانـسـت. هـم چـنـیـن بـرانـدس در جـوانـی تـحـت تـأثـیـر افـکـار فـیـلـسـوف سـورن کـیـه کـه گـورد(Søren Kierkegaard)(55- 1813) قـرار داشـت. درجـریـان بـحـران مـذهـبـی حـادّی در جـوانـی بـرا-نـدس احـسـاسـات عـشـق بـه انـسـان و هـمـدردی بـا سـتـمـد- یـدگـان، بـیـنـوایـان و سـرکـوب شـدگـان او را مـسـتـغـرق، و بـه مـسـیـحـیـتـی بـنـا بـر اسـتـنـبـاط کـیـه کـه گـورد نـزدیـک سـاخـتـه بـودنـد. بـعـد بـود کـه او از ایـن مـسـیـحـیـت فـاصـلـه گـرفـت. وی تـصـوراتـش را در جـزوه ای بـا عـنـوان Dualismen i vor nyeste Philosophie(دوآلـیـسـم در جـدیـدتـریـن فـلـسـفـۀ مـا) در اکـتـبـر ۱۸۶۶ مـنـتـشـر سـا- خـت، و از زاویـۀ نـظـری انـتـقـادی بـه کـیـه کـه گـورد بـر- خـورد نـمـود. او ضـمـن مـعـطـوف داشـتـن تـوجـه دیـگـران بـه انـتـقـاد فـلـسـفـی مـذهـبـی در فـرانـسـه، اظـهـار داشـت، کـه از مـدتـی پـیـش از جـانـب داری کـیـه کـه گـورد از خـودکـامـگـی و از پـذیـرفـتـه شـدن ایـن امـر مـوروثـی از سـوی او، درک نـادرسـت کـیـه کـه گـورد از زمـانـش و مـبـارزه اش بـرضـد تـکـامـل و پـیـشـرفـت آگـاه بـوده اسـت.۳ بـرانـدس سـپـس مـجـذوب نـویـسـنـدگـان بـزرگ مـکـتـب رمـانـتـیـسـم فـرانـسـه – عـمـدهً ویـکـتـور مـاری هـوگـو(Victor – Marie Hugo)(85 – 1802) و انـوره دو بـالـزاک(Honorè de Balzac)(1850- 1799) – گـردیـد. بـرانـدس هـم چـنـیـن بـا تـئـوری هـای ادبـی و پـراتـیـک انـتـقـادی نـاقـد و مـورخ ادبـیـات شـارل اوگـوسـتـن سـنـت بـیـو(Charles Augustin Saint – Beuve)(69 – 1804) – کـه او را بـه عـنــوان ” سـخـنگـوی پـژوهـش آزادانـه” در مـقـالـه ای در نـشـریـۀ Illustreret Tidende( اخـبـار مـصّـور)، مـورخـۀ ۳۱ اکـتـبـر ۱۸۶۹ بـه نـیـکـی سـتـود – و هـیـپـولـیـت آدولـف تـایـن(Hippolyte Adolphe Taine)(93 – 1828)، فـیـلـسـوف، مـورخ و نـاقـد۴، آشـنـایـی یـافـت. بـرانـدس در سـال ۱۸۷۰ بـا پـژوهـشـی از خـود دربـارۀ اسـتـنـبـاط ادبـی تـایـن، تـحـت عـنـوان Den franske Æsthetik i vor Dage( زیـبـایـی شـنـاسـی فـرانـسـه در ایّـام مـا) بـه درجـۀ دکـتـری نـایـل آمـد. او در ایـن پـژوهـش زیـبـایـی شـنـاسـی تـایـن را بـا غـمـض کـلام انـتـقـادی و از مـبـداء تـأمـل مـعـقـولانـه مـورد بـررسـی قـرار داد. وی تـایـن را بـه مـثـابـۀ نـوسـازنـدۀ فـلـسـفـۀ سـدۀ هـجـدهـم و مـبـارز فـلـسـفـۀ اسـپـیـریـتـوآلـیـسـم سـتـود. و در تـداوم جـدل دوآلـیـسـم، وحـدت ادراک انـسـان را۵ و ایـدۀ پـیـش رفـت بـه صـورت اسـاس نـوع دوسـتـی عـمـومـی و شـرط دانـش مـدرن را مـطـرح سـاخـت.۶ دیـگـر نـکـتـۀ مـهـم در پـژوهـش بـرانـدس، کـه از آن جـهـت از تـایـن فـاصـلـه گـرفـت، دتـرمـیـنـیـسـم۷ بـود، کـه از نـظـر بـرانـدس نـاگـزیـر بـه نـفـی هـر نـوع تـکـامـل، چـه تـاریـخـی و چـه فـردی، مـنـجـر مـی گـردیـد، و پـیـش رفـت و نـبـوغِ سـهـیـم در پـیـش رفـت را تـوضـیـح نـمـی- داد. بـرانـدس درعـیـن رد کـردن دتـرمـیـنـیـسـم تـایـن، نـظـریـه اش درمـورد ضـرورت تـوضـیـح تـاریـخـی و روان شـنـاخـتـی ادبـیـات، بـه عـوض نـقـد فـرمـالـیـسـتـی کـهـنـۀ رایـج را بـه پـیـش کـشـیـد.
از دیـگـر تـأثــیـر گـذاران بـر بــرانـدس فـیـلـسـوف و اقـتـصـاددان جـان اسـتـوارت مـیـل( John Stuart Mill)(73- 1806) بـود.۸ مـیـل در نـظـر بـرانـدس یـک مـرد عـمـل جـلـوه مـی نـمـود، مـردی مـایـل بـه دخـالـت در واقـعـیـت و تـغـیـیـر آن. بـرانـدس نـوشـتـه اسـت: ” مـن احـسـاس مـی کـردم دارای روحـیـۀ یـک مـرد عـمـل هـسـتـم. ولـی مـردان عـمـل کـه مـن تـا کـنـون بـه آن هـا بـرخـورده بـودم، مـرا بـا عـاری بـودن شـان از ایـده از خـود بـیـزار سـاخـتـه بـودنـد … مـن در مـیـل آن مـردی را شـنـاخـتـم، کـه نـیـروی عـمـلـش، آژیـتـاسـیـونـش و بـه اکـمـال رسـانـنـدگـیـش درخـدمـت اقـشـار نـویـن اجـتـمـاع قـرار داده شـده بـود.”۹ بـرانـدس هـنـگـامـی که کـتـابـی از مـیـل درزمـیـنـۀ مـطـیـع سـازی زنـان را خـوا- نـد، عـمـیـقـاً تـحـت تـأثـیـر آن قـرار گـرفـت، و تـرجـیـح داد بـه جـای تـکـمـیـل مـلاحـظـات شـخـصـی- اش پـیـرامـون قـضـیـۀ زنـان، بـه بـرگـردانـدن آن کـتـاب بـه زبـان دانـمـارکـی بـه پـردازد. خـشـم شـخـصـی و مـوضـع شـخـصـی او درقـبـال قـضـیـه بـیـانـش را در پـیـشـگـفـتـار وی بـر کـتـاب یـافـت. (نـاگـفـتـه نـمـانـد، کـه جـنـبـش زنـان دانـمـارک اغـلـب مـوضـع بـرانـدس درقـبـال تـسـاوی دو جـنـس را نـاپـیـگـیـر تـلـقـی مـی نـمـود.) از نـقـطـه نـظـر مـیـل روح زن مـی بـایـد پـذیـرای تـکـامـل بـاشـد، و مـوضـع زن دیـگـرگـون شـود. ایـن نـیـز مـطـالـبـۀ یـک مـلاحـظـۀ مـعـقـول درزمـیـنـۀ اخـلاق بـود. بـرانـدس در ۱۸۸۵ کـتـاب اثـربـخـش مـیـل در جـامـعـۀ انـگـلـسـتـان، The Subjection of Women (مـطـیـع سـازی زنـان)(۱۸۶۹) را تـرجـمـه کـرد.۱۰
بـرانـدس اصــول یـک نـوع رئـالـیـسـم و نـاتـورالـیـسـم را فـرمـولـه کـرد. وی سـنـهً نـظـریـه پـرداز دورۀ مـوسـوم بـه ” طـلـوع مـدرن”(Det Moderne Gennembrud) شـنـاخـتـه شـده اسـت. در عـصـر بـرانـدس چـهـار نـیـرو در مـبـارزۀ فـرهـنـگـی در دانـمـارک وجـود داشـتـنـد: گـرونـتـویـگـیـان هـا، وا-بـسـتـه بـه نـام نـیـکـلای فـردریـک سـوریـن گـرونـتـویـگ(Nicolai Fredrik Severin Grundtvig) (1872- 1783)، نـویـسـنـده و تـئـولـوژ، کـه در افـکـار تـربـیـتـیـش اهـمـیـت را بـه ایـن نـکـات قـائـل بـود: اولاً هـر شـنـاخـتی بـه شـکـل تـاریـخـی نـمـودار مـی گـردد، و نـه صـرفـاً در سـیـر حـیـات فـرد انـسـانـی. دومـاً قـلـب مـقـدم بـر عـقـل در پـروسـۀ آمـوخـتـن اسـت. نـیـروهـای دیـگـر لـیـبـرال هـای مـلـی، آزاد انـدیـشـان پـی رو بـرانـدس، سـوسـیـالـیـسـت هـا.
بـرانـدس مـتـدرجـاً بـه یـک اسـتـنـبـاط کـلـی از ادبـیـات نـو رسـیـد، کـه اسـاس تـدریـسـاتـش گـردیـد. و ایـن تـدریـسـات، کـه وی در ۱۸۷۱ در دانـشـگـاه کـپـنـهـاگ(Københavns Universitet) آغـازیـد، بـه صـورت جـزیـی از یـک کـتـاب شـش جـلـدی بـا عـنـوان جـریـانـات اسـاسـی در ادبـیّــات سـدۀ نـوزدهـم ( بـرانـدس خـود آن مـجـلـدات را ” شـش پـردۀ یـک درام بـزرگ” نـامـیـده اسـت) انـتـشـار یـافـتـنـد.۱۱ بـرانـدس در مـعـرفـی جـریـانـات اسـاسـی … در وقـت انـتـشـارشـان نـوشـت: ” مـنـظـور مـن از اثـری، کـه ایـن جـا مـی آغـازم، ایـنـسـت: ازطـریـق مـطـالـعـۀ بـعـضـی گـروه هـای اصـلـی و جـنـبـش هـای اصـلـی در ادبـیـات اروپـا طـرح اسـاسـی یـک روان شـنـاسـی بـرای نـیـمـۀ نـخـسـت سـدۀ ۱۹ را بـه دسـت دهـم. (…) تـاریـخ ادبـیـات در نـهـایـت روان شـنـاسـی، کـاوش روح، تـاریـخ روح اسـت.(…) ازحـیـث زیـبـاشـنـایـی خـتـی اثـر یـک کـلـیـت را تـشـکـیـل مـی دهـد، ولـی ازحـیـث تـاریـخـی کـلـیـت بـایـد درارتـبـاط بـا زمـانـش، بـا تـأثـیـرپـذیـری روحـی نـویـسـنـده اش و مـبـادیـش دیـده شـود.”۱۲ گـفـتـنـی اسـت، جـریـانـات اسـاسـی … بـرانـدس الـهـام بـخـش و مـنـبـع آمـوزش نـویـسـنـدگـان مـشـهـوری گـردیـده، از آن مـیـان گـرهـارت هـائـوپـتـمـان(Gerhart Hauptmann)(1946- 1862) – آرتـور شـنـیـتـزلـر(Arthur Schnitzler)(1931- 1862) – ژاکـوب واسـرمـان(Jacob Wassermann)(1934- 1873) – فـرانـک ودکـیـنـد(Frank Wedekind)(1918- 1864) – اسـتـفـان زویـگ(Stefan Zweig) (1942-1881) – تـومـاس مـان(Thomas Mann)(1955- 1875).
مـقـصـود اصـلـی بـرانـدس از تـدریـسـاتـش – کـه ذکـر شـد – فـراخـوانـدن بـه مـبـارزه بـرای ” انـد- یـشـۀ آزاد” و پـژوهـش آزادانـه بـود. ایـده هـای هـادی ای کـه تـدریـسـات درضـمـن تـوصـیـف نـزاع بـیـن انـقـلاب و ارتـجـاع در حـیـات مـعـنـوی اروپـا بـرجـسـتـه مـی سـاخـت، عـبـارت بـودنـد از دمـو- کـراسـی، روشـنـگـری، قـدرت مـردم و حـکـومـت مـردم بـر مـردم، حـقـوق بـشـر و ارزش انـسـانـی، آزادی و بـرابـری. ایـن ایـده هـا هـمـه در شـعـار ” انـدیـشـۀ آزاد” جـمـع مـی آمـدنـد، و بـرانـدس آن هـا را از پـیـکـارهـای جـاری در انـقـلاب فـرانـسـه زمـانـش اخـذ نـمـوده بـود؛ انـقـلابـی کـه هـگـل بـدیـن مـضـمـون تـوصـیـفـش کـرده بـود، کـه جـمـیـع انـقـلابـات گـذشـتـه دارای اهـداف مـحـلـی بـوده انـد، ابـتـداء انـقـلاب فـرانـسـه بـه گـسـتـرانـیـدن آگـاهـانـۀ اصـولـش در مـیـان کـل بـشـر پـرداخـتـه اسـت. بـایـد تـوجـه داشـت، مـبـارزات آزادی بـخـش طـی انـقـلابـات ۱۷۸۹ و ۱۸۴۸، کـه مـلـهـم بـرانـدس بـرای بـه پـیـش کـشـیـدن انـدیـشـۀ مـرکـزی در جـریـانـات اسـاسـی …، یـعـنـی ایـدۀ انـقـلاب و ضـدانـقـلاب بـه صـورت جـریـانـات عـمـده در تـاریـخ و ادبـیـات جـوامـع مـدرن اروپـا گـردیـدنـد، او را در خـواب و خـیـال انـقـلاب غـرق نـسـاخـتـنـد. وی بـا تـفـکـر ژرف در ایـده هـای انـقـلابـی از سـیـر تـکـامـل قـانـون مـنـدانـۀ تـاریـخ واقـف گـشـت، و او مـی تـوانـسـت آن را بـه نـخـسـتـیـن دانـش فـراگـرفـتـه اش از هـگـل بـازگـردانـد: پـیـش رفـت تـاریـخ ازطـریـق دگـرگـونـی هـای بـزرگ، ضـروری در جـوامـع روی مـی- دهـد. دانـشـی کـه ضـمـنـاً مـبـداء درک کـارل هـیـنـریـش مـارکـس(Karl Heinrich Marx)(83- 1818)، فـیـلـسـوف، اقـتـصـاددان، جـامـعـه شـنـاس و مـبـدع سـوسـیـالـیـسـم عـلـمـی، از تـاریـخ اسـت. بـی دلـیـل نـبـوده کـه تـئـوریـسـیـن مـارکـسـیـسـت جـئـورجـی والـنـتـیـنـوویـچ پـلـخـانُـف(Georgi Valentinovich Plekhanov)(1918- 1856) در لـیـسـت آثـاری کـه بـه مـلاحـظـۀ اجـتـمـاع شـنـاخـتـی ادبـیـات هـمـت گـمـارده انـد، نـام جـریـانـات اسـاسـی … بـرانـدس را ذکـر کـرده و بـه آن عـطـف تـوجـه داده اسـت.
نـکـتـۀ لازم الـذکـر دیـگـری ایـن کـه آزادی بـلاشـرط انـدیـشـه – کـه بـرانـدس مـطـرح سـاخـت – در واقـع یـکـی از ایـده هـای اصـلـی سـدۀ ۱۸ بـود. بـرای عـصـر روشـنـگـری(۱۷۵۰- ۱۷۰۰) ایـن ایـده و پـیـش رفـت اهـداف عـمـده بـه شـمـار مـی رفـتـنـد. سـدۀ ۱۹ ایـدۀ مـذکـور را کـامـلاً از فـلـسـفـۀ مـجـرد روشـنـگـری و راسـیـونـالـیـسـم(Rationalisme: اسـتـنـبـاط عـقـل بـه مـثـابـۀ مـهـم تـریـن مـنـبـع شـنـا-خـت) دور سـاخـت، و خـود را بـر عـلـوم طـبـیـعـی مـدرن، بـه ویـژه تـئـوری چـارلـز دارویـن(Charles Darwin)(82- 1809)، طـبـیـعـی دان۱۳، مـبـتـنـی نـمـود. مـورد مـاوراء الـطـبـیـعـه – مـطـلـق – چـون گـذشـتـه از راه مـعـقـولانـه تـوضـیـح داده نـشـد، بـلـکـه بـه طـور کـامـل نـفـی گـردیـد.
تـدریـسـات بـرانـدس دربـارۀ جـریـانـات اسـاسـی در ادبـیـات سـدۀ نـوزدهـم از نـظـر شـخـص او مـی بـایـد وسـیـلـۀ ” عـصـیـان روح انـسـان” بـاشـد. هـجـده سـالـی کـه نـگـارش شـش مـجـلـد جـریـانـات اسـاسـی … بـه درازا کـشـیـد، تـوأمـاً صـرف مـطـالـعـۀ سـدۀ نـوزدهـم گـردیـد. اثـر، روان شـنـاسـی سـدۀ مـذکـور اسـت. دراصـل مـقـصـود بـرانـدس تـوصـیـف زمـانـش بـه تـوسـط یـک رشـتـه تـیـپ هـای انـسـانـی بـوده، ولـی ایـن مـقـصـود بـخـشـاً بـه عـلـت طـبـیـعـت مـاده و بـخـشـاً بـه سـبـب تـغـیـیـر اسـتـنـبـاط و اسـلـوب نـویـسـنـده عـمـلـی نـگـشـتـه اسـت.
اسـاس اسـلـوب بـرانـدس درک تـاریـخـی – فـرهـنـگـی ادبـیـات بـه صـورت بـازتـابـنـدۀ زمـان و مـردمـان مـی بـاشـد. ایـن اسـتـنـبـاط را بـرانـدس در سـال ۱۸۶۶ بـه پـیـش کـشـیـده، آن را در مـقـالات و تـزهـایـش، بـا تـوجـه بـه مـحـدودیـت آن، مـورد بـحـث قـرار داده، از آن دفـاع کـرده بـود. آن در پـیـش- گـفـتـار نـوشـتـۀ بـرانـدس، Emigrantlitteraturen( ادبـیّـات مـهـاجـر)(۱۸۷۲)، حـادّتـریـن فـرمـول بـنـدیـش را مـی یـابـد: ” ادبـیـات یـک خـلـق، اگـر ایـن ادبـیـات کـامـل بـاشـد، سـرتـاسـر تـاریـخ تـصـور-ات و احـسـاسـات خـلـق را ارائـه مـی کـنـد.” بـه ایـن تـرتـیـب، ادبـیـات وسـیـلـۀ تـعـیـیـن وجـود درونـی زمـان مـی گـردد.
کـاربـرد آژیـتـاتـوریـک یـک اسـلـوب انـتـقـادی شـالـودۀ جـریـانـات اسـاسـی … را تـشـکـیـل مـی- دهـد.
بـرطـبـق اسـتـنـبـاط بـرانـدس، شـعـر مـی بـایـد بـرای قـضـیـه ای بـه سـتـیـزد، و اخـلاق جـزیـی از مـسـائـل مـورد بـحـث آن گـردد. چـنـیـن بـحـثـی نـیـز مـی بـایـد بـه تـغـیـیـر عُـرف و آداب و رسـوم مـنـتـج شـود، یـعـنـی اخـلاقـی کـامـلاً نـو پـدیـد آیـد، تـا ازطـریـق آن ایـجـاد خـلاقـیـتـی نـو مـیـسـر گـردد. بـه ایـن تـرتـیـب، شـعـر نـه فـقـط تـبـدیـل بـه هـدف، هـم چـنـیـن تـبـدیـل بـه وسـیـلـه مـی گـشـت. بـرانـدس ادبـیـات را بـه صـورت جـامـعـه شـنـاخـتـی مـلاحـظـه مـی نـمـود، و خـلاقـیـت ادبـی را مـولـود الـهـام آسـمـانـی و غـیـرقـابـل تـوضـیـح مـعـنـویـون بـرگـزیـده اسـتـنـبـاط نـمـی کـرد، بـلـکـه بـه صـورت تـولـیـد روح زمـان و مـحـیـط، کـه خـوانـنـدگـان را بـه تـوسـط نـویـسـنـدگـان خـلاق بـه صـورت واسـطـگـان مـخـاطـب قـرار مـی دهـد. بـه قـول بـرانـدس، ادبـیـات مـی بـایـد مـسـائـل را بـه بـحـث کـشـد. از آن جـا کـه زمـان زمـانِ گـسـسـتـگـی هـای عـلـمـی، اجـتـمـاعـی، مـذهـبـی و سـیـاسـی بـود، ادبـیـات نـیـز مـی- بـایـد آیـنـۀ بـازتـابـنـدۀ مـردم و زمـان بـاشـد، و آن دقـیـقـاً مـتـعـهـد بـه نـمـودن ایـن بـود، کـه انـسـان هـای زمـان چـگـونـه از ایـده هـای آن بـه جـنـبـش درمـی آیـنـد. مـی بـایـد بـه تـوان تـاریـخ زمـان را در نـوشـتـه هـای نـویـسـنـده مـطـالـعـه کـرد.
بـرانـدس در دانـمـارک سـخـنـگـوی هـمـان آمـوزش مـحـیـطی شـنـاخـتـه شـد، که پـیـش از او تـایـن، مـتـأثـر از پـیـشـیـنـیـانـش فـیـلسـوف دنـیـس دیـدرو(Denis Diderot)(84 – 1713)، نـویـسـنـدگـان مـادام دو اسـتـال(de Staël)(نـام واقـعـی: جـرمـان دو اسـتـال هـولـسـتـیـن(Germaine de Staël – Holstein)) (1817- 1766)۱۴ و دو بـارانـت(de Barante)(نـام واقـعـی: آمـابـل گـویـلائـوم پـروسـپـر بـروگـیـر (Amable Guillaume Prosper Brugière))(1866- 1782)۱۵ فـرمـولـه کـرده بـود. بـرانـدس درصـدد آن بـود کـه دروهـلـۀ نـخـسـت ادبـیـات را در ادوار مـربـوطـه بـه تـوصـیـف درآورد، دروهـلـۀ بـعـد ایـده- هـایـی را کـه بـر سـرشـان مـبـارزه درجـریـان بـود، و بـالاخـره کـل تـکـامـل اجـتـمـاعـی بـیـن سـال هـای ۱۷۸۹ و ۱۸۴۸ را.
بـرانـدس دریـافـتـه بـود، که نـقـطـۀ مـرکـزی در آن ظـرف زمـانـی پـیـکـار بـرلـه و عـلـیـه ایـده هـای انـقـلاب اسـت، و جـدال بـر سـر آن هـا هـم چـنـیـن جـریـانـات اسـاسـی در ادبـیـات را تـشـکـیـل مـی دهـد.
بـرانـدس بـرخـلاف اسـتـادش تـایـن بـا شـور و اشـتـیـاق بـه جـانـب داری از مـبـارزیـن آزادی خـواه پـرداخـت، و ایـن کـنـش او صـورت یـک عـمـل سـیـاسـی را بـه خـود گـرفـت. وی اعـلام کـرد، کـه تـنـهـا یـک چـیـز حـیـات بـخـش و ثـمـر ده ادبـیـات و خـلاقـیـت اسـت، ” انـدیـشـۀ زنـدگـی بـخـش، انـدیـشـۀ بـزرگ آزادی و پـیـش رفـت بـشـریـت”، بـه عـبـارت دیـگـر، انـدیـشـۀ حـامـل انـقـلاب.
از ایـن جـا آخـریـن ایـده هـایـی کـه بـرانـدس درصـدد پـیـش بـردشـان بـود، مـنـشـاء مـی گـرفـتـنـد. انـدیـشـۀ آزاد و بـشـریـت آزاد مـی بـایـد خـود را بـر بـسـتـر مـشـاوره حـول مـسـائـل زمـان و انـتـقـاد از روابـط بـه نـمـایـانـنـد. در ایـن رابـطـه بـرانـدس ازجـمـلـه ازدواج، رابـطـۀ بـیـن دو جـنـس، حـق مـالـکـیـت، مـذهـب و مـنـاسـبـات اجـتـمـاعـی را ذکـر نـمـود.
در ۱۸۶۶ بـرانـدس آمـوزشـات اکـتـسـابـی از تـربـیـت دانـشـگـاهـی را تـرک گـفـتـه، درجـهـت شـکـل دهـی یـک جـهـان بـیـنـی مـنـسـجـم مـدرن کـوشـیـد، بـیـنـشـی کـه در آن نـقـطـه نـظـرات وی در مـورد پـدیـده هـای گـونـاگـون زنـدگـی: مـذهـب، فـلـسـفـه، طـبـیـعـیـات، هـنـر، زیـبـایـی شـنـاسـی و اخـلاق در هـمـآهـنـگـی بـا یـکـدیـگـر قـرار داده شـدنـد. امـر تـازه ای کـه درجـریـان سـفـر او بـه خـارج در سـال هـای ۷۱- ۱۸۷۰ روی داد، ایـن بـود کـه روابـط اجـتـمـاعـی تـأثـیـر بـسـزایـی در جـهـان بـیـنـی او نـمـود، و خـاصـه ایـن کـه ادراک او بـر یـک ایـدۀ سـیـاسـی، مـبـارزۀ آزادی مـتـمـرکـز گـشـت. واقـعـۀ کـمـون پـاریـس۱۶ زایـنـدۀ ایـن ایـده در او بـود. وی بـه اهـمـیـت انـقـلاب فـرانـسـه و دورنـمـای تـاریـخـی آن بـرای دنـیـا و بـشـر واقـف گـردیـد. آزادی هـمـواره فـروغ سـدۀ ۱۸ را بـر او تـابـیـده بـود، و وی خـود را ادامـه دهـنـده و مـبـارز در راه ایـده هـای آزادی و عـقـلانـی هـمـان سـده دربـرابـر ایـده آلـیـسـم و رمـانـتـیـک سـدۀ ۱۹ تـلـقـی مـی نـمـود. او بـا تـدریـسـاتـش کـوشـیـد نـشـان دهـد، کـه رمـانـتـیـک واکـنـشـی ارتـجـاعـی درمـقـابـل آزادی اسـت. ایـن واکـنـش ارتـجـاعـی را مـی بـایـد بـی اثـر سـاخـت، و ایـدۀ آزادی را احـیـاء نـمـود. او در اهـمـیـت جـنـبـش ضـد رمـانـتـیـک نــوشـتـه اسـت: ” آن یـک جـنـبـش تـاریـخـی عـظـیـم بـود، کـه از نـو بـه دنـبـال چـنـد دهـه سـکـون اولـیـن جـریـانـاتـش را بـا نـیـروی نـاایـسـتـا بـه حـرکـت درآورد؛ روح نـفـس قـرن بـود، کـه حـال سـیـمـای راسـتـیـنـش را نـمـود و نـقـاب رمـانـتـیـک را بـه دور افـکـنـد؛ واقـعـیـت بـود، کـه حـضـورش را اعـلام داشـت و اشـبـاح را فـراری داد، آزادی، کـه بـیـدار شـد و مـشـتـش را بـه صـورت ارتـجـاع کـوبـیـد، انـقـلاب، کـه خـود را از سـیـاسـت بـه ادبـیـات افـکـنـد؛ کـرۀ ارض بـود، کـه تـصـرف شـد،(…).”۱۷
دانـش بـرانـدس درزمـیـنـۀ بـه هـم پـیـوسـتـگـی ادبـیـات و روابـط اجـتـمـاعـی را دانـشـگـاه کـپـنـهـاگ هـرگـز بـه صـورت دانـش نـپـذیـرفـتـه، پـیـوسـتـه بـا آن مـخـالـفـت ورزیـد، و از اعـطـاء درجـۀ پـروفـسـوری بـه بـرانـدس نـیـز سـربـاز زد. در ایـن خـصـوص نـمـایـشـنـامـه نـویـس هـنـریـک یـوهـان ایـبـسـن(Henrik Johan Ibsen)(1906- 1828)۱۸ در نـامـه ای بـه بـرانـدس بـا ابـراز تـأسـف نـوشـت، کـه آیـا چـه کـسـی مـی تـوانـد جـرئـت اشـغـال پـسـتـی را کـه از شـمـا دریـغ داشـتـه انـد، بـه خـود دهـد؟ چـه کـسـی مـی تـوانـد خـود را دلـخـواه نـشـان دهـد، بـی آن کـه در مـقـایـسـه بـا شـمـا خـود را خُـرد و حـقـیـر نـبـیـنـد؟
بـرای بـرانـدس مـرتـبـط سـاخـتـن فـعـالـیـت ادبـیـش بـا نـقـد سـدۀ ۱۸ حـائـز اهـمـیـت و بـه مـنـزلـۀ تـداوم ایـده هـای انـقـلابـات تـا جـریـانـات اسـاسـی … بـود.
ادبـیّـات مـهـاجـر بـرانـدس مـسـلـمـاً یـک رشـتـه ایـده هـا را دربـرمـی گــرفـت، کـه دارای ژرفـا و شـعـاعـی گـسـتـرده تـر از آن بـودنـد کـه دانـمـارک تـا بـه آن زمـان مـی شـنـاخـت. ایـن اثـر بـرانـدس نـخـسـتـیـن اثـری بـود کـه ایـده هـای انـقـلاب را مـعـرفـی و تـشـریـح و از آن هـا دفـاع نـمـود. هـم چـنـیـن آن تـأکـیـد داشـت، کـه دانـش مـحـقـانـه بـودن انـقـلابـیـون سـدۀ ۱۸ را پـذیـرا گـشـتـه بـود.
از مـقـاصـد اصـلـی بـرانـدس در ایـن اثـر قـرار دادن تـمـرکـز بـر انـدویـدوآلـیـسـم، تـأکـیـد حـق فـرد دربـرابـر کـلـیـۀ مـقـامـات بـود. بـرانـدس انـدویـدوآلـیـسـم را مـهـم تـریـن وسـیـلـۀ انـهـدام اصـل مـقـامـات تـلـقـی مـی نـمـود. از نـقـطـه نـظـر وی بـرای آن کـه یـک انـسـان حـقـیـقـی بـاشـد، بـایـد از نـو بـیـآغـازد، ” به کـوشـد اعـتـقـاد شـخـصـی، نـمـونـه، اصـیـل و واقـعـی، بـنـابـرایـن تـنـهـا اعـتـقـاد پـرارزش را بـرای خـود بـه وجـود آورد.”
در ادبـیّـات مـهـاجـر بـیـش تـرجـنـبـۀ بـرون گـرایـانـه، اجـتـمـاعـی انـدویـدوآلـیـسـم ظـاهـر مـی- گـردد. ایـن امـر خـاصـه نـتـیـجـۀ مـخـالـفـت هـایـی اسـت کـه بـرانـدس بـا آمـوزشـات تـایـن داشـتـه اسـت. اسـتـنـبـاط بـرانـدس از انـدویـدوآلـیـسـم نـویـسـنـدگـان خـلاق را مـتـأثـر سـاخـت، بـالاخـص و عـمـیـقـاً ایـبـسـن را، کـه در نـظـرش ادبـیّـات مـهـاجـر دارای اهـمـیـت تـعـیـیـن کـنـنـده بـود.
گـفـتـنـی اسـت، انـدویـدوآلـیـسـم بـرانـدس تـدریـجـاً بـه یـک نـوع فـلـسـفـه، بـه ایـمـان بـه انـسـان بـرتـر، انـسـان نـابـغـه و مـنـبـع فـرهـنـگ تـبـدیـل گـردیـد.
بـرانـدس مـعـتـقـد بـود، کـه انـسـان از زنـدگـی مـی آمـوزد، نـه از کـتـاب هـا. و زنـدگـی ای کـه او خـود از آن آمـوخـت، ازجـمـلـه شـامـل واقـعـۀ کـمـون پـاریـس بـود؛ واقـعـه ای کـه ازطـریـق آن بـه عـظـمـت انـقـلاب فـرانـسـه واقـف شـد، و تـبـلـیـغ ایـده هـای آن جـزو تـدریـسـاتـش گـردیـد.
بـرانـدس ارتـبـاطـش را بـا سـدۀ ۱۸ آگـاهـانـه و بـراسـاس مـشـاهـدات تـجـربـه شـده حـفـظ نـمـود.
روح زمـان بـه هـنـگـام ظـاهـر گـردیـدن بـرانـدس انـقـلابـی بـود. مـبـارزه ای نـویـن در راه آزاد سـازی بـشـر جـریـان داشـت. بـرانـدس در ۱۸۷۱ از سـفـرش بـه فـرانـسـه، انـگـلـسـتـان و ایـتـالـیـا بـا انـگـیـزه هـای ذهـنـی و مـحـرک هـای فـکـری قـوی مـولـود مـبـارزۀ آزادی بـه مـیـهـنـش بـازگـشـت. اشـغـال دولـت پـاپ از سـوی ایـتـالـیـا در نـظـر بـرانـدس یـک نـمـاد بـزرگ پـیـروزی آزادی بـر طـرف داران نـفـوذ روحـانـیـون بـود. و سـتـیـزه بـرضـد کـشـیـش سـالاری و بـرای انـدیـشـۀ آزاد جـنـبـه ای مـهـم از سـتـیـزه بـرضـد نـاپـلـئـون سـوم(Napoléon III)(نـام واقـعـی: شـارل لـویـی نـاپـلـئـون بـنـاپـارت (Charles Louis Napolén Bonaparte))(73- 1808/ سـلـط. ۷۰- ۱۸۵۲) نـیـز بـه شـمـار مـی رفـت. بـرانـدس در واقـعـۀ کـمـون پـاریـس بـا شـور و شـوق طـلـوع ایـده هـای انـقـلاب در عـصـر خـود را تـجـربـه نـمـود. ایـن روح زمـان مـنـبـع ژرف ادبـیّـات مـهـاجـر را تـشـکـیـل داد. اثـر بـازتـابـنـدۀ وضـعـیـت اروپـا در عـصـر اوسـت. آن هـم چـنـیـن بـخـشـاً سـیـاحـتـنـامـه و بـخـشـاً نـوشـتـۀ سـیـاسـی مـی بـاشـد( امـا نـه نـقـد ادبـی).
مـحـیـطـی کـه بـرانـدس بـه آن تـعـلـق داشـت، و بـه آن جـا از سـفـر بـا تـأثـیـراتـی غـنـی بـاز-گـشـت، پـایـتـخـت دانـمـارک(کـپـنـهـاگ) بـود، کـه در آن طـبـیـعـت خُــرده بـورژوایـی هـنـوز بـر روح و اخـلاق مـردم تـسـلـط داشـت. بـرانـدس ایـن مـحـیـط را بـه بـاد انـتـقـاد حـمـلـه آمـیـزش گـرفـت، انـتـقـادی کـه بـه جـمـیـع تصـورات و انـدیـشـه هـای مـقـدس: مـذهـب، خـانـواده، اخـلاق، مـالـکـیـت، مـلـت، دولـت مـتـوجـه بـود.
هـسـتـۀ افـسـانـه حـول بـرانـدس – ایـن کـه تـعـلـق مـعـنـوی و فـکـری او بـه سـدۀ ۱۸ خـالـصـاً خـیـال بـوده اسـت – بـه ایـن گـونـه سـاخـتـه شـده بـود: ابـتـداء ایـن را شـرط اصـلـی مـی گـرفـتـنـد کـه کـلاسـیـسـیـسـم فـرانـسـه و انـگـلـسـتـان بـه عـنـوان ” واقـعـۀ عـمـده در تـاریـخ هـنـر نـویـسـنـدگـی” بـرای سـدۀ ۱۸ دارای اهـمـیـت تـعـیـیـن کـنـنـده بـود. از آن مـادۀ انـدکـی کـه بـرانـدس دربـارۀ ایـن ادبـیـات نـگـاشـتـه، نـتـیـجـه مـی گـرفـتـنـد، کـه بـرانـدس از تـعـبـیـر ادبـیـات کـلاسـیـک در نـقـطـۀ اوجـش نـاتـوان بـوده اسـت. او دارای آن نـظـری دربـارۀ کـلاسـیـسـیـسـم کـه ادعـا مـی شـد مـردمـان در سـدۀ ۱۸ مـی بـایـد دارا بـاشـنـد، نـبـوده اسـت. و از ایـن نـیـز نـتـیـجـه مـی گـرفـتـنـد، کـه بـرانـدس روح زمـان را احـیـاء نـنـمـوده بـود.
امـا داوری بـرانـدس دربـارۀ ادبـیـات بـا نـظـر بـه جـامـعـه در کـلـیـت آن بـود، نـه بـرطـبـق یـک دکـتـریـن زیـبـایـی شـنـاخـتـی مـجــرد درخـصـوص ارزش کـلاسـیـسـیـسـم. تـراژدی هـای ژان راسـیـن(Jean
Racine)(99- 1639)۱۹، درامـاتـیـسـیـن بـزرگ، از نـظـر بـرانـدس – هـمـان گـونـه کـه از نـظـر آن هـا کـه هـیـچ ارتـبـاطـی بـا مـابـعـد رمـانـتـیـسـم نـداشـتـنـد – دقـیـقـاً نـمـونـه هـای تـاریـخ ادبـیـات کـلاسـیـک ازحـیـث نـایـکـپـارچـگـی در فـرم بـرونـی و مـحـتـوای واقـعـی بـودنـد.
از آن جـا کـه بـرانـدس ایـن ادبـیـات را چـنـیـن اسـتـنـبـاط مـی نـمـود، و خـود و فـعـالـیـت ادبـیـش را بـا جـریـان انـقـلاب سـدۀ ۱۸ مـرتـبـط مـی سـاخـت، طـبـیـعـهً عـلاقـه ای نـازل بـه زنـدگـی مـعـنـوی نـشـان مـی داد، یـعـنـی بـه زنـدگـی ای کـه بـه دربـار پـیـوسـتـه بـود، و او سـرنـگـون سـازی دربـار را وظـیـفـۀ انـقـلاب بـه شـمـار مـی آورد. در ایـن مـوضـع بـرانـدس درقـبـال کـلاسـیـسـیـسـم ارتـبـاط او بـا سـدۀ ۱۸ قـویـاً بـروز مـی نـمـایـد. وانـگـهـی، بـرانـدس هـرگـز تـکـلـیـف انـتـقـاد را بـازدهـی خـالـص آن چـه کـه انـسـان هـای ازمـنـۀ پـیـشـیـن درمـورد خـود مـی پـنـداشـتـه انـد، نـمـی دانـسـت، بـلـکـه افـکـنـدن پـرتـو بـر آن بـا دانـش ازمـنـۀ پـسـیـن.
انـدیـشـه هـای حـاصـل آمـوزشـات مـحـیـطـی حـول روح زمـان بـه خـودی خـود بـرای درک کـامـل ایـده هـای حـمـل کـنـنـده در تـصـورات بـرانـدس کـافـی نـیـسـت، مـحـتـوای آن هـا را بـایـد تـدقـیـق نـمـود.
در نـظـری تـحـلـیـلـی روشـن مـی گـردد کـه بـه بـاور بـرانـدس مـبـارزۀ آزادی خـواهـانـۀ ۱۷۸۹ خـود را در ۱۸۴۸ و ۱۸۷۱ تـکـرار کـرده اسـت. او ایـدۀ آزادی را بـا حـقـوق بـشـر یـکـسـان مـی دا- نـسـت، آزادی ای کـه، امـا، در قـوانـیـن اسـاسـی بـورژوایـی بـه صـورت حـق مـادرزاد، ابـدی و از دسـت نـدادنـی آحـاد انـسـانـی بـرای آزادی شـخـصـی و مـالـکـیـت خـصـوصـی تـبـیـیـن و اعـلام مـی- گـردیـد. درواقـع امـر حـقـوق بـشـر بـه صـورت شـعـاری مـیـان تـهـی از سـوی بـورژوازی درجـریـان سـتـیـزۀ او عـلـیـه حـاکـمـیـت فـئـودالـی بـه پـیـش کـشـیـده شـده بـود. انـقـلابـی کـه در سـال ۱۷۸۹ بـه وقـوع پـیـوسـت، یـک انـقـلاب بـورژوایـی بـود و انـقـلابـات سـال هـای ۱۸۴۸ و ۱۸۷۱ انـقـلابـات کـار- گـری. انـقـلابـات کـارگـری بـه وسـیـلـۀ بـورژوازی پـیـروزمـنـد در ۱۷۸۹ سـرکـوب گـردیـدنـد، و بـه ایـن تـرتـیـب بـه پـرولـتـاریـا اجـازۀ مـطـالـبـۀ آزادی بـه صـورت حـق مـادرزاد، ابـدی و از دسـت نـدادنـی ادعـایـی بـورژوازی داده نـشـد. بـرانـدس بـه ایـن واقـعـیـت تـوجـه نـداشـت. او نـه حـتـی تـوجـهـی بـه تـغـیـیـر طـبـیـعـت ایـدۀ آزادی طـی سـدۀ ۱۹ مـعـطـوف نـنـمـود. در نـظـر او انـدیـشـۀ آزادی کـمـافـی الـسـابـق در پـرتـو انـقـلاب بـورژوایـی قـرار داشـت. وی درک نـکـرده بـود، کـه بـا تـغـیـیـر مـتـدرجـانـۀ مـوضـع بـورژوازی، مـحـتـوای حـقـیـقـی ایـده هـای آن نـیـز دچـار تـغـیـیـر گـشـتـه اسـت، ایـده هـایـی کـه بـورژوازی در لـبـاس دیـگـری مـی نـمـایـانـد.
ایـن نـکـتـه را بـایـد درارتـبـاط بـا اسـتـنـبـاط اجـتـمـاع شـنـاخـتـی بـرانـدس دیـد. ایـن اسـتـنـبـاط عـلـت آن بـود کـه او بـه اعـتـبـار عـام ایـده هـای انـقـلاب بـورژوایـی بـاور داشـت، امـا از مـلاحـظـۀ تـضـادهـای پـنـهـان در پـشـت آن هـا نـاتـوان بـود، تـضـادهـایـی کـه ابـتـداء پـس از سـال ۱۷۸۹ خـود را افـشـاء نـمـودنـد. وقـتـی کـه آن هـا در ۱۸۴۸ ظـاهـر گـشـتـنـد، پـرولـتـاریـا در ایـام ژوئـن سـرکـوب شـد، سـپـس دهـقـانـان و بـالاخـره دهـقـانـان خُـرده پـا، تـا آن کـه آریـسـتـوکـراسـی مـالـی بـه پـیـروزی کـامـل دسـت یـافـت. از آن جـا کـه بـرانـدس تـوجـهـی بـه ایـن تـکـامـل و تـحـولات حـادث از آن نـداشـت (مـسـائـل اجـتـمـاعـی تـوده هـا در دیـدۀ او دارای اهـمـیـت نـازلـی بـود)، طـبـیـعـت واقـعـی کـمـون پـاریـس در ۱۸۷۱ نـیـز بـرای او قـابـل درک نـبـود؛ واقـعـه ای کـه درجـریـان آن خُـرده بـورژوازی، پـیـشـه وران و پـرولـتـاریـا قـادر گـشـتـه بـودنـد بـدون پـشـتـیـبـانـی دهـقـانـان و بـورژوازی بـرای نـخـسـتـیـن بـار در پـیـکـار عـلـیـه نـفـس سـیـسـتـم اجـتـمـاعـی بـورژوازی بـه پـیـروزی نـایـل گـردنـد.
امـا آیـا چـرا ایـدۀ آزادی دقـیـقـاً مـحـتـوایـی ایـن چـنـیـن بـرای بـرانـدس یـافـت؟
پـیـکـار بـرانـدس بـرای آزادی مـولـود تـجـربـۀ طـلـوع جـامـعـۀ مـدرن بـورژوایـی بـود. تـدریـسـات بـرانـدس چـهـار نـعـل از عـقـب تـحـولات فـرانـرسـیـدنـد. آن هـا هـمـزمـان بـا و در مـطـابـقـت بـا صـنـعـتـی شـدن دانـمـارک، عـصـر بـانـک هـا، شـرکـت هـای سـهـامی و صـنـعـت بـزرگ بـودنـد. چـار- چـوب تـنـگ و مـحـدود جـامـعـۀ پـیـشـه وران مـی بـایـد درهـم شـکـسـتـه شـود؛ آزادی مـی بـایـد در تـو- لـیـد، در تـجـارت، در حـیـات مـعـنـوی پـدیـد آیـد، و پـدیـد آورنـدۀ آن نـیـز لـیـبـرالـیـسـم و دمـوکـراسـی بـاشـد.
ظـاهـراً بـرانـدس راه مـهـم دیـگـری بـرای تـحـقـق چـنـیـن دگـرگـونـی ای تـشـخـیـص نـمـی داد. روشـن اسـت کـه او ایـده هـایـش را از خـارج اخـذ نـمـوده بـود، آن جـا کـه تـکـامـل پـیـش رفـت داشـت، قـویـاً در انـگـلـسـتـان، ضـعـیـف تـر در فـرانـسـه و کـامـلاً ضـعـیـف در آلـمـان.
بـورژوازی ای کـه در دانـمـارک در صـحـنـه ظـاهـر گـشـت، یـک بـورژوازی انـقـلابـی بـود، بـه ایـن مـعـنـا کـه آن تـکـامـل سـریـعـی را طـی مـی نـمـود، درجـهـت تـنـظـیـم یـک تـولـیـد نـو و یـک وضـعـیـت اجـتـمـاعـی تـغـیـیـریـابـنـده حـرکـت داشـت. مـطـالـبـۀ آزادی از سـوی ایـن بـورژوازی هـم چـنـیـن مـطـالـبـۀ بـرانـدس بـود. امـا هـمـزمـان بـا صـنـعـت بـزرگ، پـرولـتـاریـای مـدرن، طـبـقـۀ کـارگـر ظـاهـر گـردیـد، کـه مـی بـایـد بـه مـحـاذات پـشـتـیـبـانـی از دهـقـانـان در مـبـارزۀ شـان عـلـیـه مـلاکـیـن، مـبـارزۀ آزادی خـواهـانـۀ خـود عـلـیـه جـامـعـۀ بـورژوایـی را نـیـز پـیـش بـرد. بـاوجـودی کـه بـرانـدس سـمـپـات سـوسـیـالـیـسـم بـود – و بـه ایـن مـوضـوع بـازخـواهـیـم گـشـت – ولـی تـا بـه آن انـدازه قـوی بـه شـکـل تـفـکـر طـبـقـۀ خـود وابـسـتـگـی داشـت، کـه قـادر بـه پـیـوسـتـن بـه آن مـرام سـیـاسـی نـبـود. او از جـریـانـات بـزرگ بـورژوایـی، آزادی در اروپـا دنـبـالـه روی داشـت، جـریـانـاتـی کـه او را در چـنـگـال شـان حـفـظ نـمـوده بـودنـد.
بـرانـدس خـاصـه از انـگـلـسـتـان و فـرانـسـه آمـوخـت؛ مـمـالـکـی کـه در آن هـا طـبـقـۀ کـارگـر بـه لـیـبـرالـیـسـم و سـوسـیـالـیـسـم اوتـوپـیـک(واهـی گـرا)(= پـرودونـیـسـم۲۰)گـرایـش داشـت، و هـنـوز بـه مـرحـلـۀ سـوسـیـالـیـسـم عـلـمـی فـرمـولـه شـده در آلـمـان نـرسـیـده بـود. بـرانـدس تـکـامـل دانـش آلـمـان را از هـگـل تـا خـط رادیـکـال فـیـلـسـوف لـودویـگ فـویـربـاخ(Ludwig Fuerbach)(72- 1804) دنـبـال نـمـود. در خـارج از حـیـطـۀ زیـبـایـی شـنـاسـی، بـیـش از هـر کـس دیـگـری فـویـربـاخ بـرای بـرانـدس اهـمـیـت کـسـب کـرد. امـا بـرانـدس بـا مـاتـریـالـیـسـم فـویـربـاخ مـخـالـف بـود، و راه فـویـربـاخ را از رادیـکـالـیـسـم بـه یـک نـوع کـمـونـیـسـم نـپـیـمـود. بـرانـدس دارای هـیـچ ارتـبـاطـی بـا مـبـارزۀ پـرولـتـاریـا نـبـود، و آگـاهـی نـادقـیـقـی از سـاخـتـار جـامـعـه داشـت. او نـه ازحـیـث سـیـاسـی و نـه فـلـسـفـی از حـیـطـۀ لـیـبـرالـیـسـم، کـه بـا صـنـعـتـی سـازی بـه دانـمـارک راه یـافـت، و اسـتـوار شـد، فـراتـر نـرفـت.
بـرانـدس پـس از تـرک ایـده آلـیـسـم در ۱۸۶۶ بـه قـدر ضـعـیـفـی از دانـش آلـمـان اثـر پـذیـرفـت. آن بـرای او صـرفـاً صـورت یـک دائـره الـمـعـارف را داشـت، نـه راهـنـمـا را، آن گـونـه کـه دانـش انـگـلـسـتـان و فـرانـسـه داشـتـنـد. و ایـن نـیـز تـا درجـۀ زیـادی اسـتـنـبـاطـش از مـبـارزه بـرای آزادی را مـتـأثـر سـاخـت.
انـگـلـسـتـانـی کـه بـرانـدس از آن تـأثـیـر پـذیـرفـتـه بـود، انـگـلـسـتـان اسـتـوارت مـیـل بـود. انـگـلـسـتـان آن زمـان در مـرحـلـۀ مـیـانـی تـکـامـل سـرمـایـه داری قـرار داشـت. دراثـر اسـتـثـمـار مـسـتـعـمـرات ثـروت هـنـگـفـتـی جـمـع شـده و پـیـشـرفـت اقـتـصـادی عـالـی پـدیـد آمـده بـود. طـبـقـۀ کـارگـر و اسـمـاً آریـسـتـوکـراسـی کـارگـری نـیـز از آن بـهـره مـنـد گـشـتـنـد. جـنـبـش کـارگـری در آن زمـان لـیـبـرال بـود. چـارتـیـسـم۲۱ مُـرده بـود، و کـارگـران در کـنـار بـورژواهـا سـرگـرم مـبـارزه بـرای آزادی و دمـوکـراسـی بـودنـد.
ایـن کـه درحـقـیـقـت امـر چـنـیـن وضـعـیـتـی گـذار بـه امـپـریـالـیـسـم بـود، سـال هـا بـعـد بـر بـرانـدس روشـن گـشـت. او بـا اسـتـوارت مـیـل بـه صـورت تـصـویـر ایـده آل خـود نـیـروی عـمـل و فـعـالـیـت اجـتـمـاعـی ای را مـی سـتـود، کـه در انـگـلـسـتـان درجـریـان بـود، و در تـضـاد حـادّ بـا اخـتـنـاق و حـیـات حـقـارت زده و دنـی دانـمـارک قـرار داشـت. درارتـبـاط بـا هـمـیـن بـود کـه تـدریـسـات بـرانـدس در مـوضـوع ادبـیـات اروپـا بـه جـای ایـن کـه بـه آمـوزشـی زیـبـایـی شـنـاخـتـی و فـلـسـفـی مـحـدود گـردد، بـه یـک عـمـل سـیـاسـی تـبـدیـل شـد.
تـکـامـل تـدریـجـی(Evolution) مـسـتـدل سـازنـدۀ ایـدۀ پـیـش رفـت بـرای او بـود. بـاور بـه تکـامـل، ایـقـان بـه ضـرورت و فـایـدۀ مـبـارزۀ آزادی، آگـاهـی از حـق بـه جـانـب بـودن – و وظـیـفـۀ مـبـارزه جـهـت نـیـل بـه ایـن -، از ایـن مـنـابـع بـود کـه بـرانـدس اطـمـیـنـان، نـیـرو و غـرور اخـذ مـی کـرد. درضـمـن بـرانـدس هـمـه چـیـز را تـحـت الـشـعـاع ایـن ایـده هـا قـرار مـی داد. مـبـارزۀ آزادی و عـلـم تـکـامـل، جـهـان بـیـنـی وی را تـکـمـیـل نـمـود، و ایـن جـهـان بـیـنـی را از ایـده آلـیـسـم جـدا کـرد، قـدرت هـای مـاوراء الـطـبـیـعـه را حـذف نـمـود، و هـمـۀ امـور هـسـتـی را مـطـیـع شـنـاخـت عـلـمـی سـاخـت. ایـن نـیـز دقـیـقـاً هـمـان پـیـش رفـت کـل حـیـات مـعـنـوی در سـدۀ ۱۹ بـود.
بـرانـدس شـرکـتـی در پـروسـۀ تـداوم مـاتـریـالـیـسـم سـدۀ ۱۸، نـه در جـبـهـۀ بـورژوایـی و نـه سـوسـیـالـیـسـتـی نـداشـت. شـرایـط در فـرانـسـه نـیـز دارای نـفـوذ مـهـمـی در شـکـل گـیـری ایـده هـای سـیـاسـی بـرانـدس بـود. او امـپـراتـوری دوم را، فـسـاد و رژیـم نـظـامـی ارتـجـاعـی آن را تـجـربـه نـمـود. بـا وجـود ایـن کـه بـرانـدس شـرایـط را بـه صـورتـی کـه واقـعـاً بـود، یـعـنـی مـبـارزۀ طـبـقـاتـی، درک نـکـرد، ولـی بـه وضـوح ضـرورت مـبـارزه عـلـیـه ارتـجـاع را تـشـخـیـص داد. او ایـن را از شـرایـط سـیـاسـی آمـوخـت، نـه از ادبـیـات، و از ایـن جـا هـم چـنـیـن دسـتـور کـارش، ” انـدیـشـۀ آزاد”، را مـعـیـن نـمـود، کـه درحـقـیـقـت مـی بـایـد خـروش حـمـلـه بـه کـشـیـش سـالاری، حـامـی عـمـدۀ ارتـجـاع، بـه شـمـار آیـد. ایـن یـک مـبـارزۀ آزادی عـمـومـی بـود، نـه پـرولـتـاریـایـی. بـرانـدس نـه حـتـی رابـطـه ای بـا سـوسـیـالـیـسـم فـرانـسـوی، اتـوپـیـک، نـداشـت، هـرچـنـد مـوضـوع حـق مـالـکـیـت را بـرای بـحـث از پـرودون – کـه اشـتـغـال او بـا زیـبـایـی شـنـاسـی ظـاهـراً بـر بـرانـدس نـاشـنـاخـتـه بـوده بـاشـد – گـرفـت.
در تـوضـیـح انـدک بـیـش تـر نـحـوۀ بـرخـورد بـرانـدس بـه سـوسـیـالـیـسـم، بـه مـعـنـی عـام، بـه گـویـیـم کـه بـرانـدس از زاویـۀ انـدویـدوآلـیـسـتـی از سـوسـیـالـیـسـم، دومـیـن جـنـبـش بـزرگ زمـانـش، فـاصـلـه گـرفـت. عـلـی رغـم ایـن کـه بـرانـدس چـنـدیـن بـار حـق مـالـکـیـت را یـکـی از مـسـائـل مـهـم زمـان ذکـر و تـجـدیـدنـظـر در اسـتـنـبـاط از آن را مـطـالـبـه نـمـود، نـه بـه بـررسـی ایـن مـسـئـلـه پـرداخـت، و نـه ایـن کـه آن از اهـمـیـت تـعـیـیـن کـنـنـده ای بـرای او بـرخـوردار گـشـت. تـاریـخ بـه نـظـر او پـدیـده ای روان شـنـاخـتـی بـود، نـه اقـتـصـادی. او تـمـایـلـی بـه هـیـچ سـیـاسـت طـبـقـاتـی نـدا- شـتـه، کـل تـوجـهـش مـعـطـوف بـه فـاکـتـوری بـود کـه بـه تـوانـد تـسـریـع کـنـنـدۀ بـلـوغ حـیـات مـعـنـوی بـاشـد. او بـر ایـن بـود، کـه هـنـر آریـسـتـوکـراتـیـک اسـت، نـه خـلـقـی؛ هـنـر نـبـایـد در سـطـح خـلـق بـاشـد، بـلـکـه خـلـق را تـربـیـت کـنـد، اعـتـلایـش بـخـشـد.
مـبـارزۀ سـوسـیـالـیـسـت هـا بـرضـد جـامـعـۀ سـرمـایـه داری صـورت مـی گـرفـت؛ مـبـارزۀ بـرانـدس بـرای آزادسـازی فـرد در جـامـعـه، بـدون قـائـل شـدن اهـمـیـت لازم بـه شـکـل جـامـعـه.
بـرچـسـب ” سـوسـیـالـیـسـت هـای سـرخ” بـه بـرانـدس و پـی روان او مـطـلـقـاً نـاشـی از سـوء تـفـا- هـم بـوده اسـت. بـرانـدس از هـمـان نـخـسـتـیـن عـرض انـدام بـه عـنـوان نـاقـد در مـلاء عـام نـاگـزیـر از تـنـویـر رویـکـرد خـود بـه سـوسـیـالـیـسـم گـردیـد. او در تـدریـس آغـازیـنـش در دانـشـگـاه کـپـنـهـاگ یـکـی از حـیـاتـی تـریـن مـسـائـلـی کـه ادبـیـات مـدرن مـجـبـور از بـررسـیـدن آن بـود، یـعـنـی مـسـئـلـۀ حـق مـالـکـیـت، را ذکـر کـرد. نـخـسـتـیـن مـجـمـوعـۀ شـعـر سـوسـیـالـیـسـتـی در دانـمـارک تـحـت عـنـوان Digte( اشـعـار)(۱۸۷۲)، اثـر هـالـگـا دراشـمـان(Holger Drachmann)(1908- 1846)، شـاعـر و نـویـسـنـده بـا گـرایـش مـلـی گـرایـانـه، بـه بـرانـدس وقـف شـد. هـم چـنـیـن بـرانـدس از جـانـب جـنـاح چـپ – کـه پـیـوسـتـه از مـوضـع آریـسـتـوکـراتـیـک مـعـنـوی او انـتـقـاد مـی نـمـود – بـه زودی مـتـهـم گـردیـد، کـه امـتـنـاعـش ازپـیـوسـتـن بـه انـتـرنـاسـیـونـال۲۲، کـه بـه تـازگـی بـرقـرار شـده بـود، بـه سـبـب تـرس بـوده اسـت. او ایـن اتـهـام را رد کـرد، بـی آن کـه از فـرصـت بـرای حـمـلـه بـه سـوسـیـالـیـسـت هـا سـود جـویـد. وی نـوعـی سـمـپـاتـی طـبـیـعـی بـه سـوسـیـالـیـسـم، هـمـان گـونـه کـه بـه هـر مـبـارزۀ آزادی بـخـش دیـگـری داشـت.
بـرانـدس انـدویـدوآلـیـسـت بـود. از ایـن مـوضـع او بـه انـتـقـاد از ایـده هـای اسـتـادان پـیـشـیـنـش هـگـل و تـایـن دربـارۀ ایـن کـه افـکـار، احـسـاسـات و اعـمـال فـرد انـسـانـی نـتـیـجـۀ وضـعـیـت تـاریـخـی مـشـخـصـی، یـا مـتـأثـر از مـحـیـطـی کـه انـسـان در آن بـه سـر مـی بـرد، هـسـتـنـد، پـرد-اخـت. انـدویـدوآلـیـسـم بـه خـودی خـود بـرانـدس را از ایـدئـولـوژی سـوسـیـالـیـسـم مـنـفـک سـاخـت. ولـیـکـن فـاصـلـۀ بـیـن ایـن ایـده هـا زایـنـدۀ تـضـادی نـگـردیـد. در ۱۸۷۴ بـرانـدس بـه مـطـالـعـۀ سـوسـیـالـیـسـم مـدرن روی آورد. پـرودون و نـوشـتـه هـای جـوانـی مـارکـس را خـوانـد، و اسـمـاً تـحـت تـأثـیـر فـردیـنـانـد لاسـال(Ferdinand Lassalle)(مـقـتـ.۶۴- ۱۸۲۵)۲۳، از بـنـیـان گـذاران سـوسـیـالـیـسـم آلـمـان، قـرار گـرفـت.
عـلـت ایـن کـه تـدریـسـات بـرانـدس بـه آن مـرکـزی تـبـدیـل گـردیـد کـه بـر گـردش جـریـانـات مـعـنـوی زمـان مـورد بـحـث و جـدل قـرار گـرفـتـنـد، آن بـود کـه بـرانـدس اسـتـعـداد گـردآوری ایـده- هـایـی را کـه جـامـعـۀ بـورژوایـی قـادر بـه پـدیـد آوردن آن هـا در طـلـوع مـرحـلـۀ مـدرن بـود، داشـت. بـرانـدس ایـن ایـده هـا را از مـمـالـکـی بـا شـرایـط تـکـامـل یـافـتـه کـسـب نـمـود. او بـا پـی گـیـری تـحـسـیـن آمـیـزی آن ایـده هـا را در یـک جـهـان بـیـنـی و هـسـتـی نـگـری بـه وحـدت کـشـانـیـد. او بـورژوازی مـدرن دانـمـارک را از وظـایـف تـاریـخـیـش آگـاهـانـیـد، ارادۀ آن را تـقـویـت نـمـود، و ایـده- هـای تـعـیـیـن کـنـنـدۀ آن را فـرمـولـه کـرد. مـخـالـفـت بـا او نـه از نـاحـیـۀ دانـمـارک مـدرن، کـه از نـاحـیـۀ دانـمـارک قـدیـمـی مـضـمـحـل بـه عـمـل مـی آمـد.
مـشـارکـت فـرد در عـرصـۀ حـیـات مـعـنـوی یـعـنـی ایـن کـه فـرد افـکـار طـبـقـۀ خـود را – و نـه آن گـونـه کـه بـرانـدس مـی پـنـداشـت، افـکـار زمـان خـود را – در پـیـکـارش بـرای بـقـاء بـیـان دارد. و از آن جـا کـه مـعـرفـت روشـن بـه اهـداف واقـعـی، کـل تـکـامـل مـعـنـوی طـبـقـه را مـتـأثـر مـی سـازد، و از ایـن طـریـق در تـکـامـل مـادی مـؤثـر مـی گـردد، بـرای یـک طـبـقـۀ اجـتـمـاعـی بـرخـورداری از مـردان مـبـارزی از نـوع بـرانـدس بـا انـدیـشـه هـای شـان حـائـز اهـمـیـت بـسـزایـی اسـت.
انـدیـشـه هـای بـرانـدس نـوجــو و نــوآور یـک پـدیـدۀ فـرهـنـگـی، ” بـرانـدسـیـانـیـسـم”(Brandesianismen)، را زاد، کـه در سـال ۱۸۸۰ تـکـامـل چـشـم گـیـری یـافـت. ایـن پـدیـده کـه در بـدو امـر مـنـحـصـر بـه کـپـنـهـاگ بـود، سـریـعـاً بـه یـک فـاکـتـور سـیـاسـی سـرتـاسـری در کـشـور بـدل گـشـت. در پـیـش رفـت ایـن پـدیـده بـرادر بـرانـدس، ادوارد بـرانـدس(Edvard Brandes)(1931- 1847)، نـاقـد و سـیـاسـتـمـدار و در ۱۸۸۴ یـکـی از مـوجـدیـن روزنـامـۀ Politiken(پـلـیـتـیـکـن)، کـامـلاً مـؤثـر بـود. به قـول مـورخ کـارل کـریـسـتـیـان ویـت(Karl Kristian Hvidt)(و.۱۹۲۹) در بـیـوگرافـیـش از ادوارد۲۴،
رسـالـه ای از الـیـاس لـون بـرداسـدورف(Elias Lunn Bredsdorff)(2002- 1912)، مـورخ ادبـیـات، یـکی از چـنـد گـواه ایـنـسـت، که اگـر ژرژ بـرانـدس بـا جـریـانـات اسـاسـی … خـود ایـدۀ پـدیـدۀ نـامـبـرده را فـرمـولـه کـرد، از بـسـیـاری جـهـات روشـن مـی گـردد، کـه ادوارد بـود کـه عـمـلاً بـه افـشـانـدن بـذر انـدیـشـه هـای بـرادرش پـرداخـتـه، بـا فـعـالـیـت چـنـد سـالـه اش تـوسـعـۀ آن پـدیـده را بـرطـبـق نـیّـات بـرادرش امـکـان پـذیـر سـاخـت.
در بـرنـامـۀ ” بـرانـدسـیـانـیـسـم” نـکـتـۀ اصـلـی از پـوزیـتـیـویـسـم بـا ایـمـان بـه یـک حـقـیـقـت عـیـنـی تـشـکـیـل مـی یـافـت.
گـفـتـنـی اسـت، ایـبـسـن و نـویـسـنـده بـیـان اسـتـیـنـه بـیـانـسـون(Bjørnstjerne Bjørnson)(1910- 1832)۲۵، کـه بـه یـک خـلاقـیـت رئـالـیـسـتـی و جـامـعـه گـرایـانـه نـزدیـک شـده بـودنـد، از انـدیـشـه- هـای بـرانـدس بـه شـدت تـأثـیـر پـذیـرفـتـنـد.
تـردیـدی نـیـسـت کـه هـم نـاتـورالـیـسـم(۱۸۹۰- ۱۸۶۰) و هـم فـرهـنـگ نـویـن بـدون وجـود بـرانـدس بـه یـقـیـن شـکـلـی دیـگـر، کـم آگـاهـانـه تـر و کـم ادعـاتـر بـه خـود مـی گـرفـتـنـد. بـدون بـرانـدس کـل پـروسـه در سـطـحـی پـایـیـن تـر و بـه صـورت مـحـلـی جـریـان مـی یـافـت.
نـاتـورالـیـسـم بـرانـدس را در مـبـارزه اش عـلـیـه مـذهـب هـمـراهـی نـمـود. ولـیـکـن ایـن بـحـث دشـوار امـکـان فـرارفـت از زمـیـنـه هـایـی چـون آزادانـدیـشـی، عـشـق آزاد و آزادی فـرد در اجـتـمـاع را نـیـافـت. دانـمـارک بـه یـک کـشـور سـرمـایـه داری تـکـامـل یـافـتـه بـود، و نـاتـورالـیـسـم بـه صـورت سـبـک ادبـی از بـه عـمـل آوردن انـتـقـاد واقـعـی از مـسـائـلـی چـون حـق مـالـکـیـت و شـرایـط اجـتـمـاعـی نـاتـوان بـود. انـتـقـاد شـخـص بـرانـدس از بـدو امـر مـتـوجـه نـقـاطـی بـود، کـه جـامـعـۀ بـورژوایـی هـرگـز از آن هـا دسـت نـمـی کـشـد، بـرعـکـس از آن هـا مـانـنـد قـدرت هـای مـقـدس حـراسـت مـی نـمـایـد: حـق مـالـکـیـت، خـانـواده، نـظـام اجـتـمـاعـی و مـذهـب. نـخـسـتـیـن مـورد عـالـی- تـریـن مـورد در هـر قـانـون اسـاسـی بـورژوایـی اسـت. مـورد دوم ابـتـداء درنـتـیـجـۀ پـیـروزی پـرو-لـتـاریـای صـنـعـتـی و آزادسـازی زن از زنـدان خـانـه انـحـلال پـذیـر مـی بـاشـد. وجـه مـهـم نـظـام اجـتـمـاعـی، اسـتـثـمـار، یـک شـرط حـیـاتـی بـقـای جـامـعـۀ بـورژوایـی اسـت. هـیـچ طـبـقـۀ حـاکـمـه ای در وضـعـیـت هـای دشـوار نـمـی تـوانـد اهـمـیـت پـشـتـیـبـانـی قـدرت هـایـی مـانـنـد کـلـیـسـا را نـادیـده گـیـرد. بـنـابـرایـن، نـاتـورالـیـسـم سـریـعـاً دراثـر ایـده هـایـش فـلـج شـد. بـااهـمـیـت تـریـن آثـار نـاتـورالـیـسـم در دانـمـارک هـمـان هـا بـودنـد کـه بـا حـقـیـقـت جـویـی مـحـض یـأس و حـرمـان از فلا- کـتـی را کـه مـعـلـول سـقـوط ایـده هـا بـود، بـیـان داشـتـنـد(مـثـلاً رمـان هـای هـنـریـک پـانـتـاپـیـدان (Henrik Pontoppidan)(1943- 1857)، اسـمـاً رمـان De Dødes Rige(کـشـور مُـردگـان)(۱۶- ۱۹۱۲)، کـه تـوصـیـف تـحـسـیـن انـگـیـز و داوری دربـارۀ دانـمـارکِ دو دهـۀ نـخـسـت سـدۀ ۲۰ مـی- بـاشـد).
بـرانـدس طـعـم تـلـخ یـأس را چـشـیـد. او ضـمـن پـس نـگـری بـه ادبـیّـات مـهـاجـر شـعـر کـوتـاه زیـر را سـرود:
” آن یـک خـروش رزم بـود،
مـی بـایـد بـیـدار کـنـد، مـسـلـح کـنـد.
آن نـفـرت زاد،
کـتـاب سـرنـوشـت مـن شـد.”
سـسـتـی، خـشـونـت و بـی آزرمـی بـورژوازی او را بـه سـخـتـی تـکـان داد، و شـخـصـاً آمـادۀ مـقـاومـت مـسـلـحـانـه بـود.
در آن وضـعـیـت تـنـهـا دو امـکـان بـرای او وجـود داشـتـنـد:
یـا پـذیـرش ایـن کـه مـبـارزۀ آزادی فـقـط مـی تـوانـسـت بـه وسـیـلـۀ طـبـقـۀ کـارگـر بـه پـیـش بـرده شـود. ایـن امـکـان مـردود بـود، زیـرا بـرانـدس طـبـقـۀ کـارگـر را بـه صـورت طـبـقـه درک نـمـی کـرد، امـا بـه صـورت اقـشـارکـارگـری، و شـدیـداً ایـدۀ مـبـارزۀ طـبـقـاتـی بـه مـثـابـۀ هـادی تـکـامـل اجـتـمـاعـی را رد مـی نـمـود. لـذا، او سـوسـیـالـیـسـم را ضـرورتـی جـهـت مـتـحـقـق سـاخـتـن ایـدۀ آزادی مـلاحـظـه نـمـی نـمـود.
یـا دچـار آمـدن در شـکـاکـیـت. ایـن دقـیـقـاً مـشـخـصـۀ تـغـیـیـر نـویـسـنـدگـی بـعـدیـن اوسـت. ایـده- هـای نـویـی در او پـدیـد نـیـآمـدنـد، ولـی ایـده هـای اسـاســیـش را نـیـز تـرک نـگـفـت. او بـا احـسـاس اشـمـئـزاز خـود را پـس کـشـیـد. ایـمـانـش بـه دمـوکـراسـی را از دسـت داد، و ایـن بـسـیـار زودتـر از آن کـه بـورژوازی خـود از مـحـدودیـت هـای آن واقـف گـردیـد. ایـبـسـن بـرانـدس را مـدل بـرای پـرسـونـا-ژش دکـتـر اسـتـاکـمـن(Stockmann)، کـه از صـورت خـوش بـاور و مـشـتـاق تـرقـی بـه شـکـاک و مـخـاصـم تـبـدیـل مـی گـردد، در نـمـایـشـنـامـۀ En Folkefjende(دشـمـن مـردم)(۱۸۸۲)۲۶ قـرار داد.
در آن دوره امـکـانـی بـرای بـرانـدس جـهـت یـافـتـن مـحـرکـه هـایـی نـو در اروپـا، کـه بـه تـوانـنـد بـه او راه بـرون رفـت از مـاتـم زدگـی ای کـه خـود را شـدیـداً تـحـت فـشـار آن حـس مـی نـمـود، بـه نـمـایـانـنـد، نـیـز وجـود نـداشـت. مـمـالـک عـمـده یـا مـتـروپُـل هـا امـپـریـالـیـسـم را تـکـامـل مـی- بـخـشـیـدنـد، و بـرانـدس عـلـیـه عـواقـب آن: سـرکـوب خـلـق هـا، تـخـریـب شـرایـط اجـتـمـاعـی و بـالاخـره مـسـابـقـۀ تـسـلـیـحـاتـی و جـنـگ مـی سـتـیـزیـد.
او در ۱۴ ژوئـیـه ۱۸۸۹ در یـک صـدمـیـن سـالـگــرد انـقـلاب کـبــیـر فــرانـسـه۲۷ در خـاطـراتـش یــادداشـت نـمـود: ” یـک صـدمـیـن سـالـگـرد تـصـرف بـاسـتـیـل(Bastille). چـه اغـلـب طـی سـال هـا رؤیـای آن روز را دیـده ام و ایـن کـه آن بـه وسـیـلـۀ مـردمـان اروپـا جـشـن گـرفـتـه شـود. و اکـنـون! عـصـر یـأس هـا و ارتـجـاع. فـقـط دلـسـردی.”
بـرانـدس بـا بـیـزاری از بـورژوازی روی گـردان گـشـتـه بـود. او پـی بـرده بـود، کـه انـقـلاب بـرای بـورژوازی اکـنـون چـیـزی جـز ” شـعـار”، ” سـلامـتـی کـشـیـدن بـا مـشـروب و سـرود خـوانـدن” نـبـود. از ایـن جـا آن شـکـاکـیـت ازبـیـن نـرفـتـنـی مـنـشـاء مـی گـرفـت، کـه سـایـه اش بـر بـعـض آثـار او، ازجـمـلـه اثـرش دربـارۀ فـیـلـسـوف ویـلـهـلـم فـریـدریـش نـیـچـه(Wilhelm Friedrich Nietzsche) (1900- 1844)۲۸ سـنـگـیـنـی مـی کـنـد.
رشـد امـپـریـالـیـسـم، تـکـامـل سـرمـایـه داری در دانـمـارک و پـشـت پـا زدن بـورژوازی بـه ایـده- هـای انـقـلابـیـش بـرانـدس را مـجـبـور از اتـخـاذ مـوضـعـی سـاخـت، کـه بـه طـور کـامـل مـتـفـاوت بـا نـقـطـۀ حـرکـت ابـتـدایـی او، یـعـنـی ایـمـان روشـن بـه ایـده هـای آزادی و پـیـش رفـت بود.
بـنـابـرایـن، ایـدۀ بـزرگ دیـگـری کـه او سـابـقـاً تـشـویـق نـمـوده بـود، یـعـنـی انـدویـدوآلـیـسـم، در او اوج گـرفـت، و جـای ایـده هـای دیـگـرش را اشـغـال نـمـود. بـرانـدس سـابـقـاً اسـتـادان خـود هـگـل و تـایـن را سـرزنـش نـمـوده بـود، کـه آن هـا بـه نـفـی رُل نـابـغـه در تـکـامـل فـرهـنـگ مـی- پـرداخـتـنـد. در نـخـسـتـیـن تـدریـسـات او بـرجـسـتـه سـازی ایـن نـکـتـه وجـود داشـت، کـه افـکـار و احـسـاسـات انـسـان هـای پـراسـتـعـداد و نـابـغـه از سـوی شـرایـط تـعـیـیـن مـی گـردنـد. امـا اکـنـون او تـوضـیـح ایـن نـکـتـه را در وجـود نـابـغـۀ آزاد شـده مـی جـسـت.
بـرانـدس در بـخـش آغـازیـن جـریـانـات اسـاسـی … دروهـلـۀ نـخـسـت درصـدد تـوضـیـح روح زمـان مـشـتـرکـی بـود، کـه نـویـسـنـدگـان خـلاق بـه تـوسـط آن حـمـل مـی گـشـتـنـد. تـدریـجـاً بـا بـروز یـأس و دلـسـردی از اوضـاع و از کـف دادن ایـمـان بـه پـیـش رفـت بـه مـعـنـای حـداکـثـر سـعـادت مـمـکـن بـرای حـداکـثـر مـردم، انـدویـدوآلـیـسـم او بـه قـهـرمـان سـتـایـی تـبـدیـل گـشـت. بـخـش هـای پـسـیـن جـریـانـات اسـاسـی … بـه یـک گـالـری از پـرتـره هـای مـعـنـویـون بـرجـسـتـه ای بـدل شـدنـد، کـه از نـظـر بـرانـدس تـعـیـیـن کـنـنـدگـان تـکـامـل بـوده انـد.
در ایـن انـدویـدوآلـیـسـم کـل فـرهـنـگ و نـویـسـنـدگـی خـلاقـانـۀ بـورژوازی بـا بـرانـدس هـمـراه بـود. هـمـراهـان قـبـلـی او از نـاتـورالـیـسـم، رمـان روان شـنـاخـتـی و انـدویـدوآلـیـسـتـی تـشـکـیـل مـی- یـافـت.
امـا آن گـاه کـه حـیـات مـعـنـوی از ایـن انـدویـدوآلـیـسـم مـشـحـون گـردیـد، تـکـامـل امـپـریـالـیـسـم و سـرمـایـه داری سـبـب گـشـت کـه ایـمـان بـه حـق تـجـاوزنـاپـذیـر فـرد بـرای تـحـقـق نـفـس نـیـز بـه یـک رؤیـای واهـی بـدل شـود، و نـهـایـهً بـا تـنـگ تـر گـشـتـن حـیـطـۀ رقـابـت آزادانـه و لـیـبـرالـیـسـم نـاپـدیـد گـردد.
هـنـگـامـی کـه در تـحـویـل قـرن سـابـق بـرانـدس نـاظـر بـر انـتـشـار مـجـمـوعـۀ آثـارش بـود، نـظـری بـه کـل فـعـالـیـتـش افـکـنـد. او اشـاره نـمـود، کـه تـحـت کـلـیـۀ فـراز و نـشـیـب هـای زنـدگـی احـسـاسـات بـنـیـادیـن و سـه ایـدۀ اسـاسـی بـه شـکـل تـزلـزل نـاپـذیـر در او حـفـظ شـده بـودنـد: ایـدۀ آزادی، ایـدۀ عـدالـت پـیـشـگـی و نـابـغـه سـتـایـی. ایـن هـر سـه ایـده ریـشـه در ایـدئـولـوژی انـقـلابـی بـورژوازی داشـتـنـد. درحـالـی کـه بــورژوازی بـه آن هـا خـیـانـت ورزیـده، آن هـا را بـا عـنـوان ایـده- هـای نـاسـازگـار بـا زمـان نـفـی کـرده بـود، بـرانـدس بـه آن هـا وفـادار مـانـده بـود. ایـن وفـاداری او را در دانـمـارک نـو مـنـفـرد سـاخـت. در نـهـایـت او خـود کـل فـعـالـیـتـش را بـه سـواره روی دون کـیـشـوت(Don Quijote)۲۹ تـشـبـیـه نـمـود!
(۲۳/۵/۱۳۹۷)
روشـنـگـری هـا و پـانـوشـت هـا
۱ نـام کـامـل: Georg Morris Cohen Brandes
۲ فــلـسـفـۀ هـگـل هـمـه چـیــز را تـحـت الــشـعــاع فـکـر قــرار مـی دهــد، و بــر ایــنـسـت کـه هـیـچ چـیــز مـطـلــق نــیـسـت.
هـسـتـی بــر اصـل تـضـاد قـائـم مـی بـاشـد. هـمـه چـیـز در عـالــم خـلـقـت دارای ضـد خـویـش اسـت. اسـاس فـلـسـفـۀ هـگـل
بر سـه اصـل اسـت: وضـع(Thèse)، وضـع مـقـابـل(Antithèse)، وضـع جـامـع(Synthèse). هـر وضـع دارای وضـع مـقـا-
بــل خـود مـی بـاشـد. ولـیـکـن هـر چـیـز نــه فـقـط ضـد خـود را داراسـت، هــم چـنـیـن ضـد خـود نــیـز مـی بـاشـد. هـسـتـی
عـبـارت اسـت از نـزاع قــوای مـخـالـف جـهـت تــرکـیـب شـان بــه صـورت واحــد. وضـع از یـک طـرف و وضـع مـقـابــل
از طـرف دیـگـر در کـشـمـکـش بـا یـکـدیـگـرنـد، و تـرکـیـب آن هـا مـنـتـج بـه وضـع جـامـع مـی گـردد.
۳ بــرانــدس در ســال ۱۸۷۷ کــتــابـی دربــارۀ کـیـه کــه گــورد نـگــاشـت. آن جــزو جـلــد ۲ مـجــمــوعــۀ نـــوشــتــه هــای
بـرانـدس(Georg Brandes, Samlede Skrifter, XII bd., Kjøbenhavn, Gyldendal, 1899 – 1902) مـی بـاشـد.
۴ دربـارۀ تــایـن بـرانـدس یـک بــررسـی در سـال ۱۸۹۳ بـه رشـتـۀ تـحـریـر درآورده. آن در جـلـد ۷ مـجـمـوعـۀ نـوشـتـه هـا
مـنـدرج اسـت.
۵ Den franske Æsthetik …, s.243 ff.
۶ هـمـان، ص۱۶۶.
۷ Determinisme: ایــن اسـتـنـبـاط کـه ارادۀ انـسـان بــه وسـیـلـۀ قـوانـیـن طـبـیـعــت یــا شـرایــط مـتـافـیـزیـکـی هــدایـت مـی-
گـردد.
۸ دربـارۀ مـیــل یـک رسـالـه از بـرانــدس در سـال ۱۸۷۲ بــه نــگـارش درآمـده، و آن جــزو جـلـد ۹ مـجـمـوعـۀ نـوشـتـه هـا
اسـت.
۹ نـقـل از
Jørgen Knudsen(1926 – 2017): Georg Brandes. Frigørelsens vej 1842 – 77, s.168 (Denmark, Gyldendal,1985)
۱۰ تـرجـمـۀ دیـگـری بـه قـلـم بـرانـدس اثـری از آنـارشـیـسـت مـاکـس اسـتـیـرنـر(Max Stirner)(نـام واقـعـی: یــوهـان کـاسـپــر
اشـمـیــت(Johann Casper Schmidt))(56 – 1806) تـحـت عــنـوان Der Einzige und sein Eigentum( یـکــتـا و مــا-
لـکـیـتـش)(لـیـپـزیـگ(Leipzig)(1844 یـا ۱۸۴۵) مـی بـاشـد، کـه آن را در سـال ۱۹۰۲ بـه عـمـل آورده اسـت.
۱۱ جـریـانـات اسـاسـی … بـعـد کـل جـلـد ۳ مـجـمـوعـۀ نـوشـتـه هـا را تـشـکـیـل داد.
۱۲ نـقـل از
Knudsen: Georg Brandes. I modsigelsernes tegn 1877 – 83, ss.201 – 02 (Denmark, Gyldendal, 1988)
۱۳ نـظـرهـای اسـاسـی دارویـن در اثـر مـشـهـور او بـا عـنـوان On the Origin of Species by Means of Natural Selection ( اصـل انــواع از راه انــتـخـاب طــبـیـعــی )(۱۸۵۹) مـطـرح گـردیــد. ایــن نـظـرهــا مـکــتـب دارویـنـیـسـم را
پـدیـد آورد، کـه دو مـشـخـصـۀ اصـلـیـش عـبـارتـنـد از: انـواع تـغـیـیـرپـذیـرنـد. درجـریـان تـنـازع بـقـا(Struggle for exis-
tence ) تـغـیــیـرات مـضــر و ضـعــیــف ازبــیـن مـی رونــد، و دراثــر انــتـخـاب انـسـب( طـبــیـعـی)(Natural selection)
تـغـیـیـرات مـسـاعـد حـفـظ مـی شـونـد.
۱۴ دربـارۀ دو اسـتـال بـررسـی ای از بـرانـدس در جـلـد۴ مـجـمـوعـۀ نـوشـتـه هـا مـنـدرج اسـت.
۱۵ درخـصـوص دو بـارانـت نـوشـتـه ای از بـرانـدس در جـلـد ۴ مـجـمـوعـۀ نـوشـتـه هـا درج شـده اسـت.
۱۶ کــمـون پــاریــس یـک رژیــم انـقـلابــی بــود، کــه دولــتـش در ۲۶ مـارس ۱۸۷۱ در پــاریـس، پــس از قــیـام ۱۸ مــارس
تـشـکـیـل یافـت، و آن مـرکـب بـود از کـارگـران، روشـنـفـکـران، مـسـتـخـدمـیـن ادارات و نـمـایـنـدگـان خُـرده بـورژوازی،
و بـرای نـخـسـتـیـن بـار در تـاریـخ دیـکـتـاتـوری پـرولـتـاریـا را مـجـری سـاخـت. دو گـروه بـنـدی سـیـاسی بـزرگ کـمـون
بـلانـکـیـسـت هـا و پـرودونـیـسـت هـا بـودنـد. بـورژوازی فـرانـسـه با حـمـایـت پـروس کـمـون را سـرکـوب سـاخـت. آخـر-
یـن سـنـگـر کـمـون در ۲۸ مـه سـال مـزبـور سـقـوط کـرد.
۱۷ Georg Brandes, …, bd.1, s.392.
۱۸ بـرانـدس دربـارۀ ایـبـسـن یـک بـررسـی در سـال ۱۸۹۸ نـگـاشـتـه اسـت. آن جـزو جـلـد ۳ مـجـمـوعـۀ نـوشـتـه هـا مـی بـا-
شـد. بــررسـی دیـگـری نـیــز تـحـت عـنـوان ” دربــاب ایـبـسـن” از تـوفـان آراز در سـایــت سـیــاسـی و فـرهـنـگـی هـفـتـه،
سـال دهـم، ژانـویـه ۲۰۱۷ انـتـشـار یـافـتـه اسـت.
۱۹ بــرای راسـیـن ازجـمـلـه مـی تـوانـیـد بـه نـگـریـد بـه بــررسـی ” مـولـیـر، زایــنـدۀ کُـمـدی از تــراژدی” از تـوفـان آراز در
سـایـت ادبـی آوانـگـارد، مـرداد ۱۳۹۷.
۲۰ Proudhonisme: یـک جـریــان سـیـاسـی وابـسـتـه بــه نـام و مـسـلـک پـیــر ژوزف پـرودون(Pierre – Joseph Proudhon)
(۶۵- ۱۸۰۹)، نــویـسـنــده، اقـتـصـاددان و جـامـعــه شـنـاس و از بـنــیـان گــذاران آنــارشـیــسـم. او آرزوی آن داشــت کــه
خُـرده مـالـک را بـه سـنـگ بـنـای جـامـعـه تــبـدیـل سـازد، و نـقـدش از سـرمـایـه داری را از زاویـۀ نـظـری خُـرده بـورژ-
وایـی بــه عـمـل مـی آورد. پــرودون در ۱۸۴۶ در کـتـاب Philosophie de Misère( فـلـسـفـۀ فـقـر) نـظـرات فـلـسـفـی و
اقـتـصـادیـش را نـشــر داد، کـه مـورد انــتـقـاد مـارکـس در اثـر جـوابـیـه اش بـه پـرودون، کـه آن را Das Elend der Phi-
losophie ( تـرجـمـۀ فـرانـسـوی: Misère de la Philosophie)( فـقـر فـلـسـفـه)(۱۸۴۷) نـامـیـد، قـرار گـرفـت.
۲۱ Chartisme: جـنـبـش سـیــاسـی و اجـتـمـاعـی در انـگـلـسـتـان در دهــه هـای ۳۰ و ۴۰ سـدۀ ۱۹ بـا هــدف افـزایـش حـقـوق
سـیـاسـی و اجـتـمـاعـی مــردم ازطـریـق مـطـالـبـۀ حـق رأی عـمـومـی، رأی دهـی مـخـفـی، انـتـخـابـات سـالانـه بـرای پـار-
لـمـان و غـیـره.
۲۲ سـازمـان سـوسـیــالـیـسـتـی کـه مـوظـف بــه هـم آهـنـگ سـازی و تـعـیـیـن خـطـوط سـمـت ده بـه مـبـارزات طـبـقـۀ کـارگـر
درراه سـوسـیـالــیـسـم بـود. انـتـرنـاسـیــونــال تـحـت رهـبــری مـارکـس و فــریــدریــش انـگــلـس(Friedrich Engels)(95-
۱۸۲۰)، تـئـوریـسـیـن سـوسـیـالــیـسـم، بـنـیـان گـذاری شــد. آن در ۱۸۷۲ درنـتــیـجـۀ اخـتـلافــات بــر سـر پـشـتـیـبـانـی از
کـمـون پـاریـس و اخـراج آنـارشـیـسـت هـا مـتـلاشـی گـردیــد. شـعــبـۀ دانـمـارکِ انــتـرنـاسـیــونــال در ۱۸۷۱ بــه وسـیـلـۀ
سـیـاسـتـمــدار سـوسـیـالـیـسـت لـوئــیـس پـیـو(Louis Pio)(94- 1841) و سـوسـیـالــیـسـت هـارالـد بـریـکـس(Harald Brix)
(۸۱ – ۱۸۴۱) ایـجـاد و تـا ۱۸۷۲ بـه وسـیـلـۀ آن هـا رهـبـری گـردیـد.
۲۳ بــرانـدس دربــارۀ لاسـال یـک بــررسـی در ۱۸۸۱ بـه رشـتـۀ تـحـریــر درآورده اسـت. آن جــزو جـلـد ۷ مـجـمـوعـۀ نــو-
شـتـه هـا اسـت.
۲۴ Edvard Brandes, s.269 (Denmark, Gyldendal, 1987).
۲۵ بـرانـدس در سـال ۱۸۸۲ یـک بـررسـی درخـصـوص بـیـانـسـون نـگـاشـتـه اسـت. آن جـزو جـلـد ۳ مـجـمـوعـۀ نـوشـتـه هـا
مـی بـاشـد.
ایـبـسـن دربـارۀ بـیـانـسـون گـفـتـه اسـت: ” زنـدگـی او بـهـتـریـن اثـر خـلاقـانـه اش بـود. تـحـقـق نـفـس در حـیـات خـو-
یـش بـه نـظـر مـن عـالـی تـریـن تـوفـیـقـی اسـت کـه انـسـان مـی تـوانـد بـه آن دسـت بـیـابـد.”( نـقـل از
Hans Dedichen Heiberg(1904 – 78): Henrik Ibsen … Født til kunstner, s.211 (Denmark, Fremad, 1969)
۲۶ ایـن نـمـایـشـنـامـه جـزو جـلـد ۷ مـجـمـوعـۀ آثـار هـنـریـک ایـبـسـن(Henrik Ibsen, Samlede Værker, IX bd., København, Gyldendal, 1898 – 1900 ) مـی بـاشـد.
۲۷ یــکـی از تـحـقــیــقـات بــاارزش دربــارۀ انـقـلاب فــرانـسـه را فــرانـسـوا فـــوره(François Furet)(97- 1927) و دنــیـس
ریــشـه(Denis Richet)(89- 1927) در کــتـابـی دو جــلــدی تـحـت عــنـوان La Révolution française( انــقــلاب فــرا-
انـسـه) بـه عـمـل آورده انـد، کـه در سـال ۱۹۶۵ از طـرف Hachette مـنـتـشـر گـشـتـه اسـت.
۲۸ هـمـیــن اثـر بــرانـدس، نـگـاشـتـه شــده در سـال ۱۸۸۹، بـود کـه مـوجـب اشـتـهـار نـیـچـه در اروپـا گـشـت. آن جـزو جـلـد
۷ مـجـمـوعـۀ نـوشـتـه هـا اسـت.
۲۹ شـخـص اصـلـی رمـان مـشـهــوری بـه هــمـیــن نـام اثـر نــویـسـنـدۀ خــوش طـبـع بــزرگ مـیـگــل دِ ســروانــتـس ســاودرا
(Miguel de Cervantes Saavedra)(1616- 1547).
۱ مرتبه لایک شده