چهاردهم خرداد آن سال حمید نامجو برای بهرام حیدری صبح از شدت گرما از خواب بیدار شد. کلافه بود. فکر کرد کولر خاموش است. نیم خیز شد و گوش سپرد. صدای زوزه کولر از هال می آمد. «فقط صدا داره لامصب... ادامه متن
قیچی قباد حیدر کاملیا گفت: یک بار دیگر سرت را جلو بیاوری می شکنمش! پرده را رها کردم وآخرین تصویر دیدهام از خیابان این بود: مشت گره شدهی مردی که به سمت فک مردی کوتاه ترازخودها می شد. تصو... ادامه متن
چمدان فاطمه حسن پور قارقارکرد ویکهو ویراژ داد، درست کنار سایه ی من که دراز شده بود. خواست ترمزکند، نتوانست تعادلش را حفظ کند. حواسم بود که دخترم را کنار بزنم، بپرم آن طرف جوی. چادرم رفت روی... ادامه متن
تنهایی کیوان باژن تذکر: متن زیر پیش از این در مجموعهای تحت عنوان «فردا اتفاق افتاد» به چاپ رسیده است و بنا به انتخاب تحریریه ی حضور، به خوانندگان عزیز تقدیم می گردد. ... ادامه متن
اولین باران زمستانی نوید نظری اولین باران زمستانی امسال آنقدر طوفانی آغاز شد که دستفروش های خیابان انقلاب مجبور شدند بساط تمام کتاب های دست دوم و خاک خورده خود را جمع کنند و کتاب ها را از خی... ادامه متن
یاورقربان یا شرحِ حالِ بس مختصرِ یک دست نادر هوشمند When we are born, we cry that we come to this great stage of fools (William Shakespeare, King Lear, Act IV, Scene VI) وقتی به دنیا می آیی... ادامه متن