چه کسی می داند من کجا بودم ؟ ابوالحسن واعظی از قدم هایم که می گذرم پاهایم می رسد به جاده ای که تا به امروز ندیدمش ، آسمان تاریک است اما سیاهیش یک نور عجیبی دارد ، رنگ نیست ، ذراتیست که برق م... ادامه متن
کوچولوی عینکی من ناهید کهنه چیان می دونم که چیزی از حرف هام حالی ات نمی شه عزیزم. اصلا حرف هامو نمی شنوی، منو نمی بینی، اما اینجا نشسته م کنار تو و می خوام باهات حرف بزنم. یعنی، راستش دارم ب... ادامه متن
هفت خبیث محبوبه موسوی – من اصلا جِد کردم نذارم شما دو تا ببرین! زن گفت با نیش خندی از پشت پیشخوان آشپزخانه ای که دو پله از سطح سالن بلندتر بود، رو به دو مردی که پشت یکی از میزهای... ادامه متن
دست های چوبی فاطمه حسن پور بوی عفونت بینی دهانم را پرکرده است. جمعیت در سالن موج می زند. به هر طرف می روم این بو دنبالم می آید. نفس نفس می زنم ، همه شنل سیاه به تن دارند. از زیر شنل هایشان... ادامه متن
بریده های خونین بهمن نمازی سروِآزاد بر دار شده بود و دیدار پیشین او رویای صادقه ای بیش نبود که رنجیده خاطرم کرد و ملول از خود به جهت آزردگی از سخن آخرِآن شبح، کلامی به هیبتِ آن چاهی که رستم... ادامه متن
بچه های رئیسجمهور به همیشه خوبم:علی اشرف درویشیان حسین حضرتی (ح.ا.تیرداد) با خود سخن گفت:” لعنت به روزگاری که می خواد بچه ها نون بیار خونه بشن” نگاهش خسته شد. خودکار نوک د... ادامه متن