سجده عشق پرشنگ صوفی زاده میخواستم دوستت بدارم در آغوش ات بگیرم اما؛ ما را به صف کردند : چونان کفر قاسم* می خواستم لمس ات کنم ببویم ات…ببوسم ات اما؛ در جوی خیابان استقلال سنگر گرفتم : ا... ادامه متن
کرونا گرفت از ما عباس صفاری را … مجید زمانی اصل دیشب خواب دیدم به اشیاء می گفتم اشیاء اشیاء محترم کمی کنار بروید کلمات ام نفس تنگی گرفته سرفه کنان سر بر شانه ی هم دارند و به تسل... ادامه متن
شعری از عبدالرضا قنبری * وقتی تبر از ریشه های ما جان می گیرد من با قصه های سبز و تو با شبنم اشک همچون رویایی در باد در جنگل کهن به رویش دوباره می اندیشیم وقتی تبر از ریشه های ما جان می گیرد... ادامه متن
حسرت ترانه جوانبخت هیچ رنگی هیچ ادراکی آشنا نبود زمان فریاد می زد در اتاق عمل، همگان در تلاش بودند آنجا بیهوده ماندم لحظه ای که نمیشد نداشت مرگ بر چهره سفیدش سایه افکند، بی هیچ ترحمی لح... ادامه متن
شعری از زینب زاهدی باور نبودنت چونان زمهریری به سوگ نشسته بر اندیشههایم. و تو _ای والای ناشناخته_ عدم را چه زیبا به تصویر میکشی؟ من آنت را از رویاها از پسین روزها از درخشش پر نور ستارهها... ادامه متن
نخستین شمارهی «تنهایی» در شمارگان خزان یونس رضایی برگردان: رضا کریم مجاور ستونی عاشقانه باید مینوشتم از چشمانات در روزنامهی صبح تا بخوانند سرگذشت سدههای پرنده را عاشقان و خبری داغ... ادامه متن