حسرت ترانه جوانبخت هیچ رنگی هیچ ادراکی آشنا نبود زمان فریاد می زد در اتاق عمل، همگان در تلاش بودند آنجا بیهوده ماندم لحظه ای که نمیشد نداشت مرگ بر چهره سفیدش سایه افکند، بی هیچ ترحمی لح... ادامه متن
شعری از زینب زاهدی باور نبودنت چونان زمهریری به سوگ نشسته بر اندیشههایم. و تو _ای والای ناشناخته_ عدم را چه زیبا به تصویر میکشی؟ من آنت را از رویاها از پسین روزها از درخشش پر نور ستارهها... ادامه متن
نخستین شمارهی «تنهایی» در شمارگان خزان یونس رضایی برگردان: رضا کریم مجاور ستونی عاشقانه باید مینوشتم از چشمانات در روزنامهی صبح تا بخوانند سرگذشت سدههای پرنده را عاشقان و خبری داغ... ادامه متن
گامهای گمشده شاپور احمدی همهی قفسهها را گشت، نیز جغدهای پوک را. هیچی نیافت که نخوانده باشد. ایرانیان همه را خوانده بودند. بهتر بود جگارهای دیگر بگیرانَد و به چیزهای بهتری بیندیشد. شای... ادامه متن
دو شعر از شمیسا میراکبری تنم خشت بود تنم خشت بود دستهایش خشت و ناگاه فرو ریختیم بر شانههای نا بارور یک لمس گل در دهان اتاق ماسید بله در دهان من و موهایم آرمیده بر بازوان آفتاب به رنگ خشت ا... ادامه متن
دو شعر از عبدالرضا قنبری ۱ زندانی سنگ هایم با رازی غریب چاوشی خوان سکوت پرستوهای عبور! مرا با باد،با باران همراه با جاری جویبار به دریا برسانید ۲ می توان روزهای بی گاه خویش را بر تقویم سینه... ادامه متن