راز سر به مهر شاعر و مرغ آدم نما و شاهزاده تپانچه در دستی که در کمین شاعر نشسته است و شاعر سپید پوشی که از شیب تپه بالا می رفت و به قله توچال نگاه می کرد و شایعه جهش ژنتیکی… و امشب می... ادامه متن
کاووسی صندلی کنار دستش را از زیر لبه میز پس کشید:«بیا بشین بنفشه خانم.» بنفشه خواست نپذیرد و بچرخد طرف پدرش که کاووسی مچ دست او را گرفت… نرگس قهقهه زد… سیامک دزدکی به چهره بنفشه... ادامه متن
آثار هنری، کودکی و بلوغ حسن اصغری عــده اى مى گویند و مى نویســند کــه در عصر ارتباطــات ماهــواره اى و رایانه اى و تولید گســترده و انبــوه آثــار هنــرى بــا اشــکال تــازه و نگاه هاى متنـ... ادامه متن
پرسیدم: – «جزییات آن حادثه رو بگو دکتر. دارم آن حادثه رو به شکل داستان می نویسم.» دکتر به پنجره نگاه کرد و گفت: – «سه نفر مثل تند باد خزیدند توی کتابخانه ام… چشم ها از حدقه... ادامه متن
ادبیات داستانی و خاستگاه اجتماعی گفت وگو با: «حسن اصغری» کیوان باژن اشاره: آن چه می خوانید بخشی است از گفت و گو با «حسن اصغری» که از مجموعه ی «پنجره هایی برای دیدن» انتخاب شده است. ای... ادامه متن
محمود آقا، به ما نگاه کن! حسن اصغری وارد قبرستان که شدم، به سنگ قبرها نگاه کردم و از خودم پرسیدم:«چی پیش اومده؟» در حیاط غسال خانه، میان رفقا چرخیدم و به روایت های متناقض گوش دادم. پاره روای... ادامه متن