چند شعر از سعید نصاریوسفی ۱) یک حسِ سورمه ای یک پالتوِ نوجوانِ براق و یک ساحلیِ روشن هر شنبه یِ آبی در پوست خیس خدا غرق می شدند وُ ثانیه می شکستند در تخمه های آفتابگردان و بر می گرداندند ر... ادامه متن
شعری از سعید نصاریوسفی گَر شده ام به گوشه ای گیر و ته گرفته ام در سوراخ سوزنی که دامنت را بافت از تو کنده نمی شوم چشمم سوزنی است که در لباس های تو گیر ! ادامه متن