سه شعر از محمد زندی دختر! تو نامشان را می دانی همان هایی که برای امیال خود تو را از زنده به گوری بیرون کشیدند . آهسته به دنیا می آییم آهسته به دنیا می رویم و آهسته از دنیا . به احترام زندگی... ادامه متن
سه شعر از محمد زندی پیراهن ده پیراهن دارم یکی می پوشم یکی می پوشانم به همسایه یک پیراهن به “فتانه”ی مجنون یک پیراهن برای معتاد کنار پل یک پیراهن به مهاجر افغان و... ادامه متن