ما پنج نفر بودیم علی ملایجردی ما پنج نفر بودیم. آن شب همه با هم هم قسم شدیم که حتی اگر زیر شکنجه هم کشته شدیم همدیگر را لو ندیم. این شرط اول بود که با گذاشتن دست ها را روی هم به نشانه اتح... ادامه متن
میرزا قَشمشَم علی ملایجردی رجبعلی گفته بود بگذار با یک بیلِ تراکتور چاله را پر کنم و خلاص! اما پیرمحمد در حالی که عرقِ سرد پیشانیش را پاک می کرد پکی به سیگارش زده بود و گفته بود:« نه پسرم، ع... ادامه متن