میراث کیوان باژن یکی بود، یکی نبود. دَم دمای غروبِ یک روز پاییزی، گربه ای با موهای بلند طلایی که از زورِ چرک و کثافتِ ناشی از پرسه زدن در کوچه پس کوچه و خیابان های شهر، دیگر به خاکستری می... ادامه متن
میراث کیوان باژن یکی بود، یکی نبود. دَم دمای غروبِ یک روز پاییزی، گربهای با موهای بلند طلایی که از زورِ چرک و کثافتِ ناشی از پرسه زدن در کوچه پس کوچه و خیابانهای شهر، دیگر به خاکستری میز... ادامه متن