حلیم و حضرت مولانا هوشنگ عاشورزاده چند روزی بود می می هوس حلیم کرده بود. چپ می رفت و راست می آمد، می گفت:«زمستون تموم شد و امسال ما رنگ حلیم رو ندیدیم.» من هی طفره می رفتم. حرف توی حرف می آو... ادامه متن
آبِ لیمو و تولستوی هوشنگ عاشور زاده با همه پولی که از چاپ اولین کتابم، دستم را گرفت، فقط توانستم یک جفت کفش بخرم. البته یک کفش اعلای فرنگی. با رویه ای از چرم قوام یافته گاومیش و زیره ای با ا... ادامه متن
این جا امریکاست! هوشنگ عاشورزاده شِری گفت: «واقعن می خوای بخری ش؟» گفتم:« آره، چه عیبی دار؟ گفت:« صد و پنجاه دلار می خوای بدی بابت ش؟» گفتم:« آره.» گفت:«خیلی خری والله!» – « واسه چی؟... ادامه متن
چهار تصویر، چهار روایت نگاهی به مجموعه داستان «چهار تصویر» نوشته ی « هوشنگ عاشورزاده »/نشر پیلا- ۱۳۸۰ کیوان باژن «کارل ویتفوگل» در اثر مشهور خود با عنوان «استبداد شرقی» می گو... ادامه متن