دو شعر از کبوتر ارشدی . ۱ یک بار دیگر بگو بگو از لبهای قیطانی خوشت می آید تا خودم را گول بزنم بزنم به بیراهه و خیالاتی شوم همین کافی ست تا برای همیشه بگویم تاریکی خوب است گوشه مغول چشم های ت... ادامه متن
شک نسبت به روایت آزموده کبوتر ارشدی «روشن نگری خروج آدمی ست از نابالغیِ به تقصیرِ خویشتنِ خود و نابالغی، ناتوانی در به کارگرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری. به تقصیر خویشتن است این نابال... ادامه متن
این تفنگ ها گلویشان گیر کرده پیش شلیک های تو کوچه های تهران باروت نم کشیده بیا کنار من پادگان ها سکوت ما را نشانه رفته اند امروز شعری که خواندید قسمتی از شعر شماره سه از مجموعه نود قط... ادامه متن
دو شعر از کبوتر ارشدی ۱ هر از گاه منورالفکری مردمک هایم را گشاد کرده است علائم حیاتی، دیگر ضربانی زیر پوستم نیست بزن شماره می افتد کشته های شهریور بیست فراری مرداد های سی تا کنون تسخیرها، تک... ادامه متن