پرسیدم: – «جزییات آن حادثه رو بگو دکتر. دارم آن حادثه رو به شکل داستان می نویسم.» دکتر به پنجره نگاه کرد و گفت: – «سه نفر مثل تند باد خزیدند توی کتابخانه ام… چشم ها از حدقه... ادامه متن
پرسیدم: – «جزییات آن حادثه رو بگو دکتر. دارم آن حادثه رو به شکل داستان می نویسم.» دکتر به پنجره نگاه کرد و گفت: – «سه نفر مثل تند باد خزیدند توی کتابخانه ام… چشم ها از حدقه... ادامه متن
تمامی حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به سايت ادبی-هنری حضور می باشد...... طراح گرافیک : آرمان خرمک