اتهام
علیرضا ذیحق
آن مرد با ساطور
سراغ قناری نرفته بود
حتی لبه ی تیغ رانیز نبوسیده بود
متهم بود که با کلمه ها انسی دارد .
در گره تقدیر
سرنخی کور
به بازی اش گرفته بود
وحسی ازابلهی
گریبانگیرش بود .
رنجبری که ارباب
گناهان خود را به پای او نوشته بود
و او در محکمه می گفت
شیری بی یال و دم بود
یک قربانی
که خون اش با ماده ها و تبصره ها
اگر هم بریزد
بی گناهی بیش نیست .
اتهام اش روزنامه ای بود با یک ستون بی امضا
صاحب امضا ، رئیس بود ونامی از او نبود .
۴ لایک شده