باستان شناسی و فرش «مطالعه بر روی نقوش فرش از نگاه باستان شناسی»
ملیحه طهماسبی
تذکر:این متن گرفته شده از سخنرانی در نشست تخصصی موزه فرش فارس در خرداد ۱۳۹۲ می باشد.
فرش ایران و بحث در خصوص تاریخ آن همواره یکی از مهمترین مسایل مورد علاقه شرق شناسان اعم از ایرانی و غیرایرانی بوده است.اما از آنجا که اغلب مطالعات انجام شده دراین خصوص فاقد بنیاد علمی و به تعبیر دیگر از مبنای صحیح برخودار نیست. در اغلب موارد با نتایج سراسر اشتباه و حتی مغرضانه همراه بوده است. علاقه به تحقیق در مورد قالی ایرانی و سوابق تاریخی آن بیش از یکصد سال است که توجه محققان غربی را به خود معطوف داشته، اما توجه به این هنر دیرینهی شرق در بسیاری موارد با اهداف غیر باستانشناختی همراه بوده است و خوشبختانه در دههای اخیر پژوهش در زمینه فرش در داده های باستانی نیز نمایان شده است و اطلاعات مفیدی در اختیار علاقه مندان این هنر گذاشته است. اولین اطلاع و یا به عبارتى کشفیاتى که نشانه اى از هنر قالیبافى در عهد مفرغ را با خود به دنبال دارد مربوط به کارد قالیبافى است که توسط « ا . ن . خلوپین I.N.Khlopin » راجع به ابزار مخصوص قالیبافى ، از جمله کاردک ، از گورهاى عصر مفرغ در ترکمنستان و شمال ایران کشف شده و اولین بار در شماره دوم از دوره پنجم مجله Hali ) پاییز ۱۹۸۲ ) به چاپ رسید ، اما روشن ترین تصویر در خصوص قالى بافى عهد مفرغ را دکتر على حصورى به دست مى دهد .وى براى اولین بار در سال ۱۳۵۴ با دو ابزار از این نوع مواجه شد که پس از وقوع یک سیل و پدید آمدن یک گور و توسط یک مرد قشقایى در شمال غربى رامجرد و در نزدیکى کامفیروز فارس پیدا شده بود. وى در توضیح دلایل تعلق این ابزار به ابزار قالى بافى با بررسى شکل ظاهر و نوع طراحى وساخت آنها و ارایه تصویر روشنى از مشخصاتشان چنین مى نویسد :
« قطعه اى که سرنیزه و امثال آن به نظر مى آید داراى زایده کوچک سوراخ دارى در انتهاست که بى شک محل نصب دسته چوبى است ، اما بسیار ظریف به طورى که با این ظرافت نمى توانسته است براى ضربه زدن به کار رود ، بلکه به طور قطع در کارهاى معمولى و فقط براى بریدن مفید بوده است .اگر این وسیله به عنوان جنگ افزار به کار رفته باشد باید نوک آن صدمه دیده باشد یا ساییدگى پیدا کرده باشد. در حالى که تنها دو قسمت کنار آن، یعنى دقیقاً لبه دو تیغه آن بر اثر طول کاربرد و احیاناً تیز کردن هاى مکرر فرو رفته و قوس برداشته است. این نشان مى دهد که وسیله برش بوده است. بى شک این ، یک کارد برش خامه بوده است. جاى دسته کوچک آن هم فقط براى یک کارد معمولى شایستگى دارد و از سوراخ آن نخى مى گذشته است که آن را به دسته ى چوبى ثابت مى کرده است. قطعه دومى که باز ممکن است ابزار جنگى به حساب آید میله بلند جوالدوز مانندى است با سرى برجسته و دکمه مانند ، طول آن ۴۵ سانتیمتر و قطر ته آن در حدود یک سانتیمتر و نوک آن تیز است . در فاصله ده سانتیمتر از ته آن سوراخى در بدنه آن دیده مى شود در صورتى که این وسیله ابزار جنگى مى بود ، مى بایست که آن هم باریک و سوراخ دار و به هر حال شکلى باشد که بتوان دسته اى به آن متصل کرد . در حالى که ته آن قطور و غیر قابل قرار دادن در دسته چوبى است . ته آن هم از پارچه رد نمى شود تا سوزن یا جوالدوز باشد. همین که این قطعه از ته اندک اندک باریک مى شود نشانه آن است که نمى توانسته است در دسته اى جا گیرد. مجموعاً این قطعه چنان کارایى ندارد که بتواند ابزار جنگى یا وسیله دوخت و دوز باشد. چندان آراسته یا زیبا هم نیست که بتواند وسیله تزیین باشد. آنچه زینت آن به حساب مى آید شیارهایى در ته آن است و نشان مى دهد که به همین ترتیب و لخت در دست جاى مى گرفته و شیارها مانعى براى لغزیدن در دست است . محل پیدا شدن این دو قطعه در گورى نزدیکى کامفیروز فارس بوده است . این محل فاصله چندانى از تپه ملیان ندارد که اکتشافات آن معروف است و تاریخ آن قبل از دوره مفرغ آغاز مى شود. اما اینکه این دو قطعه از گورى پیدا شد، دلیل دیگرى است بر اینکه ابزار قالى بافى هستند. احتمالاً ابزارهاى قالى بافى زن بافنده را با او به خاک مى سپرده اند تا در جهان دیگر هم بیکار نماند. قطعاتى هم که از آسیاى مرکزى کشف شده همگى در گور زنان بوده است».۱
نمونه های دیگری از این ابزار از شمال ایران، فلات مرکزی، کرمان، فارس و زاگرس مرکزی به دست آمده است. به این ترتیب طبق شواهد مذکور با قدیمی ترین ابزار قالیبافی که متعلق به عهد مفرغ است آشنا شدیم و این حرکتی است در جهت گسترش تاریخ فرشبافی ایران. فرش و دیگر دست بافته ها به علت نا مانا بودن مواد تشکیل دهنده در کاوشهای باستانشناسی نمی توان به آنها دست یافت مگر در شرایط خاص که تنها چند نمونه کوچک پیدا شده است نمونهی کوچکی از یک بافت پرز دار که از شهر قومس یافت شده و کاوش گر آن معتقد است تکه ای از یک قالی مربوط به دوران ساسانی است و دیگری فرش معروف پازیریک است که باستان شناس روس هنگام کاوش در گورهای اقوام سکایی منطقه ی پازیریک در دامنه های جنوبی آلتایی در سیبری به یافتن دستبافته ای کامیاب شد که تاریخ فرشبافی را به یکباره دگرگون کرد، دره پازیریک که از نظر باستان شناسی بسیار غنی است در دهه ۱۹۲۰ میلادی کشف شد. این فرش دارای عناصر بسیار زیبایی است که هر یک به تنهایی قابل مطالعه می باشند. اما در این جا ما تنها به بررسی دو نقش اسب و سواران همچنین گوزن زرد می پردازیم. طرح سربازانی که همراه با اسبهای خود در حاشیه چهارم قالی پازیریک که همگی به یک فاصله معین از پی یکدیگر می آیند به روشنی یادآور رسم های هخامنشی است و تصویر آن با تصاویر موجود بر تخت جمشید که نشان دهنده بار عام تمام ملتها در حضور شاه است مشابهت قریبی دارد. جالبتر آنکه هم در پیکر کنده ها تخت جمشید و هم در قالی ما، اسب سواران در سمت چپ اسب گام می زنند و دست راست خود را بر پشت گردن اسب نهاده اند. اما مهمترین نقش پردازی قالی پازیریک گوزن زرد و شاخ پهن ایرانی است در حاشیه درونی قالی پازیریک که تا حدودی با گوزن شمالی نیز شباهت دارد. به حکم شباهت شاخهای پهن گوزنهای قالی پازیریک به شاخهای گوزن شمالی اکثریت مورخان هنر و فرش شناس غربی درنگ روا نداشته و این گوزنها را می پنداشته اند هرگز در ایران دیده نشده است از جنس گوزنهای سرزمین سیبری شناختند و برهان قاطع خواستگاه آلتاییایی قالی پازیریک برشمردند. رودنکو کاشف تپه های پازیریک اولین کسی بود که این گوزنها را از تیره گوزن زرد خالدار باز شناخت. پس از رودنکو، رمان گیرشمن باستان شناس فرانسوی به مانندگی گوزن زرد ایرانی مشهور به گوزن بین النهرین و گوزن پهن شاخ روزگار ساسانیان توجه یافت که پیکره خالدارش با همان شاخهای پهن بر چندین ظرف سیمین و نیز چند صحنه در سنگهای طاق بستان نقش بسته است. نقش همین گوزن را در پیکرهی مفرغی گوزن لرستان و بر روی سفال های هزاره چهارم و پنجم در فارس و تپه سیلک کاشان می توان دید. از دیگر نقشهایی که بر روی فرش های فارس می توان پیدا کرد که تداوم آن را در دیگر دوران های تاریخ کشورمان می توان جستجو کرد درخت زندگی، خروس، گردونه مهر یا چلیپا و بسیاری دیگر است . یک سری نقوش که ما بسیار در فرشها می بینیم نقش حیوانات دو سر هست که ما نمونه های آن ها را در مفرغهای لرستان در سر ستونهای تخت جشید در نقوش سفالهای پیش از تاریخ و در بشقابهای سیمین و زرین ساسانی که پایه های اورنگ پادشاهی هستند می توانیم مشاهده کنیم که نشان از تمدنی باستان در فرشها میدهد. دیگری درخت زندگی هست که گاه به تنهایی و گاه به همراه دو حیوان یا پرنده نقش شده است درخت زندگی در ایران باستان اهمیت فراوان داشته اشت که ما اثر آن را از دوران پیش از تاریخ تا دوران تاریخی و اسلامی می توانیم به وضوح ببینیم. یکی از قدیمی ترین وجوه نمادین درخت،تجسم بخشی اصل زندگی و نیروی حیات و رشد در آن است، درخت زندگی همراه با دو پرنده یا حیوانات معمولی و اساطیری که نگهبان درخت هستند را ازسفالهای هزاره چهارم و پنجم قبل از میلاد می توان در نقاط مختلف ایران یافت تا بر روی ظروف سنگی جیرفت، ظروف سیمین و زرین ساسانی،تزیینات معماری دوران ساسانی در گچ بری ها و دست بافته های ساسانی و بر روی سفال ها و ظروف فلزی دوران اسلامی و همچنین تزیینات معماری دوران اسلامی می توان تداوم این نقش را دید.
۱-برای مطالعه بیشتر در مورده ابزار مفرغی:حصوری علی، ابزارهای قالی بافی در ایران از دوره مفرغ تا آغاز دوره میلادی، دستها و نقشها،شماره یک،تابستان۷۳
۵ لایک شده