بوطیقای نو در ادبیات داستانی آمریکای لاتین (۱۲)
( در آثاری از : آستوریاس ، فوئنتس ، بارگاس یوسا ، رولفو ، ایزابل آلنده ، کوئلیو)
بخش دوازدهم: خوانش فمینیستی رمان تصویر کهنه ایزابل آلنده
جواد اسحاقیان
رمان تصویر کهنه ۱ ( ۲۰۰۰ ) نوشته ی ” ایزابل آلنده ” ۲ (۱۹۴۲) ، نویسنده ی شیلیایی ، به چند دلیل ، شایسته ی خوانش دقیق است :
*. این رمان ، فصلی در تاریخ ادبیات آمریکای لاتین و جهان در زمینه ” ادبیات تبعید ” و ناگزیر ” کشف هویت
فراموش شده ” است . چنان که می دانیم نویسنده مطابق نوشته ی ویکی پدیا برادرزاده یا خواهرزاده ۳ ” سالوادور آلنده ” ۴ ، رئیس جمهور مجبوب و مردمی شیلی ( ۱۹۷۳-۱۹۷۰) است که در پی کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ به اشاره ی ” سیا ” ، و رهبری و کارگزاری ژنرال ” پینوشه ” ۵ و قتل رئیس جمهور ، نام ” ایزابل ” هم ، در فهرست سیاه توقیف شدگان بود . ناگزیر، به ” ونزوئلا ” گریخت و هم چنان که خود گفته است ، سیزده سال از عمر خود را در تبعید گذراند . او در ” لیما ” ی ” پرو ” متولد شده و بخشی بزرگ از عمر خود را در کشورهای بولیوی ، شیلی ، ونزوئلا ، لبنان ، بلژیک و ایالات متحده ی آمریکا گذرانده و هم اکنون نیز ، ششمین دهه ی عمر خود را به عنوان شهروند آمریکایی در ” سانفرانسیسکو ” ی ” کالیفرنیا ” می گذراند . ” آلنده ” خود در مصاحبه ای گفته است :
” من حاشیه ای ام . من یک خارجی ام ، و همیشه در اینجا [ ایالات متحد ] خارجی خواهم ماند : یک خارجی به اعتبار زبان ، فرهنگ ، شیوه های زندگی مردم ، به اعتبار ارزش ها و هر چیز دیگر ” ( کریستال الیز ۵۹۱) .
*.اما مهم ترین دلیل بر اهمیت رمان آلنده ، دیدگاه فمینیستی اوست که با دو رمان دیگرش به نام های خانه ی
اشباح ۶( ۱۹۸۲ ) و دختر بخت ۷ ( ۱۹۹۹ ) تریلوژی جامعی در زمینه ی ادبیات تبعیدی و رمان های فمینیستی در ادبیات آمریکای لاتین است .
مقاله ی زن و ادبیات داستانی ۸ نوشته ی ” ویرجینیا وولف ” ۹ را ـ که برای نخستین بار در مارس ۱۹۲۹ در نشریه ی آمریکایی فروم ۱۰ انتشار یافت ـ به ” یک اعتبار ” باید نخستین ” مانیفست نقد و ادبیات داستانی فمینیستی ” جهان دانست . ” وولف ” این مقاله را ـ که حاصل دو سخنرانی در کالج زنان کمبریج بود ـ سه ماه بعد در اکتبر همان سال با شرح و تفصیل بیش تری با عنوان اتاقی از آن ِ خود ۱۱ منتشر ساخت که از معروف ترین آثار نظری اوست . قید ” به یک اعتبار ” در داوری ما ، به خاطر تلقی انقلابی و متفاوتی است که ” وولف ” نسبت به ادبیات زنگرایانه دارد . این تلقی را دانش نامه ی اِنکارتا ۱۲چنین توضیح داده است :
” تا پیش از دهه ی اول ۱۹۰۰ ادبیات داستانی بر طرح داستان به همان اندازه ی توصیفات مشروح در مورد شخصیت ها و زمینه ی داستان تأکید می کرد . اتفاقات دنیای بیرون ( از نوع ازدواج ، جنایت یا اغفال ) ، مهم ترین جنبه های داستان بودند . حیات درونی و ذهنی کسان داستان ، اساسا ً در خدمت برانگیختن این گونه رخدادهای معنادار بیرونی بود اما رمان های وولف برعکس ، بر محور دل آگاهی ، بیش از توالی رخدادها در جهان خارج تأکید می کرد . این شیوه ، زیر تأثیر آثار ” مارسل پروست ” ۱۳، نویسنده ی فرانسوی ، و ” جیمز جویس ” ۱۴، نویسنده ی ایرلندی ،
بود . او همانند برخی دیگر از نویسندگان کوشید شکلی ادبی بیافریند که مبیّن حیات درونی باشد و برای رسیدن به این هدف ، از شگرد معروف ” سیّال ذهن ” ماهرانه سود جست که خود ، آن را چنین وصف می کند : ‘ آن ذرات چنان بر ذهن می تازند که گویی در یورش خود ، نظم و ترتیب و طرحی دارند ؛ در حالی که ذرات ذهنیت به ظاهر با هم پیوندی ندارند و هر حادثه ، تابعی از ذهن است . ‘ با این همه ، رمان های ” وولف ” به جریان آگاهی صِرف محدود نمی شود ؛ بلکه از یک شخصیت به شخصیت دیگر برمی گردد و با استفاده از گفت و گوی درونی ، تفاوت های هر یک را در همان رخداد نشان می دهد . سهم برجسته ی وی در هنر و ادبیات داستانی ، همین بازنمود آگاهی های چندگانه و سیّال حول یک محور مشترک است ” ( انکارتا) .
به نظر ” دیوید دیچز ” ۱۵ اهمیت ” وولف ” در ادبیات فمینیستی ، به خاطر نقش و جایگاهی است که در رمان مدرن دارد و آن ، تجربه ی شخصی و فردی وی از این گونه ادبیات است :
” او این ضرورت تحول در هنر داستان نویسی را به عنوان نیازی شخصی و عمیق تلقی می کرد که باید به گونه ای شخصی و خاص خودش تجربه کند ” ( دیچز ۱۱) .
در این نوشته ، کوشیده ام با استخراج برخی هنجارهای ناظر بر ادبیات فمینیستی در مقاله ی زن و ادبیات داستانی و کتاب اتاقی از آن ِ خود ـ که به نظر جامع می نماید ـ رمان فمینیستی ” ایزابل آلنده ” مورد خوانش قرار گیرد .
۱. نویسنده ی زن بر زن استثنایی تأکید دارد : ” وولف ” در مقاله ی خود ، میان زن نویسنده ـ که باید ” شیوه ” و ” تجربه ی زندگی ” استثنایی و متفاوتی داشته باشد ـ با زن معمولی فرق می گذارد و می نویسد :
” تنها در مقایسه با شیوه ی زندگی و تجربیات زندگی ـ که زن معمولی به آن دسترسی داشته ـ می توانیم موفقیت یا شکست زنی استثنایی را ـ که نویسنده است ـ توضیح دهیم ” ( نجم عراقی ۲۰) .
در تصویر کهنه ندیده ایم که رمانی با این همه شخصیت زن ، حتی یک شخصیت منفی و ضد قهرمان ۱۶ داشته باشد . به باور ” ایزابل آلنده ” ، زن به خودی خود ، کرامت دارد ، حتی اگر به گونه ای وحشتناک سقوط کرده باشد . شگفت نیست که حتی روسپی ای چون ” آماندا ” ۱۷ در رمان ، زیبا ، شریف ، بلندنظر و خواستنی توصیف می شود ، دیگران که جای خود دارند .
” پائولینا ” ۱۸ ـ که در رمان از وی بیش تر به عنوان ” مادربزرگ ” یاد می شود ـ به راستی اعجوبه ای اقتصادی است . او این باور عامیانه و رایج را که گویا زن جماعت ” عقل معاش ندارد ” ، بی اعتبار ساخته و دست کم در این پهنه ، زنی استثنایی و خودساخته است . اوست که در سال ۱۸۴۹ به شوهر ثروتمندش پیشنهاد می کند :
” سبزیجات و میوه های تازه را بین یخ های منجمد جنوبی [ جاسازی ] کرده از شیلی به کالیفرنیا بیاورد ” ( آلنده ۱۲) .
شوهر وی ، ” فلیسیانو ” ۱۹ ، اعتراف می کند که ثروت خانوادگی ” به خاطر شمّ بازرگانی زنش ” بوده است (همان) . ” پائولینا ” به محض آن که درمی یابد قرار است خط آهنی ، شرق و غرب ایالات متحد را به هم وصل کند ، فرصت را مغتنم می شمارد و پیش از پایان ریل گذاری ، شوهرش را متقاعد می کند تا در نقاطی که روی نقشه با جوهر قرمز علامت گذاری کرده ، زمین بخرد . او برای شوهر توضیح می دهد نیازی نیست به سرمایه ی خود دست بزنند . با اعتباری که از بانک می شود گرفت ، باید سرمایه گذاری کرد :
” بانک ها برای همین هستند . چرا وقتی می توانیم پول کس دیگری را استفاده کنیم ، با پول خودمان خطر کنیم ؟ ” (ص۱۴)
فلسفه ی زندگی او را در یک کلمه تنها با ” اصالت عمل ” ۵ می توان مشخص کرد و مصداق واقعی این ذهنیت ـ
که با جوهر و ماهیت سرمایه داری ایالات متحد ، سازگار است ـ در او تبلور یافته است . چون استقلال طلبان آمریکا به هنگام کشاکش با نیروهای انگلیسی ناگزیر شده اند ” انبار چای انگلیسی ها را در ” بوستون ” به آتش بکشند :
” اکنون دیگر کسی به سراغ چای خانه ی ” الیزا سامرز ” ۲۰ نمی رود و آمریکائیان پس از گذشت صد سال از آن رخداد ، هنوز از بوی چای بدشان می آید ” (۲۷) .
” پائولینا ” اعتقاد دارد اگر میهن پرستی باعث رکود صنعت یا مشاغلی بشود ، ” احمقانه ” است (همان) . در موردی دیگر ، جنگ میان شیلی با پرو و بولیوی ، بر رونق بازار برخی کالاها مانند شکر می افزاید و ” پائولینا ” از آن استقبال می کند :
” جنگ ، برای تجارت خوب است . الآن وقت ، وقت خرید و فروش شکر است ” (ص۸۳) .
اگر خواننده ای بخواهد با اصول نظریات ” ویلیام جیمس ” ۲۱ آمریکایی در مورد ” پراگماتیسم ” آشنا شود ، هیچ کس بهتر از ” پائولینا ” در رمان نمی یابد که با زبانی ساده ” اصالت عمل ” را به طور شفاف توضیح دهد . ” آلنده ” به این ترتیب می کوشد بسیاری از کلیشه های فکری رایج و عوامانه را ـ که زن نمی تواند مغز اقتصادی باشد ـ قویا ً رد می کند و اتفاقا ً یکی از معیارهای نوشتار زنانه به نظر ” برسلر ” ۲۲ ، یکی ، همین فاصله گرفتن از کلیشه های رایج و مسلط بر نظام و ایده ئولوژی ” مرد سالاری ” ۲۳ و دیگری ، وجود قهرمانان زن در داستان است که شخصیت اصلی داستان باشند ( برسلر ۱۸۴) .
۲. نویسنده ی زن ، کلیشه شکن است : ” وولف ” در زن و ادبیات داستانی می نویسد : وظیفه ی نویسنده ی زن :
” دگرگون کردن ارزش های تثبیت شده است : نمایاندن آنچه به چشم مردان ، خوار می آید و پیش پاافتادگی آنچه مردان ، مهم می پندارند و البته به دلیل همین کار ، بر او خرده خواهند گرفت ” ( ۲۶ـ۲۵) .
دکتر” هلن اولیایی نیا ” در نوشته ای پربار ، در مورد فمینیسم ” وولف ” می نویسد :
” نویسندگی برای وولف ، یک عمل انقلابی بود ؛ ضمنا ً ناچار بود تکلیف خود را با نقش های مصوّب [ مقرّر ] زنانه معلوم کند که محدود می شد به این که زنان صرفا ً باکره هایی باعفت ، همسرانی وفادار و مادرانی فداکار باشند ” ( اولیایی نیا ۵۹) .
رفتار هیچ یک از شخصیت های زن رمان ” آلنده ” ، کلیشه ای نیست و همگی به یک اندازه سنت شکن هستند . ” الیزا سامرز ” ، پس از مدتی زندگی ” عفیف ” وار با ” تائو چی ین ۲۴ ” ، پزشک تجربی چینی ، بی آن که رسماً با وی ازدواج کرده باشد ، زندگی مشترک خود رابا او آغاز می کند ؛ به قراردادهای رایج اجتماعی و سنتی اعتنایی ندارد و در تفویض خود به پزشک چینی ـ که دوستش دارد ـ تردید نمی کند :
” پس از آن شب داغ ، کوچک ترین وسوسه ای برای بازگشت به عقب باقی نماند . . . الیزا با پای برهنه در حالی که پیراهن خواب به تن داشت و راهش را در تاریکی می جست ، به آنجا رفت ” (۶۰) .
نوه ی او ، ” آروروآ ” ۲۵ ـ که رمان از دید او روایت می شود ـ نیز پس از اندک مدتی زندگی با شوهرش ، ” دیه گو ” ۲۶ ، و مشاهده ی خیانت وی از یک سو و بی احساسی او نسبت به خودش از سوی دیگر ، در زندگی مشترک و عاشقانه بدون ازدواج با ” دکتر ایوان ” تردید روا نمی دارد . آنچه برایش مهم نیست ، همان داوری های اخلاقی و کلیشه ای ” زن معمولی ” است :
” مردم ، پشت سرم حرف می زنند . . . چند تن از اقوام و آشنایان رابطه شان را با من قطع کرده اند . . . تحمل زنی را که شوهرش را
ترک کرده ، ندارند . این توهین ها و کم محلی ها باعث بی خوابی ام نمی شوند . مجبور نیستم همه را از خود ، راضی نگه دارم . فقط کسانی که واقعا ً برایم اهمیت دارند ، مهمند . . . درست است که زنی متأهل اما بدون شوهر باقی می مانم . . . ولی این شرایط عجیب به من خیلی اعتماد به نفس داده است ” (۳۲۸ـ۳۲۷) .
” نی ویا ” ۲۷ ، شخصیت زن اسثنایی ، عاشق صادق و فعال اجتماعی در این رمان ، رمزی از باروری است . او هر سال می زاید و هر بار هم دو قلو . مردان کوچه و بازار در پایتخت شیلی خوش ندارند زنی با شکم برآمده پیوسته در کوچه و خیابان آمد و شد کند ، زیرا تلویحا ً خود نمی خواهند در انظار مردم به عنوان مردی معرفی شوند که پیوسته ” دسته گل به آب می دهند ” . با این همه ، دوست دارند که چنین زنی با خانه نشینی ، آبروی شوهر خود را نگاه دارد . ” نی ویا ” نه تنها بارداری را مظهر سرشکستگی خود نمی داند ، بلکه اجازه نمی دهد که بارداری وی مانع از انجام فعالیت های اجتماعی و سیاسی او شود . او به توانایی خود در انجام کامل هر دو نقش زیست شناختی و اجتماعی به طور همزمان اعتماد دارد :
” او اصلا ً قصد پنهان کردن شکمش را نداشت ؛ برعکس ، آن را نشان هم می داد . . . من تا به حال چنین چیزی ندیده بودم . . . در مقایسه با شوهر خوش قیافه اش مثل موش بود ، ولی کافی بود چند دقیقه ای با او صحبت کنی تا اسیر جذابیت و نیروی فوق العاده اش شوی ” (۱۶۸) .
۳. نویسنده ی زن ، بر تجربه ی خود زن تأکید دارد : ” وولف ” در مقاله ی خود ، بر ضرورت کسب تجربه ی فردی نویسنده ی زن تأکید می کند و به عنوان نمونه از تجربه ی ” جوزف کونراد ” ۸۲ در دریانوردی یاد می کند که :
” اگر نتوانسته بود دریانورد شود ، بهترین بخش رمان هایش خراب می شد . اگر همه ی چیزهایی را که تولستوی ۲۹ در مقام سرباز از جنگ یاد گرفته بود ، با آنچه را که به واسطه ی تجربیات زندگی مردان جوان ثروتمند از زندگی و جامعه می دانست ، کنار بگذاریم ، رمان جنگ و صلح ۳۰ بخش مهمی از غنای خود را از دست می داد ” (ص۲۳) .
با این همه ، او عامل زمان را در کسب این تجربه ی فردی ندیده نمی گیرد و اعتقاد دارد که علت انزوای خانم ” جورج الیوت “۳۱ در قرن نوزدهم ، به خاطر زندگی غیر قانونی و غیر رسمی با آقای ” لوئیس ” ۳۲ ، زندگی در حومه ی شهر و سرزنش مردم به خاطر چیرگی سنت بر حیات روانی او بوده است اما در قرن بیستم نویسنده ی زن ، باید اگر خود نیز چنین تجربه ای را هم ندارد ، دست کم آمادگی ذهنی برای قبول یا مقبولیت آن داشته باشد .
به راستی اگر ” ایزابل آلنده ” بخش اعظم عمر خود را در بیرون از کشور خود ، ” شیلی ” ، نمی گذراند و در کشورهای آمریکای شمالی و جنوبی ، اروپا و لبنان مأموریت سیاسی و شغلی نمی داشت ، ممکن بود شخصیت هایی چند فرهنگی با هویتی متکثّر و متنوع مانند ” اِلیزا سامرز ” یا ” پائولینا ” خلق کند ؟ یک راهنمای خوانش این رمان نوشته است :
” سه چهارم منش ” آئوروآ ” شیلیایی ، یک هشتم چینی ، و یک هشتم دیگر آن ، انگلیسی است ” (Reading GroupGides) .
و سپس از خواننده ی رمان خواسته است بازتاب این فرهنگ ها را در شخصیت او توضیح دهد . به راستی اگر دومین شوهر نویسنده ، ” ویلی گوردون ” ۳۳ ، انگلیسی نبود ، آیا امکان داشت شخصیتی انگلیسی و برجسته چون” فردریک ویلیامز ” ۳۴ بیافریند ؟ جاشویی که با وجود خاستگاهی طبقاتی پایین خود ، منش یک جنتلمن فرهیخته ی انگلیسی را دارد و سنجیدگی در گفتار و رفتار، کاردانی و احساس مسئولیت، به او تشخصی می دهد که می تواند شوهر
اشراف زاده ای متمول مانند ” پائولینا ” شود . ” آروروآ ” ـ که در سی سالگی به کمال شخصیتی خود می رسد ـ آیا ممکن بود جز با رفتن از ایالات متحده به اروپا ( لندن و پاریس ) و سپس بازگشت به زاد بوم پدری خود ، شیلی ، از دختری خجول و گوشه گیر به زنی روشنفکر ، سنت شکن و دارای َمنِشی فراگیر تبدیل شود ؟ او در محیط باز فرهنگی لندن است که برای نخستین بار با ” فردریک ویلیامز ” ، شوهر مادربزرگ خود ، به فروشگاه بزرگی رفته ، لباس زنانه می پوشد ، موهایش را زنانه آرایش می دهد ؛ از هیئت دخترانه بیرون می آید و به آگاهی و بلوغ جنسی می رسد ؛ به طوری که چون به هتل بازمی گردد ، مادربزرگ :
” مرا با موهای جمع شده و پیراهن خانمانه [ زنانه ] ام نشناخت ” (ص۲۵۲) .
حتی زنی سنتی و نافرهیخته مانند ” پائولینا ” ، در بستر تجارب گرانبار خود در سفر به دوقاره ی آمریکا و اروپا به بلند نظری می رسد . شوهرش ، ” فلیسیانو ” ۳۵ ، و پسر بزرگش ، ” ماتیاس ” ۳۶ ، هر دو بر ” آماندا ” ، روسپی زیبای اسکاتلندی ، شیفته شده اند . تا هنگامی که ” پائولینا ” این زن اغواگر را ندیده است ، او را دشمن می دارد و تحقیرش می کند ، اما چون پسرش با همین زن از اروپا به سانتیاگو می آید ، پس از چند روز مادر بر ” آماندا ” شیفته می شود ، زیرا او را همانند خود ” بزرگوار ” می یابد . آن دو ” از این که زودتر با هم آشنا نشده اند ، اظهار تأسف می کردند و بالاخره به این نتیجه رسیدند که :
” با وجود یا بدون وجود فلیسیانو یا ماتیاس هم ، آن ها می توانسته اند دوستان بسیار خوبی برای هم باشند ” (۲۲۸ـ۲۲۷) .
۴. نویسنده ی زن ، زندگی خود را می نویسد : رمان نویسنده ی زن ، کارنامه ی زنانگی اوست و از ارزش ها ،
باورها ، حساسیت ها ، علایق و تجربیات او سخن می گوید . ” وولف ” در حالی در اتاقی از آن ِ خود به ضرورت زنانه نوشتن می پردازد که خود از فعالان جنبش زنان در کشور خود بوده است . او در :
” ۱۹۱۰ یعنی در ۲۸ سالگی ، برای مدت کوتاهی داوطلبانه برای جنبش حق رأی زنان فعالیت کرد و تا پایان عمر رابطه ی خود را با جنبش زنان ، کالج های زنان و انجمن های متعدد زنان حفظ کرد . . . ولی خدمت اصلی و غیر قابل انکار او به جنبش زنان و فمینیسم در بنیان گذاشتن استدلال ، تفکر و نقد فمینیستی در کتاب های اتاقی از آن ِ خود و سه گینی ۳۷ است ” ( اتاقی از آن خود ۱۷) .
به نوشته ی ویکی پدیا ، ” ایزابل آلنده ” یکی از نخستین رمان نویسان زن موفق در آمریکای لاتین است که
شیوه های تجربی خاص خود را در رمان هایش به کار می برد . او بنیانگذار ” بنیاد ایزابل آلنده ” است که کوشش خود را صرف حمایت از برنامه هایی کرده که هدفش ارتقا و حفظ حقوق اساسی زنان و کودکان شیلی است . این نویسنده پس از آشنایی با ” باربارا کارتلند ” ۳۸ ـ که در تلویزیون فعالیت می کرد ـ به یک روزنامه نگار ، نمایش نامه نویس و رمان نویس فمینیست تبدیل شد که سیمایی از وی را در شخصیت معروف تصویر کهنه به نام ” نی ویا ” می توان یافت . ” نی ویا ” دختر دایی ” سه ِوه رو ” ، و از کودکی عاشق صادق اوست . اندامی زیر و اندیشه ای بزرگ دارد :
” زمانی که هیچ کس در طبقه ی اجتماعی او صحبت از دردهای اجتماعی زنان نمی کرد ، نی ویا آن را مطرح کرد : ‘ ِکی زن ها و فقرا در این مملکت حق رأی خواهند داشت ؟ ‘ اسقف پیر خانواده ی دل بیه . . . به نی ویا دستور داد که بلافاصله برای اعتراف به گناهانش برود . نی ویا در سکوت ، مجازاتی را که کشیش بر او تحمیل کرده بود ، پذیرفت ؛ بعد در دفتر خاطراتش با همان شور و عشق همیشگی نوشت : تا روزی که زن ها حقوق اولیه شان را به دست نیاورند ، آرام نخواهد گرفت ” (ص۳۵ـ۳۴) .
” سه وه رو ” ۳۹ ـ پسر عمه ی او که در سانفرانسیسکو زندگی می کند ـ پیوسته ” بریده ی مقالات پیشرفت های حق رأی زنان در اروپا و ایالات متحد را می فرستاد . هر دوی آنان خبر اصلاح لایحه ی حق رأی زنان را ـ که به کنگره ی آمریکا ارائه شده بود ـ جشن گرفتند . . . نی ویای عزیز در نامه نوشته بود : ‘ اگر در زندگی یک زن جایی برای حرکت وجود ندارد ، من از این همه مطالعه چه چیز عایدم می شود ؟
او در اواخر فعالیت های آشکار و پنهان خود :
” برای جلب توجه وزیران به مسئله ی حق رأی زنان ، اغلب خود را به درهای مجلس زنجیر می کرد و همیشه چند تن از زنان پرشور مانند خودش . . . هم همراهی اش می کردند . نی ویا می گفت : ” وقتی زن ها بتوانند رأی بدهند ، باز هم با محدودیت مواجه خواهند شد ؛ اما ما آن قدر اعمال نفوذ خواهیم کرد تا بتوانیم توازن قدرت را در این کشور تغییر دهیم ” (۲۲۱) .
” آلنده ” در ۱۹۶۷ با روزنامه ی پائولا ۴۰ ، در ۱۹۷۴ با مجله ی کودکان مامپاتو ۴۱ و در سال های ۱۹۸۳ـ۱۹۷۶روزنامه نگار بیطرف روزنامه ی ِال نلسیونال ۴۲ در ” کاراکاس ” ونزوئلا بوده و با عوالم عکاسی نیز آشنا بوده و به عنوان روزنامه نگار ، یک بار با ” پابلو نرودا ” ۴۳ ، شاعر برجسته ی هموطن خود ، مصاحبه کرده و ” نرودا ” با توجه به شیوه های خاص روزنامه نگاری ” ایزابل آلنده ” ، به وی پیشنهاد کرده با استعدادی که در او هست ، باید به رمان نویسی بپردازد و ستون های طنزآمیز روزنامه ی خود را به صورت کتاب منتشر کند . گذشته از این ، وی به ثبت خاطرات خود ، علاقه ی خاصی نشان می داده است . کتاب پائولا (۱۹۹۵) حاوی خاطرات روزگار کودکی او در سانتیاگو ست که به صورت نامه برای دخترش ” پائولا ” نوشته شده و کتاب چکیده ی روزهایمان : یک بیوگرافی ۴۴ ـ که در سال ۲۰۰۸ منتشر شده ـ اشاراتی به بخش های دیگری از زندگی او ست . رمان تصویر کهنه نیز ، خاطرات ثبت شده ی ” آروروآ ” است و تصویر کهنه ، اشاره به نخستین عکس کودکی راوی رمان است که از شدت کهنگی به زردی می زند . در واپسین صفحه ی رمان ، صدای نویسنده و راوی رمان ، آروروآ ، یگانه می شود ؛ گویی این صدای نویسنده است که از زبان شخصیت رمانش بیان می شود :
” با این عکس ها و این صفحات ، خاطرات را زنده نگه می دارم . آن ها تنها دستاویز من برای حقیقتی گریزپا هستند ، ولی واقعیت دارند . این مدارک ، ثابت می کنند که این ماجراها اتفاق افتاده و این آدم ها از سرنوشتم گذر کرده اند . . . می نویسم تا اسرار کهنه ی کودکی ام را روشن کنم ؛ تا هویتم را بشناسم ؛ تا داستان خودم را بسازم . در آخر ، تنها چیزی که به وفور داریم ، خاطراتی است که خود بافته ایم ” (۳۵۶ـ۳۵۵) .
۵. نویسنده ی زن ، بر استقلال اقتصادی خود تأکید دارد : به نظــــــر ” وولف ” استقلال اقتصـــادی زن ، به ویژه
نویسنده ی زن ، به او اعتماد به نفس می بخشد و او می تواند بدون وابستگی به خانواده یا شوهر و در آرامش خاطر ، به خلق اثر هنری یا علمی خود بپردازد . او در اتاقی از آن خود به این نکته می پردازد که زنان نویسنده ای چون او ” هر سال دست کم به پانصد پاوند نیاز دارند که هم با آن زندگی را بگذرانند و هم راحت و آسوده خاطر باشند و در سه گینی ـ که ـ مطالعه ای در باره ی روابط موجود میان جنگ و ارزش های مرد سالاری است ـ میان آزادی و تنعّم ، پیوندی می بیند . او حالت انکار جامعه را در قبال حقوق مستقل زنان در زمینه کسب درآمد و اشتغال ، مورد انتقاد قرار می دهد و با وارد شدن به مسائلی که به نقش جزئیات مسائل اقتصادی در حیات زنان می شود ، عملا ً با ممنوعیت های اجتماعی مربوط به ” جنسیت ” زنان ، مخالفت می کند ( لیچ ۸۹۴) .
اگر از برخی ارثیه هایی که به ” وولف ” می رسید بگذریم ، به نوشته ی ” کوئن تین بِل ” در آستانه ی جنگ جهانی دوم و حمله ی آلمان به لندن قصد داشت با نوشتن مقاله برای نشریه ی نیو استیتسمن ۴۵ به جبران نتایج وخیم اقتصادی حاکم بر کشور خود بپردازد . (بل / ج ۲ ، ص ۳۷۶) . در ۱۹۲۴ـ که ” وولف ” توانست رمان خانم دالووی را تمام کند ـ ” امیدوار بود با حق التألیف این رمان و دیگر آثارش ” سیصد پوند از آثار خود به دست آورد و برای خانه اش حمام و آب گرم تأمین کند ” ( برادبری ۳۱۲) .
با آن که ” ایزابل آلنده ” از خاندانی اشرافی و پدرخوانده اش در آرژانتین دیپلمات بوده ، دمی از کار کردن باز نایستاده است . در سال های ۱۹۶۵ـ۱۹۵۹ با برخی اعضای وابسته به سازمان خوار و بار و کشاورزی سازمان ملل ( فائو ) در سانتیاگو ، و سپس در بروکسل و دیگر کشورهای اروپایی کار می کرد . در سال های ۱۹۷۴ـ۱۹۷۰ برای کانال های هفت و سیزده تلویزیون نیز برنامه های فکاهی و جز آن می نوشته است و چنان که گفته شد ، در روزنامه ها و مجلات مختلفی هم مقاله می نوشته یا سردبیر آن ها بوده است .
برخی از شخصیت های زن در رمان ” آلنده ” نیز به کاری اشتغال داشته ، استقلال اقتصادی دارند . ” پائولینا ” با آن که شوهری متمول دارد ـ که صاحب معادن نقره ی شمال شیلی بوده ـ خود ثروتی بیش از شوهر دارد . او پس از انتقال بخش اعظم دارایی های خود به بانک های ایالات متحده و اروپا ، بخشی از ثروتش را در سازمان های خیریه و انتفاعی شیلی سرمایه گذاری می کند و برای خود در سانفرانسیسکو و سانتیاگو نوعی امپراتوری اقتصادی تشکیل می دهد . در اراضی دورافتاده و خشک سانتیاگو ، تاکستان هایی ایجاد می کند تا شرابی تولید کند که قابل رقابت با شراب فرانسوی باشد (ص۲۳۶) . فکر تأسیس بیمارستانی مجهز در سانتیاگو ، به هنگام اقامتش در لندن و به هنگام جراحی او به ذهنش می رسد و استدلالش همه این است که :
” همه ناخوش می شوند و پزشکی تجارت بزرگی است ” (ص۲۶۲) .
فکر تأسیس کارخانه ی تولید پنیر در سانتیاگو ـ که قابل رقابت با پنیر فرانسه باشد ـ در لندن به ذهنش خطور کرد :
” به نظر او هیچ دلیلی نداشت که گاوهای شیلیایی نتوانند پنیری به خوشمزگی پنیر فرانسوی تولید کنند ” (ص۲۴۶) .
” الیزا سامرز ” با آن که شوهری پزشک دارد ـ که بیماران و مراجعانش اندک نیست ـ بهترین چایخانه و شیرینی فروشی را در سانفرانسیسکو در کالیفرنیا دارد . هدف وی از تأسیس این مرکز مجهز ، بی نیازی از حق ویزیت شوهر و کمک به تربیت بهتر فرزندان در زمینه های آموزشی و تربیتی است :
” او شیرینی فروشی را به این دلیل راه انداخت تا با تقاضای پول از ” تائو ” اسباب آزار او را فراهم نکند ، چون برای این که بتواند بهترین تعلیم و تربیت آمریکایی را برای فرزندانش فراهم آورد ، نیاز به استقلال مالی داشت ” (ص۶۵) .
” سینیوریتا ماتیلده پی ندا “۴۶ ، آموزگار استثنایی سانتیاگو ، نه تنها آموزگار خصوصی ” آروروآ ” است و استقلال اقتصادی دارد ، بلکه شخصیتی است انقلابی که پنجاه سال از زنان جامعه ی خود جلوتر است و در رخدادهای اجتماعی و انقلابی شیلی نقشی چشمگیر دارد :
” او آرمانگرا و پرشور بود . اشعار فلسفی می نوشت که هرگز قادر به چاپشان نبود و اشتهایی سیری ناپذیر برای دانستن داشت ” (ص۱۷۴) .
” خواهر ماریا ” با آن که پرورده ی آموزه های کلیساست ، ذهنیتی پیشرو و آینده گرا دارد و با آموزه های پدران روحانی به شدت مخالف است . او نیز آموزگار است و در فعالیت اجتماعی زنان ، نقشی برجسته دارد . او مطرود کلیساست و به همین دلیل در خانه ی خود به راهبه ها درس می دهد و منبع درآمدی دارد (ص۱۷۶) .
۶. نویسده ی زن ، زن را فعال اجتماعی می پسندد : ” وولف ” در زن و ادبیات داستانی به هنگام مقایسه میان
قرون نوزدهــم با بیستم در زمینه ی تلقی اجتماعــــی نسبت به زن ، اعتقاد دارد که سده ی بیستم زن را ” از موجودی منفعل ، بی هویت ، بی ثبات و مهمل به شهروندی رأی دهنده ، شاغل و مسئول بدل کرده و در زندگی و هنر او چرخشی به سوی غیر شخصی شدن پدید آورده است . مناسبات او اکنون تنها عاطفی نیست بلکه روشنفکرانه و سیاسی است . نظام پیشین ـ که او را محکوم می کرد به همه چیز از زاویه ی منافع شوهر یا برادرش بنگرد ، اکنون جای خود
را به منافع مستقیم و عمل کسی داده که باید مستقلا ً عمل کند و صرفا ً به عمل دیگران متکی نباشد . از این پس ، توجه او ـ که در گذشته یکسره مشغول به امور شخصی بود ـ رفته رفته به امور غیر شخصی گرایش می یابد و طبیعتا ً رمان های او بیش تر به انتقاد از جامعه و کم تر به تحلیل زندگی های فردی می پردازند ” ( نجم عراقی ۲۷) .
آنچه ” وولف ” از آن به عنوان جنبه های اجتماعی و غیرشخصی در رمان فمنیسیتی یاد می کند ، تنها در مقام مقایسه با رمان های زنانه ی نسل های پیش از خود مانند ” جین آستین ” ۴۷، ” برونته
” ۴۸ ها و ” جورج الیوت ” صادق است وگر نه ، رمان های او بیش تر نوعی ” خود زندگی نامه ” به شمار می روند و رنگ فردیت در خلق شخصیت های داستانی اش به شدت آشکار است ، تا آنجا که برخی منتقدان آثارش ، بر آن ها انگشت نهاده اند. مطابق نوشته ی دکتر ” عصام شیهدا ” آنچه ” وولف ” بر آن تأکید دارد :
” آگاهی از جنسیت ” زنانه است . او باور داشت که از نظر تاریخی ، مردان زنان را کوچک می انگارند تا سلطه ی خود را بر آنان ادامه دهند . مردان ، پیوسته نگران از دست دادن سلطه ی خود بر زنان هستند . آنان به این دلیل زنان را ” ضعیفه ” می دانند تا به عنوان جنس مرد ، به خود ببالند . در نتیجه ، نوشتار زنانه با احساس خشم و هراس و نوشتار مردانه با تجاوز ، مشخص می شود . ” وولف ” در مقاله ی فمینیستی سه گینی (۱۹۳۸) نوشتارهای مردانه را بخشی از فرهنگ جهان مرد سالاری می داند و هشد ار می دهد که زنان باید بر ضد مرد سالاری و به خاطر تأمین حیات سالم و عادی ، با هم متحد شوند ” ( شیهدا ) .
اما صبغه ی اجتماعی در پندار ، گفتار و کردار شخصیت های زن رمان تصویر کهنه البته محسوس تر از اشارات فردی و شخصی زنانه است . نخستین ویژگی در منش شخصیت های زن در این رمان ، جسارت آنان است که خاستگاهی فکری دارد و با ذهنیت چیره بر افکار عمومی در تقابل قرار می گیرد . ” پائولینا ” علی رغم میل خانواده ـ که با ازدوجش با ” فلیسیانو ” موافق نبوده اند ـ به اتفاق وی از خانه و دیار خود می گریزد و با وی ازدواج می کند . (ص۱۹) او به محض این که از رابطه ی مخفیانه ی شوهر با روسپی اغواگر اسکاتلندی آگاه می شود ، روزها در ِ اتاق را به روی شوهر می بندد و تا آخر عمر او را به خود نمی پذیرد :
” از حالا به بعد تو فقط شب ها به اتاق من خواهی آمد و آن هم در تاریکی ” (۱۷) .
جسورترین زن در رمان ، ” پی ندا ” است که ذهنیتی روشفکرانه ، سوسیالیستی و رفتاری سنت شکنانه دارد . محفل روشنفکری مخفی ـ که در یکی از اتاق های پشتی خانه ی مجلل ” پائولینا ” تشکیل می شد ـ چاپخانه ی کوچکی داشت که اعلامیه های ضد دولتی در آن چاپ می شد . جنبش انقلابی ، برای جانشینی حاکمیتی لیبرال و اصلاح طلب بر ضد محافظه کاران مبارزه می کرد . ” پی ندا ” اعلامیه های انتقادی و ضد دولتی را :
” زیر شنلش پنهان کرده خانه به خانه پخش می نمود ” (ص۱۸۹) .
شخصیت دیگر ، ” نی ویا ” ، همراه شوهر مبارزش در مبارزه بر ضد خودکامگی رئیس جمهور دمی نمی آساید :
” از وقتی که رئیس جمهور از طریق کلاهبرداری و کوباندن مجلس می خواست جانشین خودش را بقبولاند ، زن و شوهر ، تبدیل به یکی از مخالفین سرسخت او شده بودند . . . فعالیت های او به گونه ای بودند که اگر دستگیر می شد ، زنده نمی ماند ” (۱۸۹ـ۱۸۸) .
ویژگی دیگر شخصیت ها ، ” تابو ” شکنی آنان است . آنان هیچ گونه محدودیتی برای فعالیت مستقل خود قایل نیستند و آنچه را از آن منع شده اند ، می کنند . خواندن کتاب های پلیسی و جنسی برای مردان آزاد است و حتی ” ارزش ” به شمار می رود و مطالعه ی همان آثار برای زنان ، ممنوع است و باید بی درنگ نزد کشیش رفته به ” گناه ” خود اعتراف کنند . ” نی ویا ” شغل کوچکی در کتاب خانه ی عموی خود گرفته و از کتابخانه ی وی نگهداری می کند اما
اما ضمن جابه جایی آن ها ، متوجه وجود کتاب های ممنوعه ی جنسی می شود که بانویی ناشناس ، نوشته است :
” نی ویا این داستان ها را یکی پس از دیگری مخفیانه در کیف دستی اش پنهان کرده بعد از خواندنشان ، سرجای خود برگردانده بود ” (۱۴۵) .
” آروروآ ” با مطالعه ی کتاب های جنایی و کارآگاهی ، بر سرعت انتقال ذهن خود می افزاید و نیروی تخیل خویش را تقویت می کند :
” کم کم کارآگاه زبردستی شدم . معمولا ً پیش از صفحه ی هشتادم ، قاتل را شناسایی می کردم ” (۲۸۶) .
این گونه پندار و کردار ، فاصله های قراردادی و تحمیلی میان دو جنس مرد و زن را از میان می برد و زمینه را برای ارتقای توانایی های زنانه و شرکت فعالانه و مساوی با مرد در جامعه فراهم می کند .
۷. نویسنده ی زن ، زن را دوجنسیتی می خواهد : ” وولف ” در واپسین صفحات آخـرین فصل اتاقی از آن ِ خود می نویسد :
” برای هرکسی که می نویسد ، فکر کردن در باره ی جنسیت ، خود مخرّب است ؛ زن بودن یا مرد بودن به صورت خالص و مطلق ، مخرّب است ؛ باید زنانه ـ مردانه یا مردانه ـ زنانه بود . کوچک ترین تأکید بر هریک ، ظلم و جوری برای زن ، مخرب است ؛ حتی نباید از روی انصاف و عدالت از آرمانی دفاع کند یا به هر شکلی آگاهانه به عنوان زن سخن بگوید . هر آنچه از سر ِ تعصب آگاهانه نوشته شود ، محکوم به مرگ است ” (ص ۱۴۸) .
مترجم این اثر ، ” صفورا نوربخش ” ، میان پنج فصل اول کتاب ـ که بر زنانه نویسی ” وولف ” و نویسنده ی زن تأکید شده ـ و این حکم در فصل ششم ، تناقضی می بیند که به ” دوجنسی بودن هنرمند می پردازد ” (ص۲۰) . ” مریم حسینی ” در بررسی شش فصل همین کتاب در مقاله ی اتاقی از آن ِ خود ، میان فکر ناظر بر همه ی فصول تناقضی نمی بیند و می نویسد :
” از فصل ششم کتاب چنین برمی آید که ویرجینیا وولف پیش از آن که فمینیست باشد ، اندروژنیست ( دوجنسیتی ) است . اندیشه های او فراتر از افکار فمینیستی و زنگرایی است . دیدگاه او نزدیک به نظر کالریج ۴۹ است آنجا که گفت : ” ذهن بزرگ ، دوجنسیتی است ” ( حسینی ۷۲) .
شاید چنین حکمی در برابر موضعگیری های تندی اتخاذ شده باشد که نویسنده ای زن مانند ” دوروتی ریچاردسن ” ۵۰ در آثار خود موضعی به شدت خصمانه در قبال مردان اختیار کرده بود و شخصیت های زن در مقایسه با شخصیت مرد در رمان ، اهمیتی به مراتب بیش تر داشتند .
باری ، در رمان ” آلنده ” این تعادل هست و نویسنده ی زن ، نسبت به مرد نه تنها موضعی خصمانه یا متعصبانه اختیار نکرده ، بلکه کوشیده سایه های پنهان و آشکار منش ، توانایی ها و ضعف های شخصیتی او را به دقت ترسیم کند . او هم از کام خواهی کسانی چون ” فلیسیانو ” (ص ۱۴) و پسر معتاد ، تن آسان ، زنباره و بی خاصیتش ، ماتیاس ، ( ۸۱) سخن می گوید ، هم از شجاعت ” سه وه رو ” در جنگ ( ۱۳۰) ، و فداکاری اش در قبال ” لین سامرز ” ۵۱ ـ که مورد تجاوز ” ماتیاس ” قرار گرفته و می خواهد سهم خود را از میراث پدری ، به این قربانی در حال زایمان ِ سخت ، بدهد تا صرف هزینه های تعلیم و تربیت دخترس ، ” آروروآ ” ، کند (۹۷) . توصیف جزئی اعتدال و آهستگی ” فردریک ویلیامز ” و تشخیص های درست ، سنجیده (ص۱۷۴) و کاردانی او (۳۲۵) و در همان حال ، سویه های مثبت و منفی در منش سخت کوش ” دیه گو ” ، شوهر خائن و بی احساس ” اروروآ ” ، برای کار در مزرعه ، منش پویای او را نشان میدهد :
” اولین نفری بود که صبح بیدار می شد و آخرین کسی که شب به رختخواب می رفت ” (۲۷۵) .
افزون بر این ، ارتباط نامشروع با همسر برادر و کام خواهی های شبانه در اسطبل خانه (ص۳۱۰) بی هیچ گونه گذشت یا تعصبی ، به دقت ترسیم شده و ادعا نامه ای بر ضد کامجویی های بی بند و بار مردان است .
۸. نویسنده ی زن ، نگارشی زنانه دارد : دیدگاه ” وولف ” در زن و ادبیات داستانی در زمینه ی نوشتار زنانه ،چند محور بنیادی دارد :
*. نخست زبان زنانه: نوشتار زنانه برخلاف زبان مردانه ، عاری از تکلف ، خشونت و طمطراق است . ” وولف ” در زن و ادبیات داستانی می نویسد :
” جمله را مرد ساخته است ؛ بس غیر دقیق ، بس سنگین و بس پرطمطراق تر از آن که به کار زنان بیاید . . .[ نویسنده ی زن باید ] جمله های موجود را آن قدر جرح و تعدیل [ دستکاری ] کند تا به جمله ای برسد که شکل طبیعی اندیشه ی او را به خود بگیرد ” (ص۲۵) .
آنچه در این اشاره برجسته تر می نماید ، اشاره به واژگان یا تعبیراتی است که ارزش تجربی دارند و به عاطفه و حساسیت های زنانه مربوط می شوند ؛ مثلاً ً چنین تشبیه و ذهنیتی را در هیچ یک از نوشته های مردان نمی یافت . این جمله بازتاب احساس ” آروروآ ” پس از مشاهده ی خیانت شوهرش ، ” دیه گو ” ، به اوست :
” کم حرفی و سرخوردگی ام را مانند دنباله ی سنگین لباس عروسی به دنبال خویش می کشیدم ” (۳۰۱) .
*. دو دیگر ، مینیاتور نویسی زنانه : نویسنده ی مرد ِکی دیده یا توانسته لحظات زایمان ” نی ویا ” را ـ که چون خدایی در حال خلق مخلوقی چون خویش است ـ با این وضوح ، دقت ، وسواس و هراسی همراه با کنجکاوی دخترانه از دید دخترکی شرمگین چون ” آروروآ ” ـ که در گوشه ای پنهان شده است ـ وصف کند ؟
” نی ویا از عرق خیس بود و با تمام قوا فشار می داد [ زور می زد ] . موهایش به پیشانی چسبیده بودند . چشمانش بسته و حلقه ی کبودی دور آن ها را گرفته و لب هایش ورم داشت . یکی از خاله هایم کنار میزی جلوی تندیس ” سن رامون نوناتو ” ۵۲ ، قدّیس حامی زنان زائو ، زانو زده دعا می خواند . . . خاله ی دیگر با لگن آب گرم و یک دسته پارچه ی تمیز ، کنار زن سرخپوست ایستاده بود . مکثی کوتاه شد که طی آن ” نی ویا ” نفسی عمیق کشید و ” مئیکا ” ۵۳ به جلوی او رفته شکمش را با دستان قوی اش مالید ؛ مثل این که نوزاد را جا به جا می کرد . ناگهان جوی خون روی پتو راه افتاد . مئیکا بلافاصله پارچه ای روی آن قرار داده جلوی خونریزی را گرفت ؛ اما بعد دوباره و دوباره این کار را تکرار کرد . شنیدم که زن سرخپوست به زبان اسپانیولی می گفت : ‘ دعای خیر کنید . طلب بخشش کنید . طلب آمرزش کنید . ‘ نی ویا طناب ها را چنان چنگ زد و کشید که به نظر می رسید همین حالاست که رگ های بیرون زده ی شقیقه ها و گردنش بترکند . فریادی خاموش از لبانش خارج شد . بعد چیزی پدیدار شد ؛ چیزی که مئیکا به نرمی و ملایمت گرفت و لحظه ای نگه داشت تا این که نی ویا دوباره نفس گرفت و فشار داد و بچه کاملا ً به دنیا آمد ” (۲۰۲ـ۲۰۱) .
*. سه دیگر ، قالب داستان زنانه است : سیر تحـول تاریخی داستان فمینیستی در اروپا نشان می دهد که نخستین و
مناسب ترین قالب و نوع ادبی برای زنانه نویسی ، ” رمانس ” ۵۴ بوده ( جین ایر۵۵ شارلوت برونته ) ، که بر حادثه و عشق و به تبع آن ، ذهنیت رمانتیک استوار بوده است . ” رمانس مدرن ” به عنوان فورم و نوع ادبی ِ شایسته تر ، بر ازدواج تأکیدی کمتر ، و بر ” آرام کردن ” نویسنده و خواننده ی زن و برجسته ترسازی نمونه هایی از تجربیات زندگی خود زنان تأکید بیش تری دارد . ” رمانس طبقاتی ” به عنوان یک نوع ادبی مناسب ، به نویسندگان زن ، فرصت می داد عوالم زنان طبقات فرودست اجتماعی را نیز بازتاب دهند ؛ مانند خانه ی پاریس۵۶ (۱۹۳۵) ” الیزابت بوون ” ۵۷. ” وِلز “۵۸ و ” جویس ” ، رمانس را با واقعگرایی درآمیختند . رمان مدرن از نوعی که ” وولف ” در به سوی فانوس دریایی ۵۹ (۱۹۲۶) پدید آورده ، بر ذهنیت گرایی فردی خاص او استوار است . مردان و زنان ، حیاتی ذهنی دارند و بیش از آنچه ” عینی ” و ” واقعی ” باشند ، ساخته ی ذهن محدود و خیالپرداز نویسنده اند و ارزش اجتماعی و رئالیستی بسیار اندکی دارند .
تصویر کهنه ، هیچ شباهتی به رمان های مدرن ” وولف ” ندارد و نویسنده به خوبی توانسته میان ساخت های اجتماعی و ذهن خیالپرداز زنانه ، پیوندی پویا بیافریند . آنچه به عنوان ” فورم ” در این رمان برجسته تر است ، تناسب میان خاطره نگاری راوی و ساختار” رمان تاریخی ” اثر است که از ۱۸۶۲ آغاز و تا ۱۹۱۰ کشیده شده است . نویسنده با بهره جویی از شگرد بازگشت به ” گذشته های آشیانه ای ” ۶۰، تداخل زمانی ، روایت غیرخطی و بخش بندی رمان بر پایه ی مقاطع تاریخی ، آن را خواندنی تر ساخته است . با این همه ، حضور یک شخصیت اصلی یا فرعی زن ، به خواننده ، پیوسته تذکر می دهد که دارد رمانی زنگرایانه را می خواند ؛ مثلا ً حتی وقتی جنگ داخلی در شیلی آغاز می شود ، راوی ، خواننده را با خود به صحنه های جنگ می کشاند و نگرانی خود را از کشتار و توحشی که در جنگ هست ، از رهگذر صحنه ای نشان می دهد که در طی آن ” سه وه رو ” در حال گریز به خانه ای متعلق به دشمن ( کشور پرو ) می رود و با سرنیزه شکم موجودی ناشناس را می درد و لحظاتی بعد درمی یابد آن که شکمش با سرنیزه ی او پاره پاره شده ، دخترکی تنها و وحشت زده است که برای دفاع از خانه و سرزمین خود ، تبری در دست گرفته است :
” او را مانند گوسفندی شقه کرده و حالا در حالی که سعی می کرد دل و روده اش را ـ که داشت روی زمین پخش می شد ـ با دست نگه دارد ـ به زانو درآمده بود ” (ص۱۳۲) .
در این حال ، نویسنده ی زن عملا ً نشان می دهد که این گونه ی پیروزی های نظامی ، چیزی جز تجربه ی شکست نیست و ” حماسه ” آفرینی به این شیوه ، تعبیر دیگری از ” تراژدی ” است ، همان گونه که آن همه جان فشانی ها برای تحقق انقلاب و جا به جایی قدرت ، عملا ً هیچ چیز را در کشور تغییر نداد (ص۲۲۱) .
۹. نویسنده ی زن ، اتاقی از آن خود دارد : واپسین عبارت مقاله ی زن و ادبیات داستانی با امید به فرارسیدن ” دورانی طلایی ” به پایان می رسد که :
” زنان آنچه را سالیان سال از آن بی بهره بوده اند ، به چنگ آورند : فراغت ، پول و اتاقی از آن ِ خود ” (ص۲۹) .
در به سوی فانوس دریایی ، ” خانم رمزی ” ۶۱ ـ که سیمایی از ” وولف ” دارد ـ با خوابیدن بچه ها و جمع کردن اسباب بازی های پراکنده ی آنان ، احساس آرامش می کند . اکنون دیگر همان زمان دلخواه است که با خود در اتاقی از آن ِ خود با خویش ، خلوت کند :
” حالا نیازی نبود که در باره ی کسی بیندیشد . می توانست خودش باشد ؛ با خودش باشد و همین بود که الآن بیش تر وقت ها ، نیاز آن را احساس می کرد ” (ص۷۶) .
در تصویر کهنه ، خلوت خانه ی راوی ” آروروآ ” ، تاریک خانه ی عکاسی اوست . او در این اتاقک ، می تواند با خویشتن خویش خلوت کند و خود و زمان را از صافی کشف و شهود بگذراند . او دختر ” لین سامرز ” است که ” ماتیاس ” نامی ، مادرش را فریفته است . زن هنگام زاییدن درگذشته و پدر ، برای خوش گذرانی به اتفاق ” آماندا ” به اروپا رفته است . پس کشف هویت ، تنها دغدغه ی ذهنی اوست و تاریک خانه ، تنها جایی است که ” آروروآ ” می تواند فارغ از آسیب بیرون و مزاحمت اغیار ، خویشتن خویش را بکاود . عکس هایی که در طی روز می گیرد ، به این کشف کمک می کند . او با مشاهده ی نگاتیو عکس ها ، به دریافت هایی می رسد که با چشمان خود نمی توانست به آن برسد :
” من سرِ خودم را با تجربیات مختلف روی نگاتیو عکس ها در تاریک خانه گرم می کردم . داشتم کشف می کردم که همه چیز در جهان به هم مرتبط است و بخشی از یک طراحی پیچیده هستند . آنچه در ابتدا به نظر ، یک سلسله اتفاقات درهم گره خورده می آید ، جلوی چشمـان دقیق دوربین ، تقارن کامل خویش را برملا می سازد . هیچ چیر تصادفی نیست ؛ هیچ چیز پیش پا افتاده نمی باشد ، همان طور که در پس ِ اغتشاش ظاهری جنگل ، ارتباط دقیق علت و معلولی نهفته است ” (۲۸۲)
۱۰. نویسنده ی زن ، خـــود را به دست روح شاعرانه می سپارد : آنچه را ” وولف ” از آن به عنوان ” روح شاعرانه ” تعبیر می کند ، زبان شاعرانه در داستان نیست ؛ بلکه مضامینی است که نویسنده ی زن برمی گزیند ؛ مضامینی که به نظر وی همان ” معنی زندگی ” است اما این معنی ، هیچ ربطی به واقعیت تاریخی و اجتماعی بیرون ندارد ، بلکه زاییده ی ذهن خیالپرداز نویسنده است . او در مقاله ی زن و ادبیات داستانی می نویسد :
” زنان با سپردن خود به دست روح شاعرانه ، کم تر جذب واقعیت ها می شوند و دیگر به ثبت باریک ترین ظرایف مشاهدات شخصی خویش با ریزبینی شگفت آور بسنده نمی کنند . آنان از ورای مناسبات شخصی و سیاسی ، به پرسش های گسترده تری ـ که شاعر در پی پاسخ آن هاست ـ پرسش هایی در باره ی سرنوشت ما و معنای زندگی خواهند پرداخت . . . به این ترتیب رمان ، از شرّ پیرایه های تاریخ و واقعیت ـ که در روزگار ما ، آن را چنین بی شکل ساخته اند ـ رها خواهد شد ” (ص۲۹ـ ۲۸) .
” وولف ” در اندیشه ی جامعه نیست و اندوه تاریخ و سیاست نمی برد . همه ی همّ او ، ساختن ” برج عاج ” ی در ” درون ” است که وی را از آسیب ” بیرون ” ایمِن نگاه دارد . با این همه ، دور نباید رفت . ذهنیت او ، بازتاب نگرش زنی است که میراث اعضای خانواده ی نیمه مرفه خود می خورد و از امنیت اجتماعی لندن و آهستگی و اعتدال انگلیسی برخوردار است . این ذهنیت ِ صرفا ً روشنفکری ، بر تحقیر طبقات فرودست اجتماعی و توده ی مردم استوار است و اتفاقا ً یکی از خرده هایی که بر ذهنیت و آثار وی گرفته اند ، همین دقیقه بوده است . شیوه ی برخورد تحقیرآمیز خانم ” رمزی ” در سر میز غذا با ” چارلز تنسلی ” ۶۲ در به سوی فانوس دریایی ، و تخفیف وی به خاطر خاستگاه کارگری و شغل ماهیگیری اش در این رمان ، آشکار است (ص۱۰۷-۱۰۶) . او نیز در مقاله ی دختر ِ خواهر یک کنت ۶۳ آشکارا می نویسد خوشبختانه :
” رمان نویس ِ موفق ، مجبور نمی شود با لوله کش محل و همسرش ، جین و حلزون بخورد . کتاب هایش هرگز او را در ارتباط با مردانی که غذای گربه می خورند یا در حال مکاتبه با پیرزنی که در مقابل موزه ی بریتانیا کفش و کبریت می فروشد ، قرار نمی دهد ” ( ِبل ۳۹۱) .
” ایزابل آلنده ” در تصویر کهن ، با آن که خاستگاه اشرافی دارد و توجه نهادهای فرهنگی جهان را به خود جلب می کند ، از این گونه تظاهرات روشنفکری کاذب مبرّاست . سیمایی که وی از ” آماندا ” فتانه ی اسکاتلندی ترسیم می کند ، تنها سیمای یک ” روسپی ” نیست ؛ سیمای زنی است که وجهه ی پرستاری ، رفاقت ، همدلی و تیمارداری زنانه بر سویه ی شغلی او می چربد و ” ماتیاس ” معتاد ، سیفلیسی ، ناتوان و در آستانه ی مرگ را از اروپا تا سانتیاگو همراهی می کند تا در کنار خانواده اش بمیرد ؛ بی آن که برای آنچه انجام می دهد ، از ” ماتیاس ” یا خانواده اش چیزی بخواهد . این اندازه استغنای نفس از او ، زنی همانند روسپی بزرگوار ۶۴ ، اثر ” سارتر ” ۶۵ ، می سازد :
” او در لحظه زندگی می کرد ؛ آزاد و رها و بی باک بود ؛ از فقر و تهیدستی و تنهایی نمی ترسید . هر چیز را را با متانت می پذیرفت و از کنارش می گذشت . برای او زندگی ، سفری سرگرم کننده بود که بی تردید به سالخوردگی و مـــرگ منتهی مــــی شد و مـوردی برای ثروت
اندوزی وجود نداشت ” (ص۲۲۶) .
سیمایی که ” آلنده ” از ” فردریک ویلیامز ” ، کارگر کشتی و برده ی پیشین در استرالیا ، ترسیم می کند ، معرّف شخصیتی است که از رهگذر گوهر فرهنگ ، می تواند رفتاری چون اشراف زادگان اصیل و یک ” لرد واقعی ” داشته باشد . شخصیتی که پائولینا ” ی اشراف زاده ، به همسری او مباهات می کند و در حضورش به خود اجازه ی طعن و طنز نمی دهد . او تنها کسی است که به کاردانی و اهلیت ” پی ندا ” برای آموزگاری ” آروروآ ” پی برده است . (ص۱۷۴) . نخستین شخصیتی است که پیش از ازدواج ” آروروآ ” با ” دیه گو ” ، به او هشدار می دهد و مرد را به ” بی احساسی ” موصوف می کند (ص۲۵۹) . او عاشق و محبّ صادق ” پائولینا ” است و دمی از وفاداری و خدمت و حرمت به او بازنمی ایستد (ص۲۰۳) . ” وولف ” ، نویسنده ای که از ِقبل مرده ریگ خانواده می خورد ، نمی تواند شرافت و کرامت کارگری را دریابد که نان از قِبل بازوی خود می خورد و او را صرفا ً به خاطر فقدان عنصر ” فرهیختگی ” ـ آن هم با معیارهای محدودی که ” وولف ” از آن دارد ـ می نکوهد . حق با ” د. س . ساویج ” است که در باره ی ” وولف ” می نویسد :
” روش ویرجینیا وولف بر میدان دیدی بسیار محدود و ناگسترده بنا شده است ؛ یعنی نظرگاهی تنگ دارد که تنها آنچه نگاه بسیار محدود او به راحتی از توان دید آن برخوردار است ، در آن می گنجد ” ( مایلز ۱۳۳) .
۱. Retato en sepita ( Portrait in Sepita )
۲. Isabel Allende
۳. niece
۴. Salvador Allende
۵. Pinochet
۶.La casa de los espiritus ( The House of the Spirits)
۷. Hija de la fortuna( Daughter of Fortune )
۸. Women and Fiction
۹. Virginia Woolf
۱۰. Forum
۱۱. A Room of One’s Own
۱۲. Encarta
۱۳. Marcel Proust
۱۴ James Joyce
۱۵. David Daiches
۱۶.antagonist
۱۷.Amanda
۱۸.Paulina
۱۹. Pragmatism
۲۰. Eliza Sommers
۲۱. William James
۲۲. Bressler
۲۳. Patriarchal
۲۴.Tao Chien
۲۵. Aurora
۲۶. Diego
۲۷. Nivea
۲۸. Joseph Conrad
۲۹.Tolstoy
۳۰. Voyna i Mir
۳۱.George Eliot
۳۲.Lewes
۳۳.Willie Gordon
۳۴. Frederick Williams
۳۵. Fliciano
۳۶.Matias
۳۷. Three Guineas
۳۸. Barbara Cartland
۳۹. Severo
۴۰.Paula
۴۱.Mampato
۴۲. El Nacional
۴۳.Pablo Neruda
۴۴.Quentin Bell
۴۵. New Statesman
۴۶. Seňorita Matilda Pineda
۴۷. Jane Austine
۴۸.Emily and Charlotte Brontė
۴۹.Coleridge
۵۰. Dorothy Richardson
۵۱. Lynn Sommers
۵۲. San Ramon Nonato
۵۳. Meica
۵۴. romance
۵۵. Jane Eyre
۵۶. The House in Paris
۵۷. Elizabeth Bowen
۵۸.Wells
۵۹. To the Lighthouse
۶۰. nested flashback
۶۱.Ramsay
۶۲. Charles Tansley
۶۳.The Niece of an Earl
۶۴.La Putain respectueuse
۶۵. Sartre
منابع :
آلنده ، ایزابل . تصویر کهنه . ترجمه ی بیتا کاظمی . تهر ان : نشر باغ نو ، ۱۳۸۱ .
اولیایی نیا ، هلن . نقد فمینیستی ، ویرجینیا وولف . کتاب ماه : ادبیات و فلسفه ، سال هفتم ، شماره ۲ ، آذر ماه ۱۳۸۲ .
برادبری ، مالکوم . جهان مدرن و ده نویسنده ی بزرگ . ترجمه ی فرزانه قوجلّو . تهران : نشر چشمه ، چاپ دوم ، ۱۳۸۳.
بل ، کوئنتین . ویرجینیا وولف : زندگی نامه . ترجمه ی سهیلا ِبسکی . تهران : انتشارات روشنگران ، بی تا .
حسینی ، مریم . اتاقی از آن ِ خود . نقل از : سمرقند : فصل نامه ی فرهنگی ، ادبی ، هنری . سال اول ، شماره ی اول ، بهار ۱۳۸۲.
مایلز ، رزالیند . زنان و رمان . ترجمه ی علی آذرنگ ( جبّاری ) . تهران : انتشارات روشنگران و مطالعات زنان ، ۱۳۸۰ .
نجم عراقی ، منیژه و دیگران . زن و ادبیات . تهران : نشر چشمه ، ۱۳۸۲ . مقاله ی زن و ادبیات داستانی .
وولف ، ویرجینیا . اتاقی از آن ِ خود . ترجمه ی صفورا نوربخش . تهران : انتشارات نیلوفر ، ۱۳۸۳ .
————– . به سوی فانوس دریایی . ترجمه ی صالح حسینی . تهران : انتشارات نیلوفر ، ۱۳۷۰ .
Bressler , Charles E. , Literary Criticism : An In troduction to Theory and Practice. Fourth Edition , Pearson Prentice Hall , 2007.
Crystall , Elyse , Jill Kuhnheim and Mary Layoun . ” An interview with Isable Allende . ” Contemporary Literature . ۳۳.۴ ( ۱۹۹۲ ) . Cited in Identity and Exil In Allende’s Trilogy , Emily C.Brady , English Honors Thesis , April 20 , 2004 , Advised by Professor Kathy Lee .
David Daiches in ” The Nature of Virginia Woolf ‘s Art ” From Chapter 10 of The Novel and the Modern World , Cited in Critics On Virginia Woolf , Edited by Jacqueline E.M.Latham , Universal Book Stall , New Dehli , 1994 .
Encarta Encyclopedia , An Article Titled ” Woolf Virginia “
ReadingGroupGuides.com , Portrait in Sepia , by Isabel Allende , Discussion Questions .
Shihada , Isam M. , A Feminist Perspective of Virginia Woolf’s Selected Novels : Mrs. Dalloway and To the Lighthouse ( Assist. Professor , Department of English , Faculty of Education and Human Sciences , Al-Aqsa University ).
Wikipedia , Isable Allende. the free encyclopedia .