ساعت ها شاپور احمدی نخستین ساعت خدایا بگذار این فرشته که از خاک و آتش گُل سرخ آفریدی پیشانی ام را ببوسد همان گونه که دو چکاوک کورت لحظه لحظه خاکستر روشنایی را می درند. خدایا با سر سنگین دید... ادامه متن
معذوریم… نوید نظری پشت شیشه یک کافه کوچک نوشته شده بود “از ورود افراد بی حجاب معذوریم” و در زیر آن تابلو نسبتا بزرگ با قلم ریز و بد خطی نوشته شده بود “خوش آمدید... ادامه متن
چاپ دومِ کتاب قصه ی اساطیر (بررسی و توضیح هزار و یک شب و قصه های ایرانی بر اساس مبانی اسطوره ها) تالیف محمد علی علومی توسط نشر آموت روانه ی بازار کتاب شد. کتاب قصه های اساطیر در قسمت اول به... ادامه متن
حسب حال بیمارستانی ام مجید زمانی اصل نه از بادگیر و نه از بادبان ها و نه از صخره های سترگ نه از هیچ بیشه ای جنگلی رودی درست از درب کافه بیرون آمد کلاه اش را تا پیشانی اش آرام پایین می آورد ی... ادامه متن
چیزی در این دنیا پوروین محسنی آزاد بسترماهی های لجن خوار رودخانه اززیرپل ازپای اسکله در روگا جاری بود.آن طرفِ روگا تالاب بود با پُشته پُشته جگن خوشه یی ولاله های شناورکه یک ماه روی... ادامه متن
دو شعر از محمد زندی پرند ه ها . پرنده ها سی و دو حرف ندارند چند کلمه دارند تنها عشق و عشق بازی و بازی کوچ و دانه هر دانه ای که باشد پرواز و لانه بازی های بامدادی شان هر فروغی را سرگرم می کند... ادامه متن