خاکستریِ خاموش
نگاهی به کارنمای آثار سارا معتمدنیا با عنوان میرا در گالری ویستا
سارا نوری
میرا نام نخستین کارنمای انفرادی سارا معتمدنیا است که خرداد امسال درگالری ویستا به نمایش درآمد. هنرمند در استیتمنت خود مفهومِ پسِ این مجموعه و دلایل پدیدار شدن نقاشها را این گونه نگاشته است: «مفهوم پایان در مرگ، به این تعبیر است که با مرگ شخص، دنیای منحصر به او اتمام می یابد و غیبت آغاز می شود که این نبودن ابدی، معنای پایان و ترس را به همراه دارد. بنابر این شاهد همزیستی مردگان و زندگانی هستیم که با بنای یادبود و خاطراتشان از اشیا و مکان های زیسته، میل به جاودانگی را زنده نگه می دارند. در این مجموعه، مسئله اساسی مانا یا میرا بودن است و تا زمانی که هستیم مرگ را باور نیست و با آمدنش ما دیگر نیستیم اما در جوامع معاصر درک بسیار عمیقی از مفهوم مرگ و زندگی به یقین مبدل گشته و به طور مطلق غیر قابل انکار.»
نگارش استیتمنت خواننده را در تعلیقی فرو برده او را به میهمانی فضای ترس آوری از مرگ اشخاص فرا می خواند در فضای بصری مجوعه اما خبری از ترس نیست تنها سکوتی تمرکز برانگیز بر قاب تصاویر حکم فرمایی می کند. همان طور که متن نیز به آن اشاره دارد مسئله ی اساسی میرایی و مانایی است در این میان اما مرگ و نیستی اشخاص کمتر از زندگی مداوم اشیا احساس می شود. وسواس هنرمند برای ایجاد برساختی دقیق و واقع نما از اشیا تاکیدی بر این مدعاست که حضوری زنده و نه خاطره ای محصول غیاب، مفهوم اصلی مجموعه ای میرا را به وجود آورده است
اشاره ای ضمنی پیرامون موضوع مرگ را می توان در تابلوهایی که حضور آدمیان را نشان می دهند تشخیص داد. جمعیتی متصل، از پس مرد سالخورده ای که تنها یک گام از آن ها جدا شده قرار گرفته اند. مجموعه ی بدن ها به سکوتی خاکستری چشم دوخته اند. اتصال عاطفی بدن ها از شیوه ی متشکلِ در کنار هم قرار گرفتن شان قابل درک است آن ها بی خبر از نوبت خود چشم بر افقی تخت و ساکن دوخته اند.
در کنار آثار طبیعت بیجان، تصاویری از فیگورهای انسان رخ نمایی میکند که دارای معانی دوگانه ی زندگی و مرگ است. فیگور هایی که به هیچ خیره شده اند در کنار یکدیگر برای دیدن هیچ جمع میشوند و افراد مسن تر در جلوی صف قرار دارند، در همه آنها سکوت، بی تحرکی و پوچی موج می زند. اما در میان همین تصویر هنرمند زیرکانه به جریان زندگی و عواطف انسانی نیز نظر دارد و حس امنیت را در مخاطب ایجاد می کند. آن جا که دو زن را نشان می دهد که در حین حرکت به سوی مرگ و پوچی دستان یکدیگر را گرفتند.
شاید بتوان میان آثار مجموعه ی میرا با تصاویر پاپ آرت آمریکایی از جهت نمایش بی کم و کاست واقعیت روزمره ارتباطی برقرار کرد. میرا اما به رویای طبقه ی مرفه جامعه ی ایران اشاره می کند. نمایش بافت و جزئیات اشیا مانند لباس های اتو شده با متریال جذاب و تا شدگی و مرتب بودن آنها موید این ادعاست. تهی بودن این رویا را می توان از رگال های و کاور های خالی دریافت رویایی که در عین تهی بودن آدمی را وابسته به خود ساخته است. این جا نیز چون آثار پاپ آرت روزمرگی در سطح گریز ناپذیری جریان دارد.
در گوشه ای دیگر ویترین هایی از مغازه ها به نمایش گذاشته شده که سردرگمی انسان در انتخاب و لذت مصرف را نمایندگی می کند. تصاویر بیانی از حسرت انسان امروز برای رسیدن به امیال و در عین حال بیانگر مفهوم یکنواختی زندگی است. هنرمند با به کارگیری تم خاکستری (یادآور مرگ) این یکنواختی و پوچی را به مخاطب القا می کند.
میرا، روایت گذران زندگی است. دردها و رنج ها تصویری از خاطراتی را به همراه دارد. هنرمند از روزمرگی هایی که شاید هر یک از ما تجربه کرده ایم روایتی درشت نما به وجود آورده است. روایتی دقیق از آن چه شاید بتوان آن را دربرابر عکاسی صحنه پردازانه، نقاش صحنه پردازانه دانست.
آن چه نقاشی های این مجوعه را متفاوت ساخته ضمن دقت وسواس گونه در اجرا، چیدمان هوشمندانه ایست که نقاشی ها را به آثار مفهومی معاصر در چهارچوب چیدمان نزدیک می کند. معتمدنیا در روایت های این مجموعه مخاطب را مورد خطاب قرار می دهد: تو در کجای این دنیا زیست می کنی؟
آخرین تابلوی این مجموعه را می توان شاهدی بر تکرار منظم زندگی روزمره دانست. موجودات شبه انسانی هم ریخت در نظمی خالی از اشکال از لوله ای آویخته شده اند. مفهوم تکرار بی هوده تر از هربار عریان شده است.
۳ لایک شده