دوشعر از عبدالرضا قنبری
۱
کلاودیا*
پا بر ساحل بگذاری
موج ها را
اوج می دهد
دریا
تا به تماشای اشک ها
از صف راهبه ها
به قایقی بنشاندت.
«کلاودیا»ی پریشان گیسو!
دستان پاک
سه بار
بر بی گناهیت
شهادت دادند.
تو را شنیدم
بلند تر از رویش جوانه ها
پیر مردان عبوس نیز
حتا به تحسین
فریاد برآوردند.
* «کلاودیا» که نام دیگرش «کونیتا» است، از نوادگانِ «کلوسوس» بود که غیر منصفانه به او اتهاماتی زدند. نحوه ی لباس پوشیدن و آرایش چهره و مویش و نیز حاضر جوابی او در مقابل پیر مردان جدی، باعث شد که به ناپاکی متهم گردد…اما عاقبت وی پاکدامنی اش را ثابت کرد.
۲
تا یادگار عاشقان را
به جان بخرند
این درختان نازنین
پوسته پوسته می شوند
فراموش نکنند
عاشقان
خیره اما
این شهر با مردمانش
سیاه و سیاه
درختان نازنین
فراموش نکنند
آبی آسمان.
۹ لایک شده