رسانه های نوین و هنرهای تعاملی در هنر معاصر
سعیده فراهانی
رسانه های هنری جدید، شیوه های ارتباطی نوینی را در تعامل میان هنر و فرهنگ ایجاد کرده اند. اگر هنر را با خلاقیت و نوآوری همراه سازیم، می تواند با دنیایی که در آن روبه روست، منطقی و حساب شده برخورد کند؛ همچنین رسانه می تواند پیام خود را با روش های خاصِ خود به مخاطب انتقال دهد زیرا شیوه های بیان هنری به تعداد هنرهاست و همه ی هنرها در هر سبک و شیوه ای، دارای بیانِ هنری مخصوص به خود هستند؛ پس لازم است با توجه به ذائقه ی مخاطب و موقعیت او، روش و ابزارِ مناسب برای بیانِ هنری شناسایی شود و از آن به صورتی هنرمندانه بهره گرفته شود.
اما رسانه ها و قدرت تأثیرگذاری آن بر هنر و مخاطبان به اندازه ای است که در بسیاری از مواقع از هنر و رسانه برای بیان اندیشه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بهره گرفته میشود و این بهره گیری، خود سبب شکل گیری ارتباط خواهد شد.
دنیای امروز زاییده ی فرهنگ و قوانینِ مربوط به مدرنیته است. می دانیم که مدرنیته، پایه ی شعارهای خود را بر «فردگرایی»، «اصالت عقیده»، «آزادی»، «نفی گذشته»، «نفی اخلاق فردی» و «تأکید بر اخلاق بیرونی ( یعنی قانون، نظم، پلیس و…) به جای اخلاق درونی»، «لذت طلبی»، «اصالت اراده» و غیره استوار کرده است.
از طرفی نیز می دانیم که مدرنیسم در حال یکسانسازی جهانی است و در راستای این هدف از هر حربه ای استفاده کرده و هر چیزی را مصادره میکند. درواقع مدرنیسم از هر پدیده ای همان تعریفی را ارائه میدهد که مدِ نظرِ خودش است و به هر اندیشه ای تا آن جا اجازه ی بروز می دهد که در مقابل اش، قَد عَلم نکند!
واقعیت این است که «در جهانی که مدرنیسم در آن در حال گسترش است، گنجاندنِ هر چه بیش ترِ جلوههای گوناگونِ فرهنگی ـ هنری و اجتماعی در نظامِ پیوستهای که اساس آن بر تولید، توزیع و داد وستدِ علائم و اطلاعات- به خصوص داد وستد دیجیتال- استوار است، دستاوردهای بزرگی برای فرآیندهای گوناگون اجتماعی دارد.»۱ بنابراین، قلمرو اجتماعی، فرهنگیِ مسلطِ جهانی به مدد ابزار و روش های مختلف رسانه ایِ خود- که هنر نیز زیر مجموعه ی آن محسوب می شود ـ هنر را بخش کوچکی از پیکره ی کاملن اقتصادیِ خود می داند. در چنین فضایی، اثر هنری در زیرِ انبوهی از اطلاع رسانی های متنوع و ظاهرن در قالبِ تحلیل، تفسیر و نقد، جلوه و ابعادِ واقعی و حقیقیِ خود را از دست می دهد. جدل های نظری پیرامون هنر، درواقع طرحِ مباحث مختلف و ایجاد چالش های فکری در قالبی روشنفکرانه و ظاهرن علمی است که با محدود شمردن ارزشهای ماندگار، بی انگیزه کردنِ هنر شناسان و متفکرین واقعی و ترویج نسبی گرایی انجام می گیرد. به این ترتیب هر نوع ارتقاء درجه و موفقیت آتی، در گرو تأمین انتظاراتی است که این نوع تحلیل ها ـ و ظاهرن ـ جدلهای نظری از قبل بر آنها تأکید کردهاند.(DfleureT MelvinL,1975)
هنر تعاملی اما، برگردانِ مناسبی برای ” Interactive art” است که باوجودِ ارائه ی فردی اثر هنری از مشارکتِ افراد دیگر بی بهره نمی ماند و آن چه موجب پیوستنِ این گونه از هنر به گونه های مشارکتی و جمعی می شود، تعاملی است که میانِ هنرمند و مخاطبانِ او صورت می گیرد. نمونه های این دست آثار را نیز باید در هنرهای دیجیتالی و چند رسانه ای جست. از ویژگی های مهمِ این گونه آثار باید به باز بودن و حقِ انتخابِ مخاطب برای ورود و خروج از اثر هنری اشاره کرد. به بیان دیگر در این هنر، هنرمند فضای بازی را برای مخاطب ایجاد می کند که شکل و فرمِ نهایی نداشته و تعاملِ مخاطب با اثر است که به دلخواه او به اثر شکل نهایی می دهد و این موضوع برای هر مخاطب می تواند شکلی متفاوت داشته باشد.
این هنر، با دارا بودنِ سازمایه های خاصِ خود، گونه ای مستقل از دیگر انواعِ هنرهای تعامل محور است. درواقع هنر تعاملی از یک سو با بهره بردن از «کنش تعامل گری مخاطبان» به منظور تغییر نمایشگری و از سوی دیگر با اصرار بر«کنش فعالانه ی مخاطبان» در تغییر این نمایشگری، هستیِ مستقل خود از گونههای مشابه را بر ما آشکار می سازد. «یک اثر هنری زمانی می تواند به عنوانِ هنر تعاملی نامیده شود که کنشهای کاربران آن، به پدید آوردن نمایشگری آن کمک کند. کنشِ فیزیکی و واقعی مخاطبان در هنر تعاملی که منجر به تغییر نمایشگری اثر می شود، مهم ترین ویژگی این گونه ی هنری است. بنابراین هنر تعاملی دارای سه خصوصیت مهم است:
- در آن ها تماشاگر نقشِ فعالی را ایفا می کند و بدون او، اثر راه اندازی و کامل نمی شود.
- مخاطب، با یک محیطِ مجازی در ارتباط است؛ آن را دست کاری می کند و اثر به او پاسخ می دهد. بنابراین اثر به تعدادِ کاربران میتواند تغییر کند.
- معمولن این تعامل به کمکِ یک رابط انجام میشود که بسته به نوعِ تعامل و نوع اثر، شکلِ آن فرق میکند.»۲
باید دقت داشت که در این نوع هنر، خودِ هنرمند نیز تبدیل به مخاطبِ اثر خویش میشود. این جا دیگر معنا یک امرِ از پیش تعیین شده نیست که پدید آورنده، آن را مطرح سازد تا در چهارچوبِ نظریات و ایده های او معنا خلق شود، بل که خودِ او نیز می تواند بهعنوان یک مفسر باشد. بنابراین نقشِ مخاطب باید ذکر گردد. نقشِ مخاطب در هنر معاصر و در هنرهایی نظیر هنرهای تعاملی، در تفاسیرِ مخاطبان به اثر هنری است که معنا می یابد. خودِ این تفسیرِ مخاطبان هم، فقط تفسیر آن ها به تنهایی نیست بل که نهادِ هنر، رسانه های مختلف و دیگر شرایط موجود، تفسیر آدم ها را تعیین می کند؛ یعنی این که این تفسیر ممکن است از زمانی به زمان دیگر و از مکانی به مکان دیگر و از جامعه ای به جامعه ی دیگر تغییر کند. در این جا نقشِ رسانهها پررنگ تر از پیش مطرح می گردد. بنابراین رسانه ها در شکل گیری و خلقِ این مفاهیم نقش به سزایی دارند و می توانند گونه ی هنری را با برداشتی سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی در اختیارِ مخاطب قرار دهند.
کوتاه سخن این که رسانه همواره ابزاری بوده است که اثرِ هنری را مطرح می سازد؛ در نتیجه هر گونه تلاشی که بخواهد رسانه را از هنر جدا کند تا به معنای اصیل هنری دست یابد، تلاشی بی نتیجه خواهد بود.
در این جا نکتهای قابل توجه است و آن، این که نباید رسانه را فقط رسانههای جمعی مانند تلویزیون، روزنامهها و یا در عنوان مدیا “Media” دانست؛ بل که در هنرهای تعاملی گاه پیش میآید که بدنِ انسان نیز بهعنوان رسانه مطرح می شود. یعنی هنرمند برای بیانِ هنرش از بدنِ خویش نیز بهره می گیرد.
باید توجه داشت اگر در هنر معاصر فنّاوریهای رسانهای مانند اینترنت وجود نداشت، اساسِ هنر نیز محلی از اعراب نداشت و اگر نظام تبلیغاتِ جدید نیز پدید نیامده بود، بسیاری از آثار هنری ای که در زمره ی هنرهای تعاملی مطرح است، اساسن شکل نمی گرفت.
حال پرسش این است که مخاطب در برخورد با این هنرِ جدید (هنر تعاملی) چه واکنشی دارد؟لازم به ذکر است که همیشه مواجهه ی مخاطب با اثر هنری منفعلانه بوده است، در صورتی که در زمینه ی هنر تعاملی، این برخورد، فعالانه است. یعنی هر اثر هنری تنها با کنشِ مخاطب معنا می یابد. درواقع اثر مانند ماده ی خامی است که برای تبدیل شدن به اثری هنری، احتیاج به کنش دارد.
به هر حال آن چه درمجموع باید گفت این است که با پیدایشِ رسانههای جدید و مطرح شدنِ مفهومی به نامِ کاربر، نظمِ سابقِ رسانههای کلاسیک و مفهومِ مخاطب کاملن برهم خورده است. کاربرانِ رسانه های اجتماعی، عناصری بسیار فعال در فرآیندِ ارتباطی هستند که درآنِ واحد که محتوایی را تولید می کنند در همان لحظه، مصرف کننده محتوای تولیدی نیز هستند. محتوای تولید شده ی کاربر و رسانه ی تولید شده توسط مصرف کننده را در مفهومِ همزادِ رسانه های اجتماعی در هنر می توان نامید.
به این ترتیب قرن بیستم در کنارِ تحولاتِ عدیده ای که در زمینه ی اندیشه و فنّاوری های نوین داشت، در بسترِ هنر نیز دچار تحولاتِ قابل توجهی شد. در واقع در این دوره تغییراتِ هنرِ معاصر درزمینه ی سوژه ی هنری، ابژه ی هنری، هنرمند و مخاطبِ اثر بود. تا آن جا که بسیاری از مفاهیمِ هنری نیز تغییر کرد و گونه های جدید هنری به وجود آمد که نمونه ی بارزِ آن، هنرهای تعاملی است. هنری که وابستگی زیادی به رسانه و مخاطب دارد و پدیده هایی چون اینترنت، رایانه و… بر آن تاثیر به سزایی گذاشتند تا جایی که ناخوداگاهِ حضور مخاطب و هنرمند را دچار تغییراتِ عمده ای کردند.
در پایان ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که در آثار تعاملی با تکثری معنایی که با وجود می آید و با فروپاشیِ اثر توسطِ مخاطب، معنایی جدید به وجود می آید، که در آن، خودِ هنرمند نیز در مقام خالقِ اثر آزادانه اثرِ خویش را در اختیارِ مخاطب قرار می دهد تا به فهمِ جدید از اثرِ خویش دست یابد. بنابراین نیاز است تا به این گونه هنری، نوع حضورِ مخاطب، ایده های هنری و …. بیش از پیش توجه شود تا بتوان به نتایج عمیق تری در هنری معاصر دست یافت.
منابع
- موج چهارم، رامین جهانبگلو، ترجمه ی منصور گودرزی، نشر نی، چاپ چهارم ۱۳۸۴
- مقاله ی پژوهشی در تعریف و تحدید انواع هنرهای مشارکتی- تعاملی، عرفان قادری، دانشگاه شاهد، ۱۳۹۲
.۳DfleureT MelvinL,Rokeach(1975) Theories of Mass Communication, London
- هنر جدید، علیرضا سمیع آذر/ موسسه ی فرهنگی پژوهشی چاپ نشر. ۱۳۸۱