۱۳ آذر ۱۴۰۳

مطالب مشابه

One Comment

  1. 1

    ناصر تیموری

    تقدیم به بانوی بزرگوار شهناز دارابیان، همسر گرامی‌ علی اشرف درویشیان عزیز،
    صدای خِس‌خِس شدید سینه‌اش را شنید. نتوانست نفس بکشد. حتی نتوانست به زنش، زندگی‌اش بگوید: «شهناز گیان وای بکه.»
    زن فهمید. آمد و پنجره را باز کرد. خِس‌خِس بیشتر شد. بوی دود، دود، دود.
    می‌خواست بگوید: «بوه سه‌ی.»
    زن فهمید و پنجره را بست و گفت: «علی اشرف به‌کیش. نفس به‌کیش عزیزِم. نفس به‌کیش باوانم.»
    صدا بود. صدای ضجه. صدای فریاد.
    صدای کشیده شدن کپسول اکسیژن را شناخت. نزدیک شد و ماسکی با شدت روی صورتش نشست. خواست بگوید: «شهناز گیان، یواش‌تِر» نتوانست. ولی شنید.
    «به‌کیش علی اشرف. نفس به‌کیش. به‌کیش عزیزم. به‌کیش باوانِم. فقط یه ارامان مَنی‌یَه.»
    هزارمین بار بود که این جمله را می‌شنید. ولی این بار نکشید. نه این که نخواهد. نتوانست و رفت از این ولایت و شهناز یادش آمد سال‌های ابری را.

    پاسخ

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 تمامی حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به سايت ادبی-هنری حضور می باشد...... طراح گرافیک : آرمان خرمک