شعری از نیلوفر شاطری
دنیا،
از گره روسری ات شروع شد!
بالا آمد
به لب هایت که رسید
کوه ها یاد گرفتند
می شود دل زمین را سوزاند.
بالاتر آمد
روی گونه هایت پلنگی منتظر جفت بود!
بالاتر آمد
این جای شعر را شطرنجی کنید
برایش نقاب بزنید
اصلن ورود کسانی که چشمان هیزی دارند
به این جای شعر ممنوع!
بالاتر آمد
از ماه روی پیشانی ات خبری نبود
اما موشک های زیادی برای فتح آن فرستاده شد
شعر دارد خشن می شود
دارد کشته می دهد
باید بالاتر بروم
روی موهایت بند بازی کنم
باید شعر را زوم کنم
روی گره روسری ات
بیفتم از دم اسبی موهایت
از بوی روسری ات
که این شعر را جوان مرگ کرد!
۵ لایک شده