شعری از کیانا برومند
لخته دفع کردنم
به سنت مقبول شعری
تخدیر لاله شکلی
حمام کاشی ها
بیهوشُ
کف افتاده
صادر کردنم به فونت ابر و باد
با گزاره ی برگ و ریشه
به شکل مصدری
و این همه شقایق شهید کردنم
بر یکی پای ایستاده
یکی در جام
یکی چند خط سریده ران را به کُنده ها
یکی در اثنای قدح که می کنم دو دست؛
پاشیدنم
مصدرِ مویرگی لاله است
جام ها می پریشد
در آب ها و خون ها
در دیواره های متروک رحم
سلامتیِ لبه ی بیست وپنج کاشی حولِ چاهک
با واک های خفته ی شیشه
در شکستن شکلی
از دهان من که بردن اند جنین های کریستالی
سلامتی گفتنم به ایماژهای کلاسیک در اکوی نفس های بریده
حینِ بوطیقای راه آب به الحانش
آوردنم به پوئه تیکا اصلا
تلو خوران
محفوظِ نُسخ
محفوظ نوارش آن چه از مغناطیس درد
در حفره های ایرانی مغز
و نوارش به لحاظ بهداشتی
بازِ زخمی ست در ریشه
ریشه دفع کردنم
و معاصرانم
لخته های پرت افتاده
به یکی دو سطر و تک شعر؛
آورده ام شعر
جهتش هم بنّا
اویِ ساکنِ رفتن
که معرف ماده خام خود است
در گلوی فاضلاب وقتی از مفصل خامِ نوشتن، نوشتنم
بس که سکونت در تودیع دارم
از رفتنم
با عنوانِ
>چند شکل مصدری<:
۶ لایک شده
2 Comments
تينا
سلام . من بارها این اشعار را خواندم ولی هیچ چیز درک نکردم اشعاری بسیار بی معنی . خانم کیانا برومند جاوید به نظر من به شعر گفتن ادامه ندید چون اشعار تون خیلی بی معنی است و اینطور که من احساس کردم شما علاقه شدیدی به این مساله دارید که از کلمات و اصطلاحات جنسی در شعرتون زیاد استفاده کنید ضمن آنکه نوعی افسردگی و محروم ماندگی در زندگی در گفتار شما نشان داده میشه که ا به نظر می رسه در زندگی در خانواده ای زندگی کردید که بسیار سخت گیر بودند و شما محدودیت های زیادی را تجربه کردید و این مساله باعث شده در حال حاضر خیلی قصد دارید خودتون را آزاد نشان بدید ولی همچنان احساس یاس می کنید من روانشناس هستم و در واقع با مطالعه اشعار شما به این بینش می رسم که شما از نوعی رنج درونی در فشار هستید و گویی بسیار ناامید و به دنبال مدینه ای فاضله ای هستید که هنوز پیدا نکردید . به نظر من در اشعار شما تقلید هایی هم از دیگر شاعران بزرگ دیده میشه گویی شما حرفی برای گفتن ندارید و با به کار بردن مفاهیم خاص و استفاده نادرست از آنها در اشعارتون و در ضمن استفاده از کلماتی که در اشعار شاعران دیگر دیده میشه قصد داشتید جمله بندی را تمام کرده و چیزی به نام شعر سرهم کنید البته من کتاب دیگرتون را هم خواندم و با عرض پوزش اصلاا خوشم نیامد . به نظر من شعر باید لطیف باشه و بر دل بنشیند نه اینکه آدم احساس سردرگمی و گنگی داشته باشه و در نهایت هم بگه چرت بود واقعا .
مریم
دقیقا …شعری از این چرند تر نخونده بودم