شعری از مجید محمدی
زبان
زبانم می گرفت
دستم نه
دلم هم
پیش از انکه دولا شوم
گیرِ گیره های کجش نبود
وموهاش
که بلندو بلندم کرد از جا
تا جا باز
و بازی کند با دلم
دیدم
این شلوارِ دولا
بزرگ است برای پا
تو هم که بزرگ تر از منی
شکل روزهایِ پیش از منی
پیش تو
سَر می رود دست هام
از دری
که با دیگری باز کرده ای