صعود مقاومت پذیر
به بهانه نمایش «صعود مقاومت پذیرآرتورواویی» در سالن حافظ
عبدالرضا قنبری
چند شبی است که نمایش «صعود مقاومت پذیر آرتور و اویی» اثر «برتولت برشت»، به کارگردانی «امیر دژاکام» در سالن «حافظ» تهران روی صحنه است. نمایشی که به گفته کارگردان؛« در واقع ( بیان کننده ) ی یک نوع قدرت گرفتن لومپنیزم،گانگسترها،مافیا و توطئه ها و نقشه هایی که آنها دارند،همینطور مفاسد اقتصادی، زد و بندهای سیاسی و وام های کلان که افراد خاص میگیرند و آنها را باز نمی گردانند. بنابراین نمایشنامه حول محور اقتصاد و سیاست میچرخد اینکه چطور با زور به دنبالش مفاسد اقتصادی شکل میگیرد». شخصیت های نمایش نامه هریک تمثیل و نمادی از شخصیت های متاثر بین سال های ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۲ را شامل می شود. آشنایی با وقایع این سال ها ، این نمایش نامه را رمز گشایی می کند.
بحران جامعه سرمایه داری سال ۱۹۲۹ که از «لندن» شروع شده و تمامی کشورهای سرمایه داری را دربر گرفته بود، به «آلمان» نیز رسید و تا سال ۱۹۳۲ دوام یافت. در این سال ها حالتی از بی ثباتی سراسر آلمان را فرا گرفته بود.از سوی دیگر شکست در جنگ و پرداخت غرامت بر اساس معاهده ی ورسای ،آلمانی ها را بر این باور انگاشت که جمهوری وایمار توان حل مشکلات جامعه را ندارد؛ و باید حکومتی تازه با مسلکی نو در کشور بر سر کار آید. ناسیونالیسم کور و تنگ نظرانه، بر اساس منافع سرمایه داری و زمینداران به تبلیغ پرداختند و ارتشی سرسپرده و نیرومند بسیج نمودند. یهودیان راکه زمینه فرهنگی حمله به آنها فراهم بود، سرکوب نمودند. کارگران را تا وقتی که در راه منافع خویش گام می زدند پلید می دانستند وتشکیلات کارگری را درهم شکستند. دهقانان را وابسته به زمین کردند. آنها ایمان داشتند که وجود هیتلر قادر به یکپارچگی ملت خواهد بود.
این نمایش نامه در سال ۱۹۴۱ به شیوه جنایی – گانگستری پرداخته شده و ماجرای آن عمدتا وقایعی است که در سال۱۹۳۱ تا بهار ۱۹۳۸ روی داده ، سالی که هیتلر روی کار آمد و سالی که به اتریش حمله شد. در نمایش نامه ی برشت ۳۷ شخصیت نقش بازی می کنند.نقش اصلی در این نمایش ، آرتورواویی است که در سر هوای تلسط بر شهر شیکاگو را دارد. دروغ می گوید ، صحنه می سازد ، گول می زند و بالاخره آدم می کشد تا نظر موافق تراست را جلب کند.از هر موقعیتی برای پیشرفت اهدافش بر می گزیند و مورد استفاده قرار می دهد. برای جلب حمایت و توجه و اعتماد مردم ، دست به هر کاری می زند. برای رسیدن به اهدافش ابتدا به ایمان و سپس به اسلحه اش متکی است. خوب می داند که زبان اسلحه قاطع ترین حجت هاست . اویی تمثیل هیتلر است.
دردسری بزرگ اعضای تراست کالیفلاور – نماد سرمایه داران – شهر شیکاکو- تمثیل آلمان – را تهدید می کند. آنان در صدد بر می آیند تا وام و نیز یک کمک مالی دولتی از شهرداری – نماد قوه ی مجریه – به دست آورند. داگسبرا و شهردار شهر – تمثیل هیندنبورک رئیس جمهور آلمان در سال های ۳۴-۱۹۲۵ ، با دادن وام و یاری مالی مخالفت می ورزد. اعضای تراست می دانند که بدون گرفتن وام خلاصی از ششدر ممکن نیست . به همین جهت می کوشند تا به طریقی وام را گرفته و به تجارت سبزی سر و صورتی بدهند.(” قضیه سبز” نام محرمانه حمله غافلگیر ] انه [ به چکسلواکی بود ) یکی از اعضا به فکر می افتد از گروهی گانگستر – تمثیل نازی ها – یاری بگیرند. بعضی ابتدا با استفاده از گانگستر ها مخالفت می کنند اما رضایت می دهند.( ” کروپ ” مخالف سر سخت هیتلر” بود و تا آن روز که هیندنبورک هیتلر را صدراعظم کرد ، شدیدا فیلدمارشال را از ارتکاب چنین حماقتی بر حذر می داشت . با وجود این کروپ به زودی متوجه اوضاع شد و به گفته تیسن ، نادم و سریعا ” یک نازی دو آتشه شد.”( ظهور وسقوط رایش سوم.ص ۱۶۲)
اعضا در صدد برمی آیند برای رام کردن داگسبراو ، کشتی سازی یکی از همکاران خود که شیت – بعید نیست تمثیل یک سرمایه دار یهود باشد – نام دارد از چنگ وی در آورده و بیشتر سهام آن را به داگسبراو واگذار کنند. شیت سرمایه داری است صاحب آبرو که کشتی سازی بزرگی دارد. او خود یکی از اعضای تراست و یکی از رکن های آن به حساب می آید.
دیگر اعضای شیت را که گویا حلقه ی ضعیف زنجیر است زیر فشار می گذارند تا کشتی سازی را به آنها بفروشد. از آنجا که معامله حالت غارتگری دارد ، شیت مقاومت می کند. آنها مقاومتش را با استفاده از تهدید های زنش به طلاق و نیز ایجاد ترس از جانب گانگستر ها ، در هم می شکنند و کشتی سازی را از چنگش خارج می سازند .
دو تن از سرمایه داران به داگسبراو مراجعه می کنند تا هدیه ی تراست را به او تقدیم دارند. داگسبراو هدیه را می پذیرد وبه آنها قول می دهد که وام را برای آنها بگیرد. این کار که موجبات سقوط داگسبراو را فراهم می کند یکی از وسایل صعود اویی می شود. هدیه پنجاه و یک درصد از سهام کشتی سازی است که داگسبراو را خود به خود عضوی از تراست می گرداند. سند فروش در حضور شخصی به نام باول – شاید بتوان او را تمثیل اشلایخر دانست –( اشلایخر آخرین نخست وزیر آلمان بود و پس از وی هیتلر صدارت عظما را اشغال کرد. وی ژنرال ارتش و مردی حیله گر و توطئه چین بود.او را با زوجه اش در قتل عام سی ژوئن به قتل رساندند. )
که حسابدار شیت در تراست است ، انجام می گیرد. اعضای تراست می کوشند معامله را مسکوت نگهدارند . اما باول از جریان آگاه است . داگستراو باول را به جرم اختلاس از خود می راند و گیری – تمثیل گورینگ- که مدیر خزانه داری تراست است باول را به نزد رئیس گانگسترها یعنی اویی – تمثیل هیتلر می برد. اویی از طریق خبرنگاری به نام تد آگاه می شود که معاون دیگرش گیولا – تمثیل گوبلس – یا شاید تمثیل اشتراسر باشد.( اشتراسر، مرد شماره دو حزب نازی ، داروسازی بود که بخلاف هیتلر به سوسیالیسم خاص خودش اعتقاد داشت . او گوبلس را کشف و منشی خودش کرد. اشتراسر نماینده رایشتاک و خطیبی پرقدرت بود. هیتلر وجودش را در حزب خطر ناک می یافت. گوبلس از ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۶ سرسپرده ی او بود. اشتراسر در قتل سی ژوئن کشته شد.) ملاقات کرده و نیز تا حدی از ماجرای وام و داگسبراو اطلاع پیدا می کند اما خبرنگار مسئله را روشن مطرح نمی سازد؛ به نشانی ی این که روزنامه ها علیرغم اطلاع بر چون وچند قضیه از آن دم نمی زنند واین باول است که قضیه را صریحا برای اویی بیان می کند.اویی به همراه معاون اصلیش ارنستوروما – تمثیل ارنست روهم – به منزل داگسبراو می رود.
داگسبراو احساس می کند هدایایی که به او داده شده موجب دردسرش شده است برای همین با پسرش – تمثیل اسکار فن هیندنبورک – درد دل می کند. در همین اثنا بوچر – یکی از اعضای تراست – خبر می دهد که انجمن شهر رای به تحقیق در مورد طرح آنها داده و این به معنای دادن کمک مالی به تراست است. حال داگسبراو دگرگون می شود و خود را در خطر سقوط می یابد. به قول خودش شصت سال خدمت بی شائبه در خطر لجن مال شدن است. در همین حین خدمتکارش خبر می دهد که اویی رئیس گانگسترهای شهر می خواهد او راببیند . علیرغم میل داگسبراو ، اویی به همراه روما وارد می شود . اویی تهدید به افشای رشوه گیری هایش می کند. اما داگسبراو پیر همچنان از حمایت کردن او سر باز می زند. در این نخستین ملاقات اویی موفق نمی شود نظر داگسبراو نماینده قوه مجریه را جلب کند.
پس از خروج اویی ، دو تن از اعضای انجمن شهر – نماد راشیتاگ – وارد شده وبه او خبر می دهند که راجع به وام تصویب شده رایی به تحقیق صادر گردید.به او می گویند که تراست وام را به نام کشتی سازی شیت گرفته. همین جا داگسبراو فرو می افتد و می فهمد چه کلاه گشادی سرش گذاشتند. گانگسترها شیت را به قتل می رسانند. اعضای تراست اویی را در انجمن حاضر می سازند تا انجمن نشینان را قانع نماید که وام را شیت بالا کشیده . اوکیسی ( مسئول تحقیق در انجمن شهر – نماد یک نماینده کمونیست) که از قضایا آگاه است ، اعلام می دارد که شیت مرده و اکنون باید روشن شود که آیا به وقت پرداخت وام مالک کشتی سازی بوده یا خیر. پس از داگسبراو می خواهد تا روشن سازد که به وقت تضمین وام ، خود وی مالک کشتی سازی و عضوی از تراست نبوده ، جلسه بهم می ریزد.
شاهدی هم که اوکیسی معرفی می کند ، دم در انجمن به قتل می رسد و به این ترتیب دهان اوکیسی بسته می ماند.
برای اویی هرکس تا هر وقت مفید باشد و شخص خودش را تهدید نکند هر عملی که انجام دهد قابل قبول است. اویی از بازیگر می خواهد ، قطعه یی برای تمرین سخن گویی برایش بخواند . او سخنرانی مارک آنتونی را از ” ژولیوس سزار ” شکسپیر باز می خواند ، قطعه یی که خیانت بروتوس را می نمایاند.
اویی متینگی تشکیل می دهد و با بیانی بلیغ از مردم شهر می خواهد حدود یک سوم از درآمد خود را بپردازند تا او آنان را در برابر جنایاتی که خود عامل آن بود ، محافظت کند و جان و مالشان را از تعرض مصون بدارد.بعد از آن معلوم می شود که با این همه تلاش برای ایجاد هراس ، هنوز سبزی فروشان از کانگسترها ترسی ندارند. پس در مقابل دیدگان داگسبراو – شهردار شهر و رئیس گارد ساحلی شهر ، انبار یکی از سبزی فروشان شهر به نام هوک را به آتش می کشند( نماد آتش زدن رایشتاک). دادگاه نمایشی آتش سوزی تشکیل می شود . فیش – تمثیل وان درلویه – متهم منگ و لایعقل به دادگاه آورده می شود. قاضی ، پزشک، دادستان ، گروه گانگستران و مقامات مجریه ی شهر علیه متهمند. اما وکیل مدافع – تمثیل دیمیتروف – شخص شریفی است. گر چه دادگاه نمایشی است ولی وکیل مدافع می کوشد با طرح سئوالات افشا کننده قضایا را روشن نماید. وکیل مدافع سعی می کند وجدان قضایی شهر را بیدار کند، اما سودی ندارد.
اینک گانگسترها بر خر مراد سوارند. قوه مجریه در دست خود آنهاست. قوه مقننه با مرگ پاول به صورت فرمایشی در آمده و قوه ی قضائیه نیز پس از آتش سوزی انبار سر سپردگی خود را نمایانده.هیچ کسی آواز مخالفی نمی خواند. شوهر زنی را می زدند. زن اهل سیسرو – نماد اتریش – است .او دست به تضرع می زند اما کسی اعتنایی نمی کند . نمی دانند دستی که همسایه ی آنان را ربوده ، فردا خودشان را خفه خواهد کرد . زن بی پناه را در خون خود غرقه می سازند . باشد تا نوبت دیگران نیز برسد. داگسبراو پی می برد اشتباه کرده است ، اما دیگر دیر شده . او از خود اعتراف نامه و وصیت نامه ای بر جای می گذارد تا مردم را در جریان حقایق امور قرار دهد ولی دیگر کار از کار گذشته است ؛ زیرا گانگستر ها تا داخل منزل او نفوذ کرده اند و اعتراف نامه و وصیت نامه ی اصلی را به چنگ می آورند. وصیعت نامه جعل می شود. مقامات چون حلوا بین سردستگان گانگسترها تقسیم می شود.تضاد ها سر برمی آورند. اویی از اوباش ها می خواهد که از او اطاعت کنند . اطاعتی بی چون و چرا وبا ایمانی خدشه ناپذیر . در فرصتی مناسب ، روما و سایر مخالفین را قتل عام می کند ( نماد قتل و عام سی ژوئن ۱۹۳۴). دولفیت به قتل می رسد. قاتلان خود در تشییع جنازه شرکت می جویند.داگستراو مرده، از کسی صدایی بلند نمی شود. مردم شیکاگو سرسپرده و رام اند . از هر صد ریال در آمد خود سی ریالش را برای پشتیبانی می پردازند. بر سیسرو تسلط می یابد.
سر دسته ی گانگسترها ( پیشوا) آرزوهای دور و درازی در سر می پروراند.
۴ لایک شده