ققنوس« بم »(۱)
به مناسبت دهمین سالگرد زلزله ی «بم»
این مقاله تقدیم می شود به هموطنانم که در جریان زلزله ی «بم»، حماسه یی انسانی و ملی برپا ساختند.
محمدعلی علومی
الف- شهرها و آبادی های این میهن پیر و پر از مصائب، سرگذشت هایی جالب توجه دارند، زیرا که افزون بر ستم های خانمان بر انداز اجتماعی و سیاسی، هم چون هجوم قوم مغول و دیگر اقوام بیابانگرد و جنگ های مداوم ملوک الطوایفی، بلاهای طبیعی، خاصه زمین لرزه نیز، پیوسته دست اندرکار ایجاد تراژدی بوده است. ده سال قبل، زلزله ی «بم» بود- فاجعه یی چنان بزرگ که توجه جهانیان را جلب کرد- و بعد زلزله در «لرستان» بود و در «آذربایجان» و «سیستان و بلوچستان» و…!
و جهان همچنان بر مدار اندوه می گردد!
ب- بعضی از شهرهای «ایران» سرگذشتی چون آدمیان دارند که متولد می شوند و می بالند و می میرند. مانند شهر«شوش» که در تمدن و فرهنگ «ایلام» (عیلام)، به مثابه ی گوهری درخشان بود و… مرد… و یا تمدن حاشیه ی «هلیل» که پیش از تمدن و فرهنگ بین النهرین به وجود آمده بود و سرانجام درگذشت تا در این اواخر تکه پاره هایش به غارت مافیای غالب بر فروش عتیقه جات برود.
اما بعضی از شهرهای ایران شباهت به پرنده های اساطیری دارند و شهر«بم» همچون ققنوسی است که از خاکستر خود می بالد و سر بر می آورد…!
اوج مدنیت و فرهنگ «بم» و آبادی های پیرامون آن ( نرماشیر)، متعلق به دوران اساطیری تاریخ «ایران»، دوران کیانیان است. «نرماشیر» (نریمان شیر، نریمان شهر) منسوب به «نریمان»، جد «رستم» است و نام «بم» برگرفته از نام «بهمن» است، پسر «اسفندیار».
«آرتور سن کریستین»، کیانیان را امیران محلی در شرق و شمال شرقی «ایران» می داند و در خیلی ازکتاب های کهن ایرانی، چنین گفته شده است که «بهمن بن اسفندیار» بود که «کوروش» را مامور کرد تا نواحی غربی فلات «ایران» را از بی سر و سامانی در آورد و قوم بنی اسرائیل را از ستم بابلی ها رها سازد. در بعضی از همان متون قدیمی، «دانیال نبی» را دایی «کوروش» می دانند و در«تورات»، «کوروش کبیر» به سبب همان آزاد سازی قوم یهود و بنای دوباره ی «بیت المقدس»، مسیح معرفی شده است.
«زرتشت» جهت تبلیغ باورهای اهورایی، به کیانیان پناه برده بود و در همان سرزمین شرقی بود که دین جدید او پذیرفته شد و به تدریج در باورهای زرتشتی ، دریاچه ی هامون، جایگاه نگهداری سوشیانت ها محسوب گشت. اما گذشته از اساطیر، در فرهنگ مردم «بم» و« نرماشیر»، قصه های زیادی درباره ی «بم» و چه گونگی و درواقع چرایی بنای آن وجود دارد.
ت- در باورها و فرهنگ مردم «بم» است که «بهمن پور اسفندیار»، پس از اطلاع از درگذشت «رستم»، به «سیستان» و «زابل» هجوم برد. «زال» و« رودابه» را در قفس کرد و سپس در حدود «بم» کنونی، «فرامرز» پسر«رستم» را دستگیر کرده و از «دار آباد» دار آورد، و در «دارزین» فرامرز را دار زد. (این نام ها ، نام دو آبادی در کنار شهر «بم» است و خیلی از ساکنان آن جاها، «فرامرز پور» نامیده می شوند. چون که بر این باورند که از بازماندگان و نسل «فرامرز» هستند.) از آن پس، «بهمن» جهت تسلط بر «سیستان»، دستور داد که ارگی بنا نهند که به نام او (ارگ بهمن) ، ارگ «بم» نامیده شد.
این ارگ در طی زمان، از عهد اساطر به بعد کارکردهای چند گانه یی داشت. کارکرد نظامی برای تسلط بر اقوام بیابانگرد، کارکرد بازرگانی، چون که در مسیر جاده ی ابریشم بود، کارکرد کشاورزی و کارکرد صنعتی، زیرا که پارچه های بافت «بم» و«کرمان»، در همان دوران باستان و بنا به قول استاد «باستانی پاریزی»، حتا در «مصر» و «شام» نیز خریداران زیادی داشت.
ث- میان کیانیان و هخامنشیان، آمیختگی هایی است. آن طور که در بعضی از متون قدیمی، «بهمن» را معادل «اردشیر دراز دست» نیز دانسته اند و یا «ویشتاسب» را همان «گشتاسب»، پذیرای دین زرتشت دانسته اند و در عین حال، میان اساطیر و باورهای زرتشتی، با باورهای بنی اسرائیل، شباهت های زیادی است. آن طور که «زرتشت» را بعضی از متون قدیمی، همان «حضرت ابراهیم» دانسته اند. و یا «هفت امشاسپند»، معادلی از «شمعدان هفت شعله» است و یا «جمشید» در بنای «ورجمکرد» و جهت نجات هستی از سرمای زندگی سوز، شباهت دارد به کار «حضرت نوح» در بنای کشتی و یا کارکرد «کیکاووس» در پرواز به آسمان و دست یابی به قلمرو آسمانی، نظیر «نمرود» است و کالسکه ی پرنده، به قالیچه ی پرواز کننده شبیه است و همچنین «فریسعیان» در قوم بنی اسرائیل، باورهایی در دوزخ و پردیس، کمابیش نظیر باورهای زرتشتیان داشتند و قس علیهذا…!
اما هنوز در باب این اشتراکات فرهنگی و باورهای مینوی، کار در خور توجهی در «ایران» انجام نشده است.
ج- اساطیر، پس از تغییر باورهای مینوی و یا بعد از تغییر معیشت و نحوه ی گذران و امر تولید، به فرهنگ مردم، واپس می نشینند. «بم» و«نرماشیر» متصل به «زابل» و «سیستان» ، یکی از مراکز چهارگانه ی حکمت خسروانی در کنار «خراسان بزرگ» و سرزمین مادها (ماد همان ماه است و ماهان کرمان، مکان آرامگاه شاه نعمت الله ولی، متصل به قوم مادهاست و شاید یکی از مراکز مهم مغ ها بوده است.) و «پارس» و «شوش»…!
باری به هر حال، آن باورها، حالا در فرهنگ مردم «بم» و «نرماشیر» هنوز قابل ردیابی است. (هر چند که با مهاجرت های وسیع، آن باورها دارند از میان می روند.) اما من که مدتی شاگرد شادروان «سید ابوالقاسم انجوی شیرازی» مشهور به پدر فرهنگ مردم بوده ام، در همان مناطق و به خصوص در «بم» و«نرماشیر» ، به قصه های حیرت آوری برخورده ام که از یک سو نشانگر ارتباطات با مردم «چین» و«هند» بوده است و از دیگر سو، نشانگر باورهای مهری و زرتشتی. هم چنین بعضی از اصطلاحات و باورها، نشانگر فرهنگ یونانی است. مثلا در کوهپایه های «جبالبارز»، مردم و خاصه کهنسالان، به قصه ی «اولیس و غول یک چشم»- منتها به روایت محلی- باور دارند و یا به «پاشنه ی پا»، «آشیلوی پا» گفته می شود. یعنی با افزودن «واو» تحبیب و یا تصغیر به «آشیل»…! و هکذا…!
چ – در دوران تاریخی و در زمان ساسانیان ، باز شهر «بم» مورد توجه واقع می شود. «اردشیربابکان» که کمابیش تمام شهرهای مهم فلات را تسخیر کرده بود، از عهده ی تصرف «ارگ باستانی بم» (که در همان زمان، ارگی کهن محسوب می شد ) بر نمی آمد. حاکم (و یا به قول قدما، شاه ) شهر، «هفتواد» بود که به شدت و به سختی در برابر «اردشیر» و لشکریانش مقاومت کرد.
شرح ماجرا در «کارنامه ی اردشیر بابکان» آمده که یکی از اولین دروغ های تاریح مکتوب «ایران»، در بیان همین جنگ است .
در آن متن قدیمی، وانمود شده که «هفتواد» به جهت جادوگری و آن که دارای اژدهایی جادویی بود، توانست «اردشیر» را شکست دهد. آن طور که او به اطراف «رودبار» کنونی به جنوب استان بگریزد و در آن جا باز نیرویی گرد آورد و با نیرنگ بر اژدها دست یابد ، قدرت جادویی «هفتواد» را محو سازد و پیروز شود .
آشکارا این برداشت ، دروغ است . وانمود می شود که «اردشیر» نیروی اهورایی و مخالف قدرتمند سلطه ی او، نیرویی اهریمنی (صاحب اژدها) و جادوگر بوده است و در عین حال، کارکرد« اردشیر» در آن متن ، نمونه برداری از «ایزد تشعتر»،«ایزد تیر» و «باران ساز» است. معادل و نظیر با نمونه اساطیری و مندرج در «یشت ها» – ایزد تیر- دو بار با دیو خشکی می جنگد که بار اول شکست می خورد و بار دوم پیروز می شود و اژدهایی که آب ها را محبوس ساخته است، نابود می شود و آب ها جاری می گردند (در قصه های بر خاسته از اساطیر ) و جهان، تر و تازه می شود!
ادامه دارد
۲ لایک شده