پنجکنت، زادگاه رودکی
عبدالرضا قنبری
هرباد ، که از سوی بخارا به من آید
با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
بر هر زن و هر مرد، کجا بروزد آن باد
گویی: مگر آن باد همی از ختن آید – رودکی
پَنجَکَنت یا پنجکند یا پنجیکت یا بومجکث ، نام اصلی آن ” پنج کند” به معنای پنج شهر است. در ابتدا ” پنج ده” نام داشت. مردم پنجکنت تاجیک اند، اما عده ای ازبک نیز در آن زندگی می کنند.پنجکنت از گذشته های دورتا سده های اولیه ی هجری قمری به عنوان کانون فرهنگ شرق شناخته می شد. تاثیر و تاثر فرهنگ وهنر ایرانی را در پنجکنت بیش از هر کانون فرهنگی کهن خارج از مرزهای کنونی ایران شاهد هستیم.برای پارسی زبانان همین بس که این شهر زادگاه پدر شعر پارسی، رودکی سمرقندی بود.رودکی در معرفی و تثبیت زبان پارسی سهم شایسته ای داشته است.
واژه های کلیدی:ایران، پنجکنت، سغد، سامانیان.
پنجکنت در ناحیه ای کوهستانی در استان سغد تاجیکستان قرار دارد و با استان سمرقند ازبکستان هم مرز است. شهر قدیمی پنجکنت در منتهی الیه غرب تاجیکستان و ساحل جنوبی رود زرافشان در دره ای وسیع قرار گرفته و فاصله آن تا شهر سمرقند حدود ۵۶ کیلو متر است.بنای شهر جدید پنجکنت در سده های نهم هجری آغاز شد. پنجکنت در نهم تا سیزدهم هجری پس از شهرهای سمرقند و بخارا ، بزرگ ترین شهر فرارود بود. در میان سال های ۱۹۱۸-۱۹۲۴ جزو جمهوری خود مختار ترکستان و از آن پس بخشی از تاجیکستان بوده است.ویرانه های شهر کهن در جنوب غربی سمرقند و بر سر راهی است که زرافشان را به سمرقند پیوند می دهد و با بخارا ۳۵ کیلومتر فاصله دارد.
کشف اتفاقی مجموعه ای از اسناد سغدی در ” کوه مغ” ، واقع در ۷۰ کیلو متری شرق پنجکنت موجب شد که از سال ۱۹۳۳.م/۱۳۵۲ش، پنجکنت مورد توجه باستان شناسان واقع شود ، زیرا برخی از اسناد متعلق به دیواستیج آخرین حکمران پنجکنت بود که در سال ۷۲۲.م / ۱۰۴ ه.ق و به دنبال حمله اعراب از آن شهر گریخته بود.( فرامکین،۱۲۰)حفاری های سیستماتیک پنجکنت در سال ۱۹۴۶.م /۱۳۲۵ه.ش توسط یک هیات مرکب از کارشناسان انستیتو باستان شناسی آکادمی علوم شوروی، انستیتو تاریخ آکادمی علوم تاجیکستان و موزه ارمیتاژ ، زیر نظر ” آ. ی، یاکوبسکی ، انجام شد و از سال ۱۹۵۳.م۱۳۳۲ه.ش به بعد ” الکساندر بلتینسکی ” مطالعات و کاوش های پنجکنت را ادامه داد.ویرانه های پنجکنت قدیمی در چهار مجموعه ی قلعه شاهی ، شهر اصلی ،گورستان و حومه شهر متمرکز بود و حفاری ها و مطالعات نشان داد که بافت کلی شهر از قرن پنجم میلادی تا اوایل قرن ششم محصور بوده و پس از فتح آسیای مرکزی توسط اعراب در سال ۷۲۲.م/ ۱۰۴ه.ق قسمتی از آن در آتش سوخته و پس از آن که مدتی به حیات خود ادامه داده و در سال ۷۶۰.م/ ۱۴۳ ه.ق به کلی ویران شده است.(بلتینسکی،۱۸۶؛ فرامکین،۱۲۲-۱۲۱) ” انوشه” بر این باور است که ، پس از گرفتار شدن شهر در آتش،بار دیگر در سال های ۱۲۰-۱۲۳ ،باز سازی آن آغاز شد و به انجام رسید.(دانشنامه ایرانیکا)
پنجکنت تا سده هفتم ،به صورت شهری زیبا در آمده بود. ” شارستان ” یا مرکز شهر تا آن زمان ، به وسیله دیوار های بلند محصور و روی آن ها ده برج بیضی از خشت خام ساخته شده بود.ارگ، چندین پرستشگاه و خانه های توانگران در آن ناحیه قرار داشت. نخستین ستون های زن پیکر که در آسیای میانه به کار رفت از آنجا به دست آمده است.ارتفاع بعضی از آن ها تا سه و نیم متر می رسید. همه آنها را از چوب ساخته بودند. (بهزادی،چیستا، شماره ۷۳)نقاشی ها معمولا تمامی سطح دیوارها را پوشانده و در تالارهای پذیرایی گاه سطح دیوارهای نقاشی شده به پنجاه متر مربع رسیده است.(بلتینسکی،۲۲۱) کلیه ی صحنه هایی که متعلق به قرن ۷و۸ میلادی و هنر سغدی بودند، برخوردار از فرهنگ بومی آریایی و اکثر آن ها نشانه هایی از فرهنگ خاص ایرانی دارند.از جمله در میان موضوعات فراوانی که به وسیله ی هنرمندان پنجکنت اجرا شده، داستان های قهرمانی جایگاه ممتازی دارند. نمونه ای از این گونه داستان ها صحنه وسیعی است که در حال حاضر حدود نیمی از آن برجای مانده و عناصر و اجزا صحنه این فرض را قابل طرح می نماید که نقاش ” رستم” را به تصویر کشیده است. قهرمانی که وقایع زندگی اش را در دو سده ی بعد فردوسی در شاهنامه آورده و شجاعتش را ستوده است.( بلتینسکی، ۲۲۴-۲۲۳) در نقاشی دیگر ، از نقاشی های دیواری پنجکنت ، رستم در حال کشتن اژدها نشان داده شده است ( تالبوت رایس ، ۱۰۱) دو قطعه به زبان سغدی به دست آمده مربوط به داستان رستم ، اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می شود.
همچنین در تصاویر، صحنه ی دیگر، نمایش فوت یک شخصیت محبوب و عزاداری و شیون برای اوست . به اعتقاد یاکوب افسکی در این صحنه حماسه ” سیاوش ” متجلی است. ( فرامکین، ۱۳۰) فردوسی هنگامی که در شاهنامه به توصیف ” شیاوشگرد” می پردازد، گویی مناظر کاخ ها و نقاشی های تالارهای پنجکنت را وصف می کند؛
به ایوان نگارید چندین نگار ز شاهان و از بزم و از کارزار
نگار سر گاه کاووس شاه نبشتند با یاره و گرز و گاه
بر تخت او رستم پیلتن همان زال و گودرز و آن انجمن
زدیگر سوافراسیاب وسپاه چو پیران و گرسیوز کینه خواه
به ایران و توران بر راستان شد آن شهر خرم یکی داستان (فردوسی،۴۶۲)
پیشرف تمدن محلی ورا رود وخراسان ،باعث شد تا زبان تاجیک(دری) در زمان سامانیان رونق یابد. کارگزاران دولتی و اندیشمندان اندک اندک زبان عربی را کنار گذاشتند و به زبان دری روی آوردند.زبان دری زبان نویسندگان وشاعران گردید و اندیشمندان کتاب های علمی را به این زبان می نوشتند.همچنین حروف زبان پیشین (سغدی و پهلوی) به تدریج از بین رفت.سامانیان نیز به رواج زبان مادری و ادبیات محلی کمک می کردند. مجامع بزرگ علمی برپا می شده است .در خصوص علاقه و تمایل سامانیان به علم و هنر ، می توان به احمد بن اسماعیل ، معروف به امیر شهید اشاره کرد که غلامانشان او را به سبب توجه بسیار به فقها و غفلت از حال لشکریان کشتند. همچنین نوح بن نصر نیز فقیهی نام آور به نام ابوالفضل محمد بن احمد را به وزارت خود برگزید. احمد رنجبر در کتاب خراسان بزرگ می نویسد: ” علاقه و تمایل سامانیان به علم و هنر موجب شد که بخارا ( ورا رود) به عنوان مرکز زبان و ادبیات فارسی همچنین مرکز اشاعه تعالیم اسلامی شهرت یابد.(گلجان. مهدی،۵۹) عالمان و شاعران و هنرمندان و نقاشان از نقاط دیگر به سوی ورا رود می شتافتند و از خوان نعمتی که سامانیان گسترده بودند ، بهره می گرفتند.شاعران و دبیران در دیوان شاعران و رسائل جایگاهی ویژه داشتند.شاعران بزرگی چون ؛ ابو شکور بلخی، ابوالموید بخارایی ، فرالاوی، شهید بلخی، ابوشعیب صالح بن محمد هروی، فضل بن عباس بخارایی و صانع بلخی و سپهری بخارایی. اندیشمندان علوم دیگر نیز ارج و قرب یافتند.در میان شهرهای مهم آن روزگاران،( بلخ ، مرو، نیشابور، هرات، خجند و سمرقند و…)بخارا از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و همچون نگینی در تمدن شرق می درخشید.در بخارا کتابخانه ای بزرگ به نام ” صوانع الحکمه”، که در آن کتاب نادر یافت می شد.ابوعلی سینا این کتاب خانه را چنین توصیف می کند:” روزی از او ( امیر بخارا، نوح بن منصور) اجازت پرسیدم که به کتاب خانه ایشان در آیم و به مطالعه و خواندن کتاب های طب که در آنجاست، بپردازم. وی مرا اجازت داد و وارد سرایی شدم که خانه های بسیاری داشته و در هر خانه ای صندوق های کتاب بر روی هم چیده شده بودند. در یک خانه کتاب های علوم عربی و شعر و در خانه های دیگر کتب مربوط به علوم مختلف جای داشت. سپس فهرست کتاب های پیشینیان را مطالعه نموده، آنچه را که بدان نیاز داشتم ،خواستم. کتاب هایی را دیدم که بسیاری از افراد حتی نام آن را نشنیده اند و من نیز آن ها را پیش از این ندیده ام.(نعمان نعمت اف، ۲۶۴)بیش از این در بخارا مدارس ویژه ای برای آموزش وجود داشت مانند مدرسه ” فرجک” ،که در سال ۹۳۷ میلادی براثر آتش سوزی ویران شد.امام دانشمند ابوحفض ( وفات ۸۳۲.م) مکتبی علمی تشکیل داده بود.وجود مساجد و خانقاه های کرامیان و در کنار آنها گروه های کوچک زردشتیان و دیگر آیین ها ، در گسترش علوم و دانش های دینی نقش مهمی داشتند.زبان تاجیکی در نظم و شعر رونق گرفت ، وتا بدان جای پیش رفت که از میان آن بنیانگذارنظم پارسی دری – تاجیکی ، ابو عبدالله رودکی ، برخاست و پس از وی شاعران دیگر به ویژه بزرگ ترین شاعر زمان که در احیای فرهنگ و زبان پارسی نقش بزرگی داشت، یعنی ابوالقاسم فردوسی .شاعر و نویسنده معروف تاجیکستان ،صدرالدین عینی، در ” نمونه ادبیات تاجیک”گفته است:” نظر به اتفاق اهل تذکره و تراجم احوال ، استاد رودکی اول کسی است که شعر فارسی را از قصیده ، غزل ، قطعه و رباعی تدوین کرده.”( سعید نفیسی، مقدمه دیوان) رودکی در نزد امیران سامانی جایگاهی والا داشته است . نفوذ کلام وپایه ی علمی و مقام او بر کسی پوشیده نبوده. داستان به ییلاق رفتن امیر سامانی و دیر آمدن شاه سامانی به پایتخت ( بخارا) و اشعار نز رودکی با مطلع ” بوی جوی مولیان آید همی” ، شهره عام وخاص است.
در مدح نصر بن احمد گوید:
حاتم طایی تویی اندر سخا
رستم دستان تویی اندر نبرد
نی، که حاتم نیست با جود تو راد
نی، که رستم نیست در جنگ تو مرد.
طبق اطلاعات ادبیات شناس تاجیک ، مولف معروف تذکره یتیمه الدهر ، ثعالبی در این جا تقریبا ۲۵ تن از شعرای ایران غربی و خلافت عرب می زیستند و شمار کلی شعرای آسیای میانه در قرن دهم میلادی به ۲۰۰ تن بالغ می شد.(نعمان نعمت اف،۱۶) بی تردید پنجکنت به سبب نزدیکی با بخارا، بی تاثیر از جنب و جوش هنرمندان و عالمان و شاعران، نمی توانست باشد. و حتا می توان گفت پنجکنت ،شانه به شانه بخارا پیش می رفت.جغرافیا نویسان عرب و مسلمان تا اواسط قرن چهارم هجری / دهم میلادی ، بر حیات و رونق آن تاکید کرده و نوشته اند: در قرن چهارم هجری در نواحی جنوب زرافشان به جز سمرقند شهر بزرگ دیگری و جود نداشته و فقط پنجکنت دارای مسجد جامع بوده( بارتولد،۲۲۸)
در اوایل قرن هفتم هجری/ سیزدهم میلادی گویا پنجکنت اهمیت خود را به کلی از دست داده زیرا ” یاقوت حموی” آنچه را که در مورد آن شهر نوشته مربوط به گذشته و از قول اصطخری و ” ابوسعد” است.(یاقوت حموی،۶۴۱)
از جمله مراکز دیدنی و تاریخی پنجکنت، مقبره کهن رودکی و محمد بشارا ، کوه های فان و عرچه میدان، دریاچه های کول کلا و هفت کول ، قله های بلند و سر سفید چم ترغه ، و گردنه شیر را می توان نام برد.
امروزه پنجکنت ، شهری آباد در نزدیکی مرزازبکستان ، باری از ارزش های کهن فرهنگ و ادب فارسی را بر شانه دارد و به آن می بالد.
منابع:
۱- اصطخری. ابواسحق ابراهیم ، ۱۳۶۸، مسالک و ممالک، به اهتمام ایرج افشار ، تهران، علمی و فرهنگی.
۲– بلتینسکی.آ، ۱۳۶۴، خراسان و ماورالنهر ، ترجمه دکتر پرویز ورجاوند، تهران، نشر گفتار.
۳–تالبوت. رایس، تامارا، ۱۳۷۲، هنرهای باستانی آسیای مرکزی تا دوره اسلامی، ترجمه رقیه بهزادی، تهران ، انتشارات تهران.
۴- حموی. یاقوت، ۱۳۸۰، معجم البلدان، ترجمه علینقی منزوی، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور ( پژوهشگاه) ج ۱
۵- دانشنامه ادب فارسی، ادب فارسی در آسیای میانه ج ۱. فرهنگ و ارشاد اسلامی ، ۱۳۸۰،انوشه. حسن ( به سرپرستی)
۶- دیوان رودکی سمرقندی، بر اساس نسخه سعید نفیسی، ی. براگینسکی،تهران نشر نگاه، چاپ دوم۱۳۷۶.
– هنر قوم های کهن، نقاشی های سغدی ، مترجم؛بهزادی . رقیه، مجله چیستا، ۱۳۶۹، شماره ۷۳.
۷-فرامکین.گرگوار،۱۳۷۲، باستان شناسی در آسیای مرکزی ، ترجمه صادق ملک شهمیرزادی، تهران، موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.
۸- غفوروف. باباجان، ۱۳۷۷، تاجیکان، دوشنبه، موسسه ی انتشاراتی عرفان.
۹- فردوسی.ابوالقاسم، شاهنامه،تصحیح به سرپرستی برتلس.
۱۰- گلجان. مهدی،میراث مشترک،تهران،۱۳۸۳، امیر کبیر.
۱۱- لباف خانیکی. رجب علی، پنجکنت، تجلیگاه مشترکات فرهنگی ایران و توران، فصل نامه پاژ، (شماره ۲)، تابستان ۱۳۸۷
۱۲- نعمت اف.نعمان، /بایت اف. لقمان، تمدن مردم تاجیک در سده های نهم و دهم، مجله ایران شناخت ، پاییز و زمستان ۱۳۸۱(شماره ۲۰و۲۱)
۲ لایک شده