۱۰ فروردین ۱۴۰۳

مطالب مشابه

One Comment

  1. 1

    فرزاد پورخوشبخت

    این تمایل یا تواناییِ راوی به قتل، در دو داستان “هیس کار دارم” و “بی خوابی” الکن و ناکافی ست. به این دلیل که راوی یا کاراکتر برای خواننده متقاعدکننده نیست.در داستان اول هیچ انگیزه ای برای کشتنِ یک پدر پیر و علیل عنوان نمی شود. کتک زدن های پدر با کمربند و رفتنِ مادر از خانه کمی کلیشه ای و رو هستند و انگیزه ی قابل دفاعی برای اقدام به قتل محسوب نمی شوند. اگر راوی روان پریش است این حالت روحیِ او در روایتش از وقایع نمود ندارد. به همین دلیل اقدامِ پایانیِ او جز غافلگیری و تعجبِ خواننده دست آوردی دیگری به همراه ندارد. در “بی خوابی” هم به نظر می رسد راوی یک بیچاره ی ترسوست که بیشتر برای فرار از برادر زنش به مشهد آمده تا احساس گناه از مرگ همسر. با همین استدلال انگار در آن تصادف هم ترس او باعث شده جان خود را نجات دهد و تلاشی برای نجات همسرش نکرده. اما این ها همه حدس هایی ست که ما در پایان داستان می زنیم و معلوم نیست نیت نویسنده هم همین بوده باشد. در واقع تنه داستان بیشتر توصیف فضا و تعریفِ خطی و بی روح ماجراست تا فضاسازیِ متکی بر شخصیت پردازی. واقعیت این است که ساختار یک داستان مینی مال می بایست بر یک عنصر تمرکز داشته باشد و سایر عناصر به عنوان پس زمینه در پس و پشتِ داستان خود را نمایان کنند. این عنصر می تواند هر چیز باشد: حادثه پایانی، شخصیت، فضا و… عنصر اصلی داستان های عنوان شده چندان روشن نیست…

    پاسخ

به فرزاد پورخوشبخت پاسخ دهید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 تمامی حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به سايت ادبی-هنری حضور می باشد...... طراح گرافیک : آرمان خرمک