جشنواره
چشم ها به تماشا ایستاده اند
روى پنجره فیلم هاى جشنواره پخش مى شوند
با هر اُفت و خیز قلب هاى خسته مى تپند
با فریاد قهرمان، زبان هاى بسته به خروش مى آیند
و با مرگ قهرمان، بغض هاى فروخورده مى ترکند
من در سکوت خیره نشسته ام
بى قهرمان
“…با قدرت لکه برى بالا، دشمن هر آلودگى…”
پیام هاى بازرگانى حال و هوا را عوض مى کنند
“…در روزهاى بازنشستگى در کنار شما خواهیم بود…”
دست هاى اهلى نوازشى بر سر خاطرات کودکى مى کشند
“…گامى بلند به سوى خانه دار شدن شما…”
افکار مچاله کمى باز مى شوند
باز مى شوند
باز مى شوند
باز…
بعد از نمایش هر فیلم نقد آن پخش مى شود
افکار نیمه باز به کلاف تحلیل مى پیچند
بحث بازى خوب و بد نیست
بحث فیلمبردارى خوب و بد است
بحث فیلمبردارى خوب و بد نیست
بحث فیلم نامه ى خوب و بد است
بحث فیلم نامه ى خوب و بد نیست
بحث فیلم خوب و بد است
بحث فیلم خوب و بد نیست
بحث مرگ و زندگى نیست
بحثى نیست
کسى نیست…
در من هوسى است به باز کردن پنجره
صداى موسیقى رسمى بلند مى شود
مراسم تا چند لحظه ى دیگر شروع خواهد شد
روى پنجره متن زیبایى ظاهر مى شود
“به اختتامیه ى جشنواره ى بین المللى فیلم حَلَب خوش آمدید”
مهرداد شهابى
۳ لایک شده