نگاهی کوتاه به وضعیت اجتماعی و مذهبی دوره ساسانیان
از خسرو پرویز تا یزدگرد سوم
فرناز روزبهانی
بخش دوم
اشاره:
در بخش نخست این مقاله به وضعیت مذهبی ساسانیان دوره خسروپرویز تا یزدگرد پرداختیم، و گفتیم که دین رسمی و دین دولتی جاری در کشور، دین زرتشتی بود و البته که نقش اقلیتهای دینی این دوره دارای اهمیت بسیار.
اما آن چه هست و باید به آن اشاره کرد این است که اقلیت های دینی برابر همه دوره های تاریخی مهجور بوده وهستند. در بخش دوم و سوم این مقاله تاثیرات اجتماعی،سیاسی و فرهنگی اقلیتهای مذهبی را در این دوره بررسی خواهیم کرد.
وضعیت اقلیتهای دینی و عقیدتی از خسروپرویز تا یزدگرد سوم
تعقیب و فشار بر ایرانیانی که زرتشتی گری را ترک گفته و به مسیحیت یا مانویت گرویده بودند،از نظر ایدئولوژیک می توانسته وجود داشته باشد.اما ظاهرا براساس قانون ارتداد در دوران ساسانی، آن کس که از دین مزدیسنا برمی گشت،اعدام نمی شد، بلکه به زندان افکنده می شد ودر آن جا او را راهنمایی و ترغیب می کردند تا به دین خویش بازگردد.۱ حتی به نظر می رسد با شخص مانی چنین برخوردی شده است و او در زندان درگذشته است نه این که اعدام شده باشد. نمونه های دیگری هم وجود دارد که فرد آن قدر در ارتداد خود پافشاری می کرد که در زندان درمی گذشت.۲
ولی طبیعتا این نمونه ها به نسبت کل ایران محدود است و احتمالا بیش تر مرتدان آن قدر باهوش بودند که به محض بروز فشار به جای نشان دادن رشادت های قهرمانانه، تقیه در پیش بگیرند و به حفظ ظاهر بپردازند. به نظر می رسد موبذان دوران ساسانی بر نگاهداشت احترام مقدسات تعصب می ورزیدند و اهمیتی به ایمان و باورهای مردم نمی دادند.(این ویژگی پس از اسلام دگرگون می شود و همه تلاش موبذان بر آن می شود که زرتشتیان ایمان قلبی خود را نگه دارند).۳
کریستن سن می گوید: دوران ساسانی به شدت برروی دین خویش تعصب داشتند، ولی شاهان ساسانی چشم بسته برروی موازین دینی پافشاری نمی کردند. خود دین زرتشتی هم آن چنان که ابوالفدا ۸۰۰ سال پیش شرح می دهد با زهد و ترک دنیا مخالف بود وهیچ مانعی در برابر زندگی قرار نمی داد.
طبیعتا هرقدر هم متولیان دین زرتشتی سخت گیری نشان بدهند، به دلیل ماهیت دین زرتشتی، این سخت گیری نمی تواند از جنس سخت گیری ادیان دنیاستیزی چون مسیحیت،مانویت و بودایی باشد و به جدال دین و دنیا منجر می شود.۴
ظهور آیین های داخلی همچون مانی و مزدک علاوه برآن که موجبات نفوذ مذاهب خارجی چون مسیحیت ، یهودیت و بودایی … درقلمرو ساسانی پدید آورد، برهم خوردن نظم و توازن اجتماعی موجود را نیز نشان می دهد. از تزلزل مبادی فکری جامعه ای خبر داد که مدعی وحدت اندیشه و ثبات فکری بود و در واقع عدم موفقیت آیین رسمی در سوق دادن تمامی قلمرو ساسانی به سوی مذهبی واحد، از ماهیت نسبتا غیر تدریجی این مذهب به خصوص درآن دوران نشات می گرفت، زیرا اصولا این آیین به آریایی های ایرانی اختصاص داشت و داعیه جهان شمولی نداشت و روسای آن داعیه نجات و رستگاری کلیه ابنای بشر را نداشت.۵
آن چه که از مطالعه تاریخ ساسانیان برمی آید که هم قرینی دین و دولت در سراسر دولت ساسانی وجود داشت و همواره موبذان بعد از شاهنشاه ساسانی دومین فرد قدرتمند در امپراطوری ساسانی به شمار می رفتند. بااین وجود این برخی از شاهان ساسانی که از قدرت روزافزون موبذان زرتشتی در حکومت نگران می شدند در خویشتن توان رویارویی با طبقه روحانی و اشراف درباری را می دیدند تا سایه آتشگاه را از سریر سلطنت یک چند دور نمایند و باری این منظور مدتی با دیگر ادیان و مذاهب خوشرویی میکردند و از آنان به مانند رقیبی در تضعیف پایگاه روحانیون زرتشتی و اشراف و بزرگان در دسیسه های سیاسی همیار روحانیون زرتشتی بودند بهره می گرفتند.
سخت گیری ها و آزارهایی که در زمان ساسانیان چه به دستور پادشاهان و چه از سوی روحانیون زرتشتی درباره اقلیتهای مذهبی از جمله مسیحیان و یهودیان انجام می شد بر پایه همین پیوند نزدیک دین و دولت و رسمیت یافتن دین زرتشتی در ایران ساسانی و تابع منافع و مصالح دولت و شاهان ساسانی بود.
تعصبات شدید دینی و رقابتهای شدید در اطراف تاج و تخت که قدرت آن به مرور ضعیف می گردید، پس از همه منازعات حقیقی طبقات به شکل کمونیسم مزدکی، مبانی جامعه ایرانی را لرزانید و در شهر و ایالات همچون جوی خون جاری کرد همه این عوامل برای سقوط شاهنشاهی ایران در همان زمان که به اوج خود رسید دست به دست هم دادند ولی ضربت نهایی نه از طرف دشمن بزرگ ایران، روم وارد نیامد بلکه از طرف قوم تازه نفس عرب طومار حیات ملی که با دین زرتشتی همراه بود برای همیشه بسته شد و از اختلاط فکر ایرانی و عرب، ایران تازه ای بوجود آمد که به ایران بعد اسلام معروف گردید.۶
وضعیت مسیحیان این دوره
شاهان ساسانی خود را از نژاد کیانیان می دانستند و هرگز موبذ نبودند.بنابراین از جایگاه دینی به دور بودند. خسروپرویز در مورد مذهب سیاست هرمز را ادامه داد او با آن که بسیار پایبند به دین زرتشتی بود اما پستهای کشور را به مسیحیان نیز می سپرد.در زمان او مسیحیان بسیاری در شهرهای نیمه باختری ایران زندگی می کردند.۷
نصارای در ایران از دوره اشکانی و آغاز دوره عیسویت در نواحی غربی سکنی گزیدند و کلیساهای بسیاری در نواحی شرقی و غربی فرات دایر کرده بودند و کم کم تا دورترین نواحی شمال شرقی در ماوراالنهر پیش رفته بودند و از آنجا هم به چین رفته بودند و چون این افراد از نژاد سامی و متکلم به زبان سریانی یا آرامی بودند در استیلای اعراب به ایرانیان منتهای یاری را به تازیان نمودند و مخصوصا بخاطر ارمنستان و گرجستان.۸
انتشار مسیحیت در ایران چندی پس از رواج این آیین در آسیای غربی آغاز شد. در این هنگام به همراه مبلغانی که به اطراف و اکناف عالم گسیل شده بودند،مبلغانی نیز به ایران اعزام شدند. از معروف ترین آنان شخصی به نام آدایی یکی از ۷۲ نفر پیرو مسیح بوده که به همراهی ماری و آگایی به ایران آمدند.
گفته اند سن توماس مبلغ ناحیه پارت و هندوستان تبلیغات مسیحیت در ایران را به عهده داشته است. به علاوه آرامیانی که از ادسا به ایران رفت وآمد می کردند، بالطبع این ماموریت را انجام می دادند.
مسیحیت در پنج قرن اول حیات خود، با حذف عوامل فلسفی و مذهبی یونانی و شرقی هدف خود را ادامه داد و بدین ترتیب مخلوطی از تمام معتقدات شرقی، مخصوصا معتقدات مصری و ایرانی شد که از حوالی قرن اول میلاد در سرزمین مشرکین سابق اروپایی انتشار یافته بود. آیین مصری و مهرپرستی ایرانی، پیروان زیادی درمیان اروپایان داشت. اغلب مردم آداب و اعمال و مظاهر مذهبی مسیحی و نزاع ابدی خیروشر مطلق ،متعلق به مهرپرستی ایرانیان بوده است.۹
با جلوس خسروپرویز عیسویان به آزادی دینی نائل شدند،ولی حق نداشتند که زرتشتیان را به کیش خود دعوت کنند. زیرا که هرکس از زرتشتیان دین رسمی ملی خود را ترک می گفتند علی الاصول مستحق قتل می شدند اگرچه در اعمال غالبا اغماض می کردند.در این زمان روحانیون زرتشتی چندان قدرت نداشتند و با این که نماینده دیانت رسمی ایران محسوب می شدند ولی چنان ضعفی در قدرت آنان راه یافته بود که در پیش چشم آنان مسیحیان به بلندترین مقامات عالیه در کشور رسیدند.۱۰
در سال های آغازین مسیحیان ایران در آرامش و آزادی بسر می بردند و این وضع تا پیش از آن که موریس امپراطور بیزانس بوسیله شورشیان به قتل رسید(۶۰۲_۶۰۴)همچنان ادامه داشت ولی پس از شروع جنگهای ایران و بیزانس به بهانه خونخواهی موریس دوره تعقیب و آزار مسیحیان آغاز شد. خسروپرویز در آغاز سلطنت خویش به یاری موریس و برای دستیابی دوباره وی به تخت سلطنت،علاقه ای به سن جرجیوس قدیس به سبب حمایتهای معنوی او یافته بود و اینکه دو تن از همسران حرم وی به نام های شیرین و مریم (دختران موریس)مسیحی بودند و او با مسیحیان خوش رفتاری می کرد. پس از پیروزی خسرو بر بهرام چوبین که خبر آنرا به موریس داده بود و امپراطوری بیزانس هم دو جامه که بر آن ها نقش چلیپا بود برای وی فرستاد و گویا او نیز آنها را پوشیده و به موبذان گفته اند که وی مسیحی شده است و برخی منابع به این امر اشاره نموده اند.
خسرو پرویز بخاطر علاقه ای که به زنان مسیحی خود داشت گاه خود را نسبت به آیین مسیح علاقه مند نشان داد و این اظهار علاقه تاحدی بود که پاره ای از ساده لوحان مسیحی، اورا مسیحی می پنداشتند. خسرو بی آن که علاقه قلبی به مسیح داشته باشد، گاه تا حدی مسیحی ساده دل به خرافات این قوم علاقه نشان می داد. این اظهار علاقه اش به آیین مسیح نه از روی تسامح اخلاقی بلکه بیشتر ناشی از بی اعتنایی وی، به سنتهای دینی موبذان بود.۱۱
بنابراین مسیحی شدن خسرو حقیقت نداشته است و موبذان به جهت تسامح و مدارای وی با مسیحیان چنین نسبتی به او داده اند و خود بر اساس گفته های شاهنامه این اتهام خویش را تبرئه کرده است. رفتار خسرو و بی احترامی او به مقدسات مسیحیان در کلیسای دارا نشان می دهد که وی مسیحی نشده بوده است و حتی در برخی مواقع مسیحیان را نیز مورد استهزا قرار می داده است.۱۲
این نکته ها بیانگر این است که او ذره ای به مسیحیت ایمان نداشته است و دین وی زرتشتی بوده است، بطوری که روحانیونی که تحمل تسامح و مدارای وی را نداشته اند چگونه می توانستند تحمل کنند که پادشاه از دین برگشته باشدو مسیحی شده باشد. از روی دیگر در زمان خسرو و به دستور وی تفسیری نو بر اوستا نوشته اند.۱۳
آتشکده ها در کرمان به دستور وی ساخته شده اند و ولایات اطراف آن نیز وقف شده اند. در دهه نخست پادشاهی خسرو مسیحیان ایران ار آزادی کامل برخوردار بودند و پس از غلبه بر بهرام چوبین،آنان اجازه یافتند تا کلیساها و نمازخانه های خود را آباد سازند و مراسم دینی خویش را بجای آورند و به همه حکام و مرزبانان درباره آنان سفارش شده است.۱۴
مسیحیان آزادی تبلیغات دینی را در ایران یافتند به شرط آن که در میان زرتشتیان تبلیغ نکنند و به زرتشتیان در قلمرو بیزانس نیز آزادی داده شد.۱۵
ولی زرتشتیان در آنجا نتوانستند به زندگی مذهبی خود ادامه دهند.۱۶
در زمان خسرو و در آغازین سال های سده ششم میلادی حیره به عنوان یکی از مراکز نسطوری درآمد. صبریشوع به عنوان جاثلیق در زمان خسرو انتخاب شد و وی از توجه دربار ساسانی برخوردار بود و کلیساهایی که در زمان هرمز چهارم خراب شده بود را از نو ساخت و زندانیان مسیحی آزاد شدند و شیرین همسر خسرو برای صبریشوع کلیسایی ساخت.۱۷
در سال ۶۰۴ میلادی جاثلیق درگذشت و خسرو دستور داد تا انجمن عمومی مسیحیان برای برگزیدن جاثلیق برپا شود و سرانجام در سال ۶۰۵ میلادی جرجیوس پراتی که فردی دانشمند و روشن بین بود برگزیده شد. حتی یکی از مسیحیان به نام یزدین سیمگر به مقام واستر یوشان سالار رسید و همواره وی مالیات ها را دریافت می کرد.۱۸
در این راستا قدرت موبدان زرتشتی بسیار کاسته شد و تلاش شاهان ساسانی در محدود کردن قدرت روحانیون و موبذان زرتشتی و قیام مزدک باعث تخریب پایگاه زرتشتی در بین مردم از دلایل کاهش اقتدار روحانیت در زمان خسرو بود.
مناسبات دوستانه ایران و بیزانس پس از قتل موریس به تیرگی گرایید و خسرو به خونخواهی او و به تخت نشاندن فرزندش تئودوسیوس به بیزانس حمله کرد.۱۹
در دوره نخست جنگ که از سال ۶۰۳ تا ۶۲۳ میلادی به درازا کشید ایران همواره پیروز بود و هیچ گونه آزادی و پیگیری برضد مسیحیان نبود و هنگامی که هراکلیوس به ایران حمله کرد و دوران شکست خسرو آغاز شد و آزار و تعقیب مسیحیان باردیگر آغاز شد و جنگهای خسرو با بیزانس علاوه بر جنبه های سیاسی،جنبه های مذهبی هم یافته بود و نبرد میان مسیحیت و زرتشتی نامیده شد ولی سرانجام هراکلیوس بر خسرو پیروز شد.۲۰
روحانیون مسیحی و عامه مردم که به دنبال سقوط اورشلیم از سرنوشت مسیحیت نگران شده بودند، با هراکلیوس در دفع دشمن هماهنگ شدند. نفایس و اموال گرانبها و بیکران کلیساها از خزاین بیرون آمد و به مصرف تدارک سپاه رسید.۲۱
هراکلیوس که در سال ۶۱۰ میلادی به تخت امپرتطوری بیزانس تکیه زد پس از شکستهای پی در پی از ساسانیان بر آن شد تا با ذوب کردن طلا و نقره کلیساها ،برای ضرب سکه در راه تجهیز ارتش برای رویارویی با ساسانیان به کار برد.۲۲
برخی ماخذ مسیحی عصر، از جمله سبئوس ارمنی،تصریح کرده اند که هراکلیوس آتش بهرام در آتشکده آذرگشسب و معبد آنرا منهدم نموده است. بدون شک این نکته که کلیسا در تدارک سپاه هراکلیوس کمک کرده بود و وی گزارش سفرهای جنگی خویش را هم لابد به بیانی که مطلوب کلیسا باشد،برای کلیسا می فرستاد،باید این آرزوی دلنواز انتقام جویانه کلیساییان را در ضمن شایعات مربوط به فتوحات عظیم امپراطور در بین مسیحیان مشتاق و متعصب ضد ایران به صورت امری تحقق یافته،جلوه داده باشد.۲۳
پس از پیروزی های هراکلیوس برخسرو در دوره جدید آزار و تعقیب مسیحیان از سر گرفته شد و هم نسطوریان و هم یعقوبیان مورد بی مهری قرار گرفتند و خسرو سوگند یاد کرد که اگربر هراکلیوس پیروز شود کلیساهای سراسر سرزمین را ویران نماید در زمان خسرو مجادله و نزاع بین دو فرقه مسیحی ایران،یعنی نسطوری که معتقد بودند مسیح دو طبیعت مجزا از یکدیگر داشته،_یکی انسانی و دیگر ربانی_ و فرقه یعقوبی منوفیزیت- که معتقد بودند این دو طبیعت در ذات مسیح وحدت یافته است- شدت یافته بود و یعقوبیان برتری یافته بودند.درهر حال در اواخر سلطنت خسرو هم نسطوریان و هم یعقوبیان دچار تعقیب و فشار شدند.۲۴
همچنین پیشرفت های سریع هراکلیوس تمام مسیحیان، تمام مسیحیان در دستگاه حکومت را به شدت نزد پادشاه منفور و مظنون کرده بود،باز دراین روزهای بحرانی خسرو به همراه زن مسیحی محبوبش شیرین و دو پسرش مردانشاه و شهریار از دجله عبور کرد و به ویه اردشیر در قسمت غربی دجله رفت اما همچنان با غرور و لجاج تمام در تصمیم به ادامه جنگ جازم به نظر می رسید.۲۵
مسیحیت نسطوری اگرچه در ایران متولد نشده ولی در زیر حمایتهای پادشاهان ساسانی در ایران رشد وتکامل یافته و درهرجا تحت عنوان مسیحیت ایرانی شناخته شده است.۲۶
برخی از مسیحیان در تیسفون به قتل رسیدند از جمله یزدین سیمگر و صبریشوع و سرانجام بزرگان ناراضی خواستار خلع خسرو شدند پس او خلع شد و شیرویه به جای پدر نشست.۲۷
شیرویه که وی را نیمه بیزانسی و نیمه ایرانی می شناختند با دولت بیزانس آشتی کرد و به مسیحیان یعقوبی آزادی های بسیاری داد. هرچند که مادر وی مریم مسیحی بوده است و در این دوره مسیحیان توانستندجاثلیقی برای خود انتخاب نمایند و یشوع یهب دوم به جاثلیقی انتخاب شد و سلطنت این پادشاه ۶ ماه بیشتر به طول نیانجامید و گفته اند وی را زهر دادند ویا به بیماری طاعون درگذشته است.۲۸
فرزند خردسال شیرویه اردشیر سوم،به تخت نشست که وی نیز یکسال و نیم سلطنت کرد که با شورش شهربراز به پایان رسید و مذاکرات صلح با بیزانس انجام شد و صلیب مقدس مسیح به بیت المقدس بازگردانده شد و برخی گفته اند صلیب در زمان پوراندخت به بیت المقدس بازگردانده شد و هراکلیوس هم در نامه ای به پوراندخت پیغام داده است که وی همواره از پشتیبانی نظامی بیزانسی برخوردار است.۲۹
پس از پوراندخت چند تن دیگر برتخت نشستند تا اینکه سرانجام یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی به سال ۶۳۲ میلادی به تخت نشست و در واپسین سالهای سلطنت ساسانیان یعقوبیان از فرصت استفاده کردند و کلیساها را سر و سامان دادند و از حمایت بیزانس برخوردار شدند و مروته به ریاست کل کلیساهای یعقوبی انتخاب شد و در زمان حمله اعراب به ایران چنین می نماید که هیچگونه مقاومت و ایستادگی در برابر اعراب نشان ندادند. مسیحیان ایران بیشتر از نژاد آرامی بودند که از قوم سامی به شمار رفته و با اعراب پیوستگی و پیوندی داشته اند. بیش ترین مسیحیان ایران در بین النهرین و ارمنستان به سر میبردند گرچه در منابع مسیحی خبر از اسقف نشینهای مسیحی داخل ایران را هم داده اند،خوزستان یکی از مناطق مسیحی نشین جنوب غربی ایران بوده است و یکی از عمده ترین دلایل رواج مسیحیت در این خطه و دیگر نقاط داخل ایران،سیاست برخی از پادشاهان مبنی بر کوچاندن و استقرار اسرای مسیحی در این نواحی بوده است و در این هنگام دیگر آنان به صورتهای اقلیتهای دینی نبوده اند و برخی از پادشاهان از آنان حمایت کرده اند تا از نفوذ بیش از حد موبذان بکاهند که خطر جدی از وجود موبذان و اشراف درباری سلطنت ساسانی را تهدید می کرد.در زمان واپسین فرمانروای ساسانی یزدگرد سوم ایران چنان آشفته بود که زمانی برای پرداختن به سیاست های دینی نبود.
ادامه دارد
پانویس:
۱)هوفمان، منتخباتی از کتاب سوریانی اعمال شهیدان
۲)لابور، مسیحیت در ایران در زمان ساسانی
۳)کریستن سن آرتور،ایران در زمان ساسانیان،رشید یاسمی
۴) کریستن سن آرتور،ایران در زمان ساسانیان،رشید یاسمی
۵) کریستن سن آرتور،ایران در زمان ساسانیان،رشید یاسمی
۶)مشکورمحمدجواد، تاریخ سیاسی ساسانیان
۷)دریایی تورج،ناگفته های امپراطوری ساسانی،حقانی و فاضلی
۸)نفیسی سعید،تاریخ تمدن ایران ساسانی،کریم جربزه دار
۹)سامی علی،تمدن ساسانی
۱۰) کریستن سن آرتور،ایران در زمان ساسانیان،رشید یاسمی
۱۱)زرین کوب عبدالحسین،تاریخ سیاسی ساسانیان
۱۲)سایکس سرپرسی،تاریخ ایران،فخر داعی گیلانی
۱۳) کریستن سن آرتور،ایران در زمان ساسانیان،رشید یاسمی
۱۴)ثعالبی احمد،غررالاخبار ملوک فرس و سیرهم،محمد فضایلی
۱۵) طبری محمد بن جریر،تاریخ طبری،محمد روشن
۱۶)نولدکه تئودور،تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان،عباس زریاب
۱۷) نفیسی سعید،تاریخ تمدن ایران ساسانی،کریم جربزه دار
۱۸) نفیسی سعید،تاریخ تمدن ایران ساسانی،کریم جربزه دار
۱۹) طبری محمد بن جریر،تاریخ طبری،محمد روشن
۲۰)ویل دورانت،تاریخ تمدن،احمد آرام
۲۱) زرین کوب عبدالحسین،تاریخ سیاسی ساسانیان
۲۲) سایکس سرپرسی،تاریخ ایران،فخر داعی گیلانی
۲۳) زرین کوب عبدالحسین،تاریخ سیاسی ساسانیان
۲۴) کریستن سن آرتور،ایران در زمان ساسانیان،رشید یاسمی
۲۵) زرین کوب عبدالحسین،تاریخ سیاسی ساسانیان
۲۶)شهریار نقوی وحید،ساسانیان هند و پاکستان
۲۷) کریستن سن آرتور،ایران در زمان ساسانیان،رشید یاسمی
۲۸) نفیسی سعید،تاریخ تمدن ایران ساسانی،کریم جربزه دار
۲۹) نفیسی سعید،تاریخ تمدن ایران ساسانی،کریم جربزه دار
۶ لایک شده